Alice نوشته:
ممد چندین یادمان (خاطره) بگو بخندیم !
اگرنه خودم بگویمــــ... !
--
مممممـــ ! بذار کمی بیندیشم یادم بیاد ؛
خب خودت برگزین :
یادمان شیرین
یادمان تلخ
یادمان
هیچکدام !
اخرین برف سنگینی که یادم میاد مربوط میشه به کلاس اول ابتدایی
برف اومد هنوز ننشسته من خودم خود سر مدرسه رو تعطیل کردم
و از زیبایی های برف لذت بردم
خاطره +18 یک جذابیت دیگه ای داره
اما هر خاطره ای دوس داری بگو
Alice نوشته: اکنون بی خیال شو دیگه تو هم ! بیچاره را سر افکنده نمودی ؛
ممد سرافکنده شد، من سردرگربیان به اندیشه فرورفتم ...
Mehrbod نوشته: ممد سرافکنده شد، من سردرگربیان به اندیشه فرورفتم ...
از چی سر در گریبان فرو رفتی ؟
از خریت من؟
mamad1 نوشته: از چی سر در گریبان فرو رفتی ؟
از خریت من؟
یاد این گفته افتادم:
“I’m tired of trying to do something worthwhile for the human race, they simply don’t want to change!” –August Dvorak
یک خورده از آن مغز کار بکش بابا ممد!
این برادر dvorak همان کسی هستند که چینش تختهکلید dvorak زیر را برای ما برنامهریزهای دستدوست نوآوردند:
Dvorak Simplified Keyboard - WiKi
mamad1 نوشته: از چی سر در گریبان فرو رفتی ؟
از خریت من؟
بفرما مهربُد خان
؛ خُب گیر نده دیگه جان من
!
mamad1 نوشته: خاطره +18 یک جذابیت دیگه ای داره
اما هر خاطره ای دوس داری بگو
ممدجان چون سخن از باسن به میان آمد یاد این یادمان افتادم
! (:
روی هم رفته این بخش باید بیشترین کشندگی و رُبایش را میان
مردان داشته باشد
؛ درسته
؟
پیش تر هم از این مهاد بیولوژیک مردان در جایی سخن گفته بودم
؛
--
خُب خاطره نخست تو بگو تا یخ من آب بشه
!
Mehrbod نوشته: یاد این گفته افتادم:
“I’m tired of trying to do something worthwhile for the human race, they simply don’t want to change!” –August Dvorak
یک خورده از آن مغز کار بکش بابا ممد!
این برادر dvorak همان کسی هستند که چینش تختهکلید dvorak زیر را برای ما برنامهریزهای دستدوست نوآوردند: Dvorak Simplified Keyboard - WiKi
خسته شدی از بس راه صحیح رو نشون دادی واسه منی که نمیخوام تغییر کنم
بابا مهربد خیلی زود خسته شدی
یک تنه به جنگ چندین قرن رفتی
mamad1 نوشته: خسته شدی از بس راه صحیح رو نشون دادی واسه منی که نمیخوام تغییر کنم
بابا مهربد خیلی زود خسته شدی
یک تنه به جنگ چندین قرن رفتی
نه پیشامدانه همین dvorak که بیچاره زمان خودش خسته شده بود و بشریت را نفرین میکرد، امروز
هواداران سر و دست شکنی! مانند من دارد که او را میپرستند و در nix* برایش جایگاه ویژه باز کردهاند.
جای دوری نمیره
Alice نوشته: بفرما مهربُد خان ؛ خُب گیر نده دیگه جان من !
ممدجان چون سخن از باسن به میان آمد یاد این یادمان افتادم ! (:
روی هم رفته این بخش باید بیشترین کشندگی و رُبایش را میان
مردان داشته باشد ؛ درسته ؟
پیش تر هم از این مهاد بیولوژیک مردان در جایی سخن گفته بودم ؛
--
خُب خاطره نخست تو بگو تا یخ من آب بشه !
خیر سینه حرف نخست رو میزنه . باسن رتبه 2 داره . بقیه جاها هم سلیقه ای هست
حالا هی از من خاطره بکش بابا الیس
یاد یکی ار کارهای +18 توی ماشین توی یک شب زمستونی و بارونی افتادم
خیابون تاریک. شیشه ها پر از قطره های اب(خودش باعث استتار میشد)و بخار گرفته
ترس از لو رفتن
ادرنالین +100000
Mehrbod نوشته: یک خورده از آن مغز کار بکش بابا ممد!
نگاه عاقل اندر سفیه ِ مهربُد را می بینی بابا ممد
؟ من که میترسم از
این (
) نگاهش
!
Mehrbod نوشته: نه پیشامدانه همین dvorak که بیچاره زمان خودش خسته شده بود و بشریت را نفرین میکرد، امروز
هواداران سر و دست شکنی! مانند من دارد که او را میپرستند و در nix* برایش جایگاه ویژه باز کردهاند.
جای دوری نمیره
بابا مهربد عزیز
اول دبیره پارسی رو همه گیر کنیم بعد هم جهانیش میکنیم