Dariush نوشته: در ایران اساسا به شما اجازه نمیدهند که نامهای عربی را به نامهای ایرانی بگردانید! دوستی داشتم که قصد سفر به فرنگ را داشت و از آنجا که اسامیای چون موسی و ناصر و این چیزها در آنجا بیارتباط با تعداد تروریستها نیست، میخواست نامش را تغییر دهد تا او را با تروریستها یکی نگیرند، ولی اجازهی اینکار را به او ندادند.
از نام عربی به ایرانی ----> غیرممکن است جز اینکه پارتی کلفتی داشته باشید وگرنه احتمال توبیخ هم دارد.
از نام ایرانی به عربی--------> با کمال میل، احتمال دارد پاداشی هم دریافت کنید!
چون تا بحال با این موضوع سر و کار نداشتم نمیدانستم
مزدك بامداد نوشته: persified:
چه خوش می درخشم در برابر تند بادهای طبیعت!
و چه پولادین شده خردگرایی ام زیر چکش های بی آمرزش اش
دیگر رنجی بر من نیست که آنها خود کوچک بینی خود را با آماج[١] ویرانی من خرسند کنند؛
پس اگر اکنون مرا رنجشی از سوی آنان نیست؛ از مهرشان ارجدانی کرده و در خویشتن، خود به ویرانگری می پردازم!
آری؛ آن چنان در مستی خردگرایی فرو رفته ام که دیگر نیازی نیست طبیعت مرا سیلی زند و توان بی بخشایش[٢] اش را به یادم آورد.
من در مستی آگاهانه، رنج ها را به آغوش می کشم و سرد تر از طبیعت، به خود ویرانگری می پردازم.و آنکس که به دادوستد ی مرگ با ناخودآگاهش
پرداخته، چه باک از سیج[٣]؟ ویرانی؟ یا نیستی! پس جهان هستی نخواهد داشت، جز در چشمان من! زندگی درونمایه نخواهد داشت جز در ویر[٤] من!
و اینگونه جهان را به جهان بینی خود رنگ می کنم و بی شرمانه به فرگشت[٥] می خندم!
آری تنهایی!، هومن[٦] ها از تو هراس دارند؛ زیرا دربندند... ولی من تو را در آغوش می فشارم و فراتنانه[٧] و با سربلندی گام برمی دارم؛ سرما را به گرمای وجود خویش آشتی
می دهم، برای چکه چکه های باران پاییزی که بر درود دادن به من از یکدیگر پیشی می گیرند تنم را می گسترانم[٨] و به بادی سرد که چون تازیانه ای
بر گونه ام می وزد به شور می آیم که پیام طبیعت را برایم آورده و مرا به روز های سخت تر و رنج های پیش رویم نوید[٩] می دهد! ناآگاه[١٠] از اینکه در دفتر پنداره[١١] های من،
سختی و رنج همانا می شوند چالش[١٢] هایی گیرا برای استواری جان و تنم .
زبان چیزی نیست جز ابزاری برای ارتباط. جدا از پسند و سپاس های کیلویی دوستان، من نمی دانم در نگاشتن آن دست نوشته، چه قدر موفق بوده ام سهش و تصور مورد نظرم را به خواننده
منتقل کنم! اما این هنر یک نویسنده است که توانایی و ظرافت کافی را در برگزیدن بهترین واژگان به کار گیر؛ چنان که ترتیب و ترکیب واژگان آن متن، بتواند
ذهن خواننده را به آن احساس و یا تصور مورد نظرش بر بیانگیزد.
از این رو اساس مخالفت من با "پارسی نگاری"، بابت از میان رفتن تاثیر زیبا شناسانه ی آن در متن است. اگر با این معیار به موضوع بنگریم و متن اصلی را با آنچه شما به پارسی دگرگون نمودید
مقایسه نماییم؛ باور دارم که به روشنی درمی یابیم که در ذهن بیشینه خوانندگان، متن اصلی گیرایی،گرما و صمیمیت بیشتری دارد.
دوستان برای پستها دکمه نپسندیدم فراهم کنید تا بتوانیم زیر برخی از پستهای پاتوق نپسندیدم بگذاریم!
Spehr نوشته: دوستان برای پستها دکمه نپسندیدم فراهم کنید تا بتوانیم زیر برخی از پستهای پاتوق نپسندیدم بگذاریم!
به نگر من گزینه ای بس بیخود ست
کسی که مخالف حرفیست زحمت تایپ کردن به خود بدهد و در مورد مخالفتش حرف بزند ،بهتر از اینست که دکمه ای را بزند و برود
درود دوستان.
من بازگشتم از مسافرت کوبا و بسیار عالی بود. بسیار زیبا بود کوبا ، من توی عمرم انقدر مشروب نخورده بودم ، البته چون مجانی و جزو خدمات تور بود هرچقدر که میخواستید. این هم عکسی از محل دفن چه در سانتا کلارا ، یک دعای زیارت مسکو هم نثار روحش کردیم
[ATTACH=CONFIG]3138[/ATTACH]
امشب براستی به ارزش والای این انجمن و جمع دوستان فرهیخته ی آن پی بردم.گویا در این جامعه ی مجازی ِ ایرانیان هیچ کجا چنین جمعی پیدا نمی شود.در جمع های دیگر دریغ از یک ارزن شعور و سواد،واقعا مایه ی افسوس است.
یک مشت لات یک لاقبا در جوامع پارسی ریخته اند که از هر دری که سخن می گویند،نخستین احساسی که به انسان دست می دهد همان تهوع است و بس.
Mehrbod نوشته: ١- زبان، زبان است دیگر چه این، چه آن ، آماج تنها پیوند میان مردم است:---
پاسخ:---
آماج یك حاجی، رفتن به مكه است. او هم میتواند از هواپیما و هم از شتر برای اینكار بهره بجوید، هر دوی این ابزار، او را به مكّه می رسانند. پس آیا آن دو ابزار یكسان و هم ارزش اند؟ پاسخ، نه می باشد. در باره ی زبان ها هم همین سخن رواست. كارآیی و توانایی رسانه ای و پرمایگی و آسانی و یا سختی ، زیبایی و .. هر زبانی برابر زبان دیگر نیست. پس این گزاره كه " زبان زبان است، چه این و چه آن" یك سفسته بیش نیست، چرا كه ویژگیهای مهند زبانها را به فراموشی میسپارد. مانند اینكه بگوییم كه موش و نهنگ (وال) یكسان هستند چون هر دو بچه میزایند.
همچون گذشته، این بار نیز شما سخن مرا به خطا برداشت کرده اید و صرفا توجهتان به جمله ای که مقدمه پاسخم بود، جلب شد.
"زبان" ابزار ارتباط است و هر زبانی که بتواند به طور کامل تر و به بهترین شکل ممکن، مقصود و هدف را انتقال دهد؛ کارایی بیشتری نیز دارد.
mosafer نوشته: چون تا بحال با این موضوع سر و کار نداشتم نمیدانستم
در فیلم ها و سریال های تلویزیونی جمهوری اسلامی هم آدمهای بد، نامهای ایرانی و آدمهای خوب، نام های عربی (شیعی) دارند.
به زبان دیگر، این اسلامیست های گندوگوز، از هر سوراخی برای مغز شویی و عربیزه کردن مردم سود میجویند و مردم هم از
سوی دیگر ( بویژه لایه های میانی ) سرماهواره ها را به سریال های ترکیه و هتّا تلویزیون های اروپا برگردانیده اند !
•