الان به طور اتفاقی یکی دو تا تاپیکو میخوندم ... حسابی متعجب شدم از این بحث ها !! انگار وضع دوستان خیلی خرابه :e407: ... چی فکر میکردیم و چی شد !!
فقط امیدوارم این افکارشون هم بخشی از پروسه دست و پا زدن در دنیای پر تلاطم پوچی باشه
...
@
Russellانگار این سری باید برای خودت صلوات بفرستیم
!!
Anarchy نوشته: الان به طور اتفاقی یکی دو تا تاپیکو میخوندم ... حسابی متعجب شدم از این بحث ها !! انگار وضع دوستان خیلی خرابه ... چی فکر میکردیم و چی شد !!
فقط امیدوارم این افکارشون هم بخشی از پروسه دست و پا زدن در دنیای پر تلاطم پوچی باشه ...
@Russellانگار این سری باید برای خودت صلوات بفرستیم !!
آنارشی جان من هیچوقت در زندگیم به اندازهیِ الان احساس نمیکردم که به حقیقت و معنا نزدیک هستم. البته من
معتقدم خشم اکثر دوستان جوانی که دراینجا دور هم اومدند بیراه نبوده. کل ساختار اجتماعی ما زیر و رو شده،
هویت ملی/قومی ما سرکوب شده و تحت حکومت یک عده قرار گرفتیم که تا دیروز یا در مسجد شاه مشغول گدایی
بودهاند یا از لات و الوات بودند. ولی دارویی که به ما معرفی شده اشتباه هست، در واقع در خیلی موارد خود سمی هست
که ما رو امروز به اینجا رسونده.
من اتفاقا معتقدم که بحث و آگاهی بخشی بسیار موثر هست. ولی این کارها باید با صبر و حوصله انجام بشه و یک
ماراتون هست. ولی هر فعالیتی نیاز به آمادگی برای دادن هزینه داره، بقولی هر مرد باورمند به اندازهیِ 50 بیایمان میارزد.
بنظر من از چیزی که فکر میکردیم خیلی بهتر شده اتفاقا.
undead_knight نوشته: تناقضی نداره،من یک سری علائق شخصی دارم و یک سری باور که لزومی نداره همراستا باشند(مثال لازم داره؟)
نهیلیسم همراه با معنا ارزش ذاتی رو هم نفی میکنه.کسی که به ارزش ذاتی باور داشته باشه نمیتونه نهیلیست باشه.
من گمان میکنم که اگر حقیقا این جدا کردن سلیقه و باور، حال و آینده، خود و دیگری و... ممکن بود، چیز بدی نبود. همه
میمردیم برای پیدا کردن جزیرهای که در تنهایی، با حذف تاریخ و فرهنگ همه چیز را از نو بنا کنیم. ولی، اینها به هم بیربط نیست
و باورمندان به آن دست آخر سعی خواهند کرد که آنرا با انسانگرایی پیوند بزنند. چنانکه سارتر تلاش کرد و ظاهرا در تئوری شکست خورد
و در عمل هم سر از مائوایسم در آورد.
undead_knight نوشته: ":))" این هم که بای دیفالته :))
بگمانم تیک دکتر استرنجلاو هم بای دیفالت بود !!
Russell نوشته: من گمان میکنم که اگر حقیقا این جدا کردن سلیقه و باور، حال و آینده، خود و دیگری و... ممکن بود، چیز بدی نبود. همه میمردیم برای پیدا کردن جزیرهای که در تنهایی، با حذف تاریخ و فرهنگ همه چیز را از نو بنا کنیم. ولی، اینها به هم بیربط نیست و باورمندان به آن دست آخر سعی خواهند کرد که آنرا با انسانگرایی پیوند بزنند. چنانکه سارتر تلاش کرد و ظاهرا در تئوری شکست خورد و در عمل هم سر از مائوایسم در آورد.
بگمانم تیک دکتر استرنجلاو هم بای دیفالت بود !!
جدا کردن کامل که ممکن نیست،حق با توعه ولی جدا کردن نسبی چرا که نه؟!
به نظر من راه جدا کردنشون این هست که ما به سلایق و امیالمون کاملا اگاه باشیم.سلایق من واقعا انسان گرایانه نیستند!
در کل اساسا هر جنبشی/کسی که انسان گرایی رو عَلَم خودش بکنه تا وقتی به قدرت سازمان یافته نرسه هیچ خطری نداره.
دیدگاه من هم که اساسا نه قدرت سازمان یافته رو تائید میکنه و نه پیشنهاد بدست اوردنش رو میده،پس اساسا بی خطره.
+
Ouroboros نوشته: البته که معتقدم، با تمام علاقهای که بهتان دارم، شما و داریوش باید بروید کمی آنطرفتر بیاستید مبادا بوی تعفن این «پوچگرایی» نوجوانپسند ِ سطحی که چیزی بجز یک مکانیزم روانی برای عمومیت بخشیدن به زندگی پوچ و بیارزشی که دارید و تحمل آن نیست، مرا خفه بکند. رستگاری ولو برای من میسر نباشد، برای دیگران ممکن است.
هه! شما با آن بحث خندهداری که پیرامون حقیقت با آندد
در آن جستار داشتید، خیلی بیشتر شبیه او شدید تا من
.
پس خودتان با او بروید آنطرفتر...
Russell نوشته: آنارشی جان من هیچوقت در زندگیم به اندازهیِ الان احساس نمیکردم که به حقیقت و معنا نزدیک هستم. البته من معتقدم خشم اکثر دوستان جوانی که دراینجا دور هم اومدند بیراه نبوده. کل ساختار اجتماعی ما زیر و رو شده، هویت ملی/قومی ما سرکوب شده و تحت حکومت یک عده قرار گرفتیم که تا دیروز یا در مسجد شاه مشغول گدایی بودهاند یا از لات و الوات بودند. ولی دارویی که به ما معرفی شده اشتباه هست، در واقع در خیلی موارد خود سمی هست که ما رو امروز به اینجا رسونده. من اتفاقا معتقدم که بحث و آگاهی بخشی بسیار موثر هست. ولی این کارها باید با صبر و حوصله انجام بشه و یک ماراتون هست. ولی هر فعالیتی نیاز به آمادگی برای دادن هزینه داره، بقولی هر مرد باورمند به اندازهیِ 50 بیایمان میارزد. بنظر من از چیزی که فکر میکردیم خیلی بهتر شده اتفاقا.
خب راسل جان میشه چارچوب این چیزی که بهش میگی حقیقت و معنا رو برای من روشن کنی ؟ کدوم دارو رو میگی ؟
Anarchy نوشته: فقط امیدوارم این افکارشون هم بخشی از پروسه دست و پا زدن در دنیای پر تلاطم پوچی باشه ...
یعنی حتی اینکه در منجلاب پوچی دست و پا بزنیم بهتر از نشستن به ساحل امن و زیبای اسلام است؟
من راسل را که نمیدانم، او چند قدمی از من جلوتر به نظر میرسد، ولی خودم همچنان همان آدم سابقم، جای هیچ نگرانی نیست. من فکر میکنم ما خیلی بیش از آنکه تحت تاثیر عقایدمان باشیم تحت تاثیر محیط زندگیمان هستیم، اگر میخواستم از منظر قدرت و شدت تاثیرپذیری و تاثیرگذاری عناصر تغییرناپذیر را طبقهبندی بکنم میگفتم : ژنتیک > جامعه > خانواده > فرد با همهی عقاید و عواطف و ... غیرهاش! من نمیدانم چرا شما دوست دارید وانمود بکنید انسان تا زیبا نباشد نمیتواند زیبایی را بستاید؟ تا مسلمان نباشد نمیتواند به «حقانیت» اسلام(LOL!)صحه بگذارد؟ بیخیال جان امیر.
Dariush نوشته: هه! شما با آن بحث خندهداری که پیرامون حقیقت با آندد
در آن جستار داشتید، خیلی بیشتر شبیه او شدید تا من.
پس خودتان با او بروید آنطرفتر...
چرا ناراحت شدید؟ بیایید اینجا در بغل خودم!
undead_knight نوشته: دیدگاه من هم که اساسا نه قدرت سازمان یافته رو تائید میکنه و نه پیشنهاد بدست اوردنش رو میده،پس اساسا بی خطره.
بیخطر و بیتاثیر و بیبخار، تا اندازهی زیادی مثل خودتان!
راسل جان عکس آواتارت اصلا به قیافه ی یوزرفرندلی " کریستوفر هیچنز " شبیه نیست:e308: