پارازیت:
اینترنت من چند روز بود که قطع و وصل میشد, امروز کامل قطع شده بود و بعد یه فرم اومد با آرم شرکت روی صفحه که کلمشخصات ما رو خواست و اون رو پر کردیم تا اینترنت وصل شد!
Russell نوشته: مشخص است که خود فرد (رساله و تقلید و قلاده و اینها نداریم ما متاسفانه).
بعد هم ایشان از من نظر خواستند من هم راهکار خردمندانه را گفتم،وگرنه هر کس جان و زندگی خودش است، آزاد است هرگونه دوست داشت برخورد کند.
بهتر نیست بگوییم هر کس جان و زندگی و اندیشه و بیان خودش است آزاد است هرگونه دوست داشت برخورد کند.؟؟
sonixax نوشته: این تظاهرات ها یک جورهایی سرگرمی هم هست البته .
من زمان دانشگاه برای دختر بازی میرفتم تظاهراتهای الکی ، حتی یکبار رفتم تظاهرات فلسطینیها هرچی دختر خوشگل هیپی بود آخه طرفدار فلسطین بود ، من هم هیکل خیلی ورزشکاری داریم خلاصه
، خیلی اونجاها خوب بود
shirin نوشته: درسته امیر. تو کشورهای اسلامی متاسفانه پسر بچه ها خیلی در معرض تجاوز هستن. مخصوصا تو شهرستانای کوچیک. اتفاقا من در زمان بچگی که دهه شصت هم بود با یه صحنه تجاوز به یه پسر بچه مواجه شدم. پسر همسایمون با دوستش که اون موقع فکر کنم 17 یا هیجده ساله بودن به پسرعموی من که همسن من بود تجاوز میکردن. پسر عموی بدبخت منو گرفته بودن وسط. منم بلافاصله به عموم خبر دادم. موقعی که عموم رسید بهشون هر سه تاشون فرار کردن. یعنی پسر عموم خودشو در جایگاه گناهکار میدید که فرار کرده بود نه قربانی. من اون صحنه هیچوقت یادم نمیره. در کل پسربچه ها خیلی در معرض تهدید و آسیب پذیر هستن تو جوامع اسلامی. و خانواده ها باید چهار چشمی مراقبشون باشن.
برادرِ من، قربانی تجاوزِ جنسی بوده، آنهم نه یکبار، بلکه بارها. از آنجا که او چند سال از من بزرگتر است، همیشه با خود میاندیشیدم که چرا او هرگز با مرا با پسرهای دیگر تنها نمیگذارد و همیشه و همهجا مراقبم است.تا اینکه دانستم او در نوجوانی از سوی قلدرهای محل ، برای زهر چشم گرفتن، چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته است. آنچه دردناک است این است که او هرگز نتوانست این موضوع را والدین خود برای اقدام یا دفاع از او که هیچ، هتا با دوستانِ خود، حداقل برای اندکی کاستن از بار سنگینِ این رنج ،به عنوان درددل یا چیزی شبیه به این در میان بگذارد. همیشه دلم میخواست با او در این مورد حرف بزنم، اما براستی ناممکن است؛ به دلیل اینکه او «قربانی» نیست که بتوان با او در این مورد سخن گفت و دردش را التیام داد، او یک «نیمه مرد» و موجود تحقیر شده است که ارزشی در میانِ مردان ندارد! کدام مردی(هتا زنی) دلش برای چنین مردی میسوزد؟ این تصوریست که او دارد و تصورش در نهایت تاسف درست است. همهی مردانِ این انجمن خوب میدانند که چرا نمیشود یک مرد در مورد اینکه موردِ تجاوز واقع شده، با کسی سخن بگوید. این درحالیست که دخترانِ قربانیِ تجاوز بس راحتتر میتوانند در این مورد سخن بگویند و معمولا سنگ صبورهای زیادی برای گوش دادن به درددلهای آنها پیدا میشود.
با اینکه او اکنون در دههی چهارم زندگیاش است، اما من میتوانم به وضوح آثارِ آن تجاوزها را در او ببینم. جالب آنکه اگر او نبود من نیز بیشک قربانی تجاوز بودم!
mosafer نوشته: بهتر نیست بگوییم هر کس جان و زندگی و اندیشه و بیان خودش است آزاد است هرگونه دوست داشت برخورد کند.؟؟
در گفتمان، ما وقتی سخن میگوییم پیش فرض این است که از چاقوکشی مذهبی خبری نیست.وقتی کسی از من میپرسد راهکار مناسب به نظر شما چیست انتظار دارید من ِ رسما آزادیخواه بیایم اول به او بگویم که تو آزاد هستی؟
نکته دیگر اینکه وقتی ما سخن از آزادی میکنیم معنیش این نیست که رفتار کسی که برای آزادی همنوعانش خطر میکند با رفتار کسی که دربرابر رفتار مسلمین سکوت میکند و چه بسا برای امنیت دگمهای خود یا صرفه مالی و... از آنها حمایت میکند وضع اخلاقی یکسانی دارد و میشود در کنار آشویتز نشست و به سوزانده شدن یهودیان خندید و ابراز نفرت کرد و آخرش هم با سری افراشته گفت من آزادم.
درود داریوش عزیز،چه خبرها؟
Russell نوشته: درود داریوش عزیز،چه خبرها؟
درود راسل جان.سلامتی، و اندکی ناسلامتی و بیحالی! سیگار را در نهایت ترک کردیم راسل جان. هم خرسندم و هم از اینکه چرا خودم به قوهی ارادهی خود بر آن فائق نیامدم و بیماری مجبورم کرد که چنین کم، قدری از خود بدم آمده است.
میبینم چندیست با ترولهای گوناگون مواجه بودید. اگرچه میدانم برای شما چیزی بیش از سرگرمی و پر کردنِ اوقاتِ فراغت ارزش ندارند، اما باز خسته نباشید. همچنین امیدوارم شما نیز خوب و خوش باشید بزرگوار.
دوستان امروز فکر میکردم چرا هرچه فروم دیگر پارسی هست از درون ایران اداره میشود؟ و چرا فقط ما تنها فروم ضّد اسلام و جمهوری اسلامی در اینترنت هستیم؟ اینهمه ایرانی خارج از کشور یکی تخم نداشته فروم اینچنینی درست کند؟
Dariush نوشته: درود راسل جان.سلامتی، و اندکی ناسلامتی و بیحالی! سیگار را در نهایت ترک کردیم راسل جان. هم خرسندم و هم از اینکه چرا خودم به قوهی ارادهی خود بر آن فائق نیامدم و بیماری مجبورم کرد که چنین کم، قدری از خود بدم آمده است.
من بعد از ۲ سال دوباره سیگاری شدم گرامی ، خانومم سیگاری شده است از استرس کار من گفتم اگر سیگار بکشی من هم شروع میکنم گفت به جهنم ، خلاصه در یک جریان رو کم کنی دوباره سیگاری شدیم!