Alice نوشته: وای چقدر قشــنـــگـــه ! چــــه بـــارووونــــی ... من می خوام بـرم بیرون ! ولی کسی نیست تنــهـــامــــ...
فقط باران نیست البته، رعد و برق هم هست! حیف در ترک هستیم، وگرنه هوای بارانی، یکی دو نخل سیگار، چنان حالی میدهد که نگو!:e420:
دخترها معمولا اینطور هستند. من دختری که بتواند بیش از دو نخ در نیم ساعت بکشد ندیدهام. ولی در عوض تا دلتان بخواهد عاشق مشروب(به ویژه ویسکی) و قلیان هستند.
Alice نوشته: عــه ؟ ^_^
خب من فکر می کردم فقط من اینطوری هستم، سپاس! :*
راستی من این ترم مشروطم... مطمئنمـــــ...
سپاس برای چیزی شبیه به همدردی و دلداریست، من اینکار را نکردم، چون آن را صادقانه گفتم.
این یکی را دیگر نمیتوانم با یک قانون از میانِ دختران توجیح بکنم: دختران اکثرا در دانشگاه واقعا خرخوان هستند و ممکن است برای افتادن در یک درس افسردگی بگیرند! مشروطی میتواند آنها را به کلی ویران کند.
+ [MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
حال و حوصلهی یک دست شترنگ دارید؟
Dariush نوشته: + @Ouroboros
حال و حوصلهی یک دست شترنگ دارید؟
عمرا، علاقهای به باختن مجدد ندارم..
Ouroboros نوشته: عمرا، علاقهای به باختن مجدد ندارم..
ای بابا! :e108: سخت نگیر امیر جان، باور کنید سطح بازی من بالاتر از شما نیست! دو دست اصلا معیاری برای قضاوت نخواهد بود.
Dariush نوشته: ای بابا! سخت نگیر امیر جان، باور کنید سطح بازی من بالاتر از شما نیست! دو دست اصلا معیاری برای قضاوت نخواهد بود.
من اهل شکستهنفسی نیستم همان سطحی که دیدم خیلی بالاتر از من بود، آنقدر بالاتر که حتی بگویم از بازی کردن مداوم با او چیزی خواهم آموخت!
حالا یکی بسازید میآیم که نگویید ترسید ..
Alice نوشته: منم دلم برات تنگ شده عــزیـــــــزم !
خوبـــی ؟ به اسپاگتی فقط به خاطر تو لاگین کردم گلم...
اینجا بمونم الان همه فحش می دن که این بازم اومد چرت و پرت بگه و این حرفـــــآ
خو مگه خَــرَم بیام فحش بخورم؟؟؟ O_O
کلا بعضیــــآ خــیـــلی تو دل نــرو هستن و حــالم از هم صحبتی باهاشون بهم می خورهــــــ... ^_^
به به خوش برگشتید آلیس.
میدونستم یه روزی برمیگردی
Dariush نوشته: دخترها معمولا اینطور هستند. من دختری که بتواند بیش از دو نخ در نیم ساعت بکشد ندیدهام. ولی در عوض تا دلتان بخواهد عاشق مشروب(به ویژه ویسکی) و قلیان هستند.
من هم همینطورم. گاهی پیش میاد یک نخ میکشم. البته خیلی به ندرت شاید سالی دو سه بار. ولی در پایان همون نخ اول چنان به گه خوردن میفتم که باور نمیکنید. تلخی و بد مزگی یه طرف، حالت تهوع یا دل پیچه ای که گهگاه بهم دست میده یه طرف :e407:
Ouroboros نوشته: درود بر بانوی گرانارج :e303:
به نظر من نوشتن در این مقطع و سن و سال به هیچ عنوان روش موثر یا کارآمدی نیست، تجربهی من در آموختن زبان چه در کودکی و چه در بزرگسالی به من آموخته که بهترین روش متصور ابتدا تسلط کامل به مکالمهی روزمره و محاورات پیچیدهتر، و سپس آغاز خواندن و نوشتن است. اعتماد بنفس و تسلطی که از صحبت کردن روان یک زبان بدست میآورید بسیار سترگ است و این راه بالاخره، همان راهیست که ما از طریق آن زبان مادری را آموختهایم. اینست که من پیشنهاد میکنم فعلا، تا شاید حتی اوایل دبیرستان بیش از آن مقدار که برای عبور کردن از امتحانات کلاسی لازم است به روی نوشتن تمرکز نکنید.
اما اگر جور دیگری صلاح دانستید، تا جایی که من میدانم هیچ راهی برای پیشرفت در نوشتن نیست بجز تمرین، تمرین و تمرین بیشتر. تعداد مشقهایی که معلم کلاس اول و دوم به شما میداد را به خاطر دارید؟ فرمول موفقیت همانست.
درود
و سپاس بخاطر توضیحات
البته پسر من دو سالی میشود در کلاس زبان مشغول اموختن ست و هنوز چند سالی به دبیرستانش مانده
مربیان آموزشگاه تاکید دارند آنها را دورادور کنترل کنیم و حتی دیکته ی زبان را بواسطه ی سی دی بنویسند
پسرم در دیکته ضعیف ست
ضعیف بدان معنی که اگر قبل رفتن به کلاس تمرین نکند نمره ی پایین می اورد(معمولا 50یا 60 از 100)
نمیدانم موسسات زبان تا چه اندازه ارزشمند هستند ولی تعریف این کانون را کما بیش شنیده بودم
کانون زبان ایران
+
سپاس