Alice نوشته: منم احتمال دادم خودتون حواستون نیست اینجوری میشه برای همین گفتم. خب دستی حذفشون کنید جواب نمیده چون عکسا هم باهاش پاک میشه، باید برید از بخش "امکان های فایل های اضافی" توی قسمت "گردانندگی فایل های پیوست" کلیک کنید و اونجا تک تک فایل های پیوستی رو از قسمت "پرونده های پیوست" دستی پاک کنید. اینجوری خود عکسا میمونه ولی فایلای پیوست پاک میشه؛ (اگر دیدید عکسا هم پاک شد دوباره عکسا رو قرار بدید ولی اون عکسو نه حذف کنید نه دست بزنید چون اینجوری دوباره پیوست میشه)
همین کار را کردم و باز عکسهای خود پست هم پاک شد. کلا زیاد وسواس نشان ندهید که تلاش بیشتر به زحمتش نمیاززد.
سارا نوشته: هنوز نیامده کلی سبب نشاط و شادیم ام شده اید بسیار سپاسگزارم و نمی دانم چطور می توانم این محبتتان را جبران کنم .
این هم لابد نوع «عرفانی» شادی و نشاط است، که به شکل دندانقروچهی عصبی و مو از سر بر کندن متجلی میشود!
سارا نوشته: اینکه سادیستی هستید را خودم هم قبلا فهمیده بودم و به این دوست خردمند و عقل کلتان ارباب هم قبلا گفته بودم که طبق معمول انکار کرد.
وقتی شما آرزومند تازیانه خوردن از دستان من هستید و اینطور ملتمسانه داوطلب میشوید، منهم دست رد به سینهی شما نمیزنم. :e405:
بعدش ولی اینطور جیغ و فریاد نکنید که مرا به تازیانه زدند.
سارا نوشته: فعلا که خودِ جنابعالی مشغول مونولوگ گویی هستید و هیچ کسی هم جرات ندارد در آن جستاری که باز کرده اید پستی بگذارد و نظری دهد آقای خودشیفته:))))) واقعا خنده ام می گیرد طرف نمی داند چطور باید قلمو را دست بگیرد بعد می آید از امپرسیونیسم می گوید :))) حضرت والا ( !) ازبزرگترین مشخصه های تکنیکی نقاشی های سبک امپرسیونیسمی چیست؟؟ برای خودتان یک جستار باز کرده اید و همینطور کلی و general دارید مطلب می گویید !!!!! بی آنکه وارد جزییاتی بشوید. حداقل وقتی کپی پیست می کنید جزییات مطلب را هم یادتان نرود که کپی اش کنید و بعد در این فرومتان پیستش کنید:)))
دوستان حق داشتهاند شما را با فلانی اشتباه بگیرند، حداقل در این خشم ِ فروخوردهی برآمده از سرکوب بلندمدت میل جنسی که بسیار به هم شبیه هستید!
سارا نوشته: پ.ن اگر می خواهید واقعا بدانید که هستم حاضرم باشما چت کنم و آنهم در همین زمینه ی فلسفه هنر!! هرچند می دانم که این پیشنهاد را رد می کنید چرا ؟ چون کسی که کارش کپی پیست کردن مطالب باشد نمی تواند بطور زنده و آنلاین در مورد موضوعی صحبت کند.
Nice try
به این بهانه میخواهید از من شمارهای بگیرید و بلاسید؟ اول چند عکس نیمعریان از زوایای خوب بفرستید، اگر پسندیدم میروید ته صف عشاق دل خستهی دل شکستهی من مینشینید تا ببینم چه میشود.
سارا نوشته: ولی دوست داشتم قبول می کردید چون با یک تیر دو نشان را می زدید هم می فهمیدید من کی هستم (دختر یا پسر) و هم می فهمیدید من کی هستم (از لحاظ دانش ).
نه به آن یکی اهمیتی میدهم نه به این یکی! :e057:
دوستان کسی از آنارشی خبر ندارد؟
Soheil نوشته: ایشالا با دعای خیر شما....
سلام، شما خوب هستید سهیل جان؟ چرا غمگین هستید؟
Where no man has gone before
> Do I even want to know where that is؟
Ouroboros نوشته: دوستان کسی از آنارشی خبر ندارد؟
سلام، شما خوب هستید سهیل جان؟ چرا غمگین هستید؟
Where no man has gone before
> Do I even want to know where that is؟
سلام
ممنون که حالمو پرسیدی.
شرایط سخت ِ بعد از سربازی رو تجربه میکنم. ایجاد محدودیت از طرف اطرافیان و عدم استقلال اقتصادی و خیلی چیزای دیگه.
البته امیدوارم به زودی شرایط بهتر شه.
Soheil نوشته: سلام
ممنون که حالمو پرسیدی.
شرایط سخت ِ بعد از سربازی رو تجربه میکنم. ایجاد محدودیت از طرف اطرافیان و عدم استقلال اقتصادی و خیلی چیزای دیگه.
البته امیدوارم به زودی شرایط بهتر شه.
ببینم شما قصد مهاجرت مگر نداشتید؟ الان به گمان زمان خوبی برای غیرقانونی رفتن باشد، بین سوریها و عراقیها خودتان را گم بکنید.
اگر قانونی میخواهید بروید ولی کار سخت شده. به نظر من شما بتوانید به غرب برسید زندگیتان خیلی راحتتر میشود.
Dariush نوشته: درود یاسی جان.
تجربهی من که اغلب موفق بوده، این است که
به اضطراب اجازه میدهم هر اندازه میخواهد پیشزفت
کند، یعنی به بدترین اتفاق ممکن با بیشترین جزئیات
ممکن فکر میکنم. استرس یه قالب ذهنی از پیشامدها
میسازد، بنابراین فریب او ممکن است؛ راهکار دم دستی
به گمان من همین است که او را رها کرده تا هر اندازه
که میخواهد رشد کند، در عین حال به زندگی روزمره
خود بپردازید.
مهم است که فرق استرس و اضطراب با نگرانیهای
طبیعی دانسته شود، اولی تقریبا همیشه در صورت
تداوم نوعی بیماری خوانده میشود و در صورت عدم
تداوم نیز نوعی مصمومیت ذهنی از افکار آلوده به
منفینگری. در صورت تداوم من اکیدا پیشنهاد میکنم
به روانشناس یا مشاور مراجعه کنید.
ممنون داریوش جان
مشکل اینجاست که طبق عادت همیشگی در مواجهه با ترس های کودکیم که برای از بین رفتنشون انقدر تو محیط ترس آور میموندم تا عادی شه برام سعی کردم در مواجهه با این اضطراب های افراطی همین کار و کنم که متاسفانه این بار واکنش فیزیکی (ضربان قلب و فشار خون و درد شدید قفسه سینه وسرگیجه و ...)همراهش مشه و متاسفانه نمیشه در عین حال به زندگی روزمره پرداخت..و تا سر منشا اون اضطراب حل نشه زندگی روزمره کاملا مختل میشه..
ورزش پیشنهاد خوبی بود امیدوارم درمانش تا همین حد جواب بده
Ouroboros نوشته: ببینم شما قصد مهاجرت مگر نداشتید؟ الان به گمان زمان خوبی برای غیرقانونی رفتن باشد، بین سوریها و عراقیها خودتان را گم بکنید.
اگر قانونی میخواهید بروید ولی کار سخت شده. به نظر من شما بتوانید به غرب برسید زندگیتان خیلی راحتتر میشود.
چرا. دارم بررسی میکنم. یکی از دوستام غیرقانونی رفته و به منم پیشنهاد کرده که برم. ولی این تصمیم بزرگیه و معنی بالقوه اش ترک خانواده برای همیشه اس.
[MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
مهرنامه مجلهای دست راستی محسوب میشود.
Soheil نوشته: چرا. دارم بررسی میکنم. یکی از دوستام غیرقانونی رفته و به منم پیشنهاد کرده که برم. ولی این تصمیم بزرگیه و معنی بالقوه اش ترک خانواده برای همیشه اس.
امیدوارم موفق باشید دوست عزیز. :e303:
Dariush نوشته: @Ouroboros
مهرنامه مجلهای دست راستی محسوب میشود.
حقیقتا؟ به کدامیک از آقایان وصل است؟
به نظر من هیچ چیز در سمت چپ پاپ پیوس هفتم «راست» نیست.
Dariush نوشته: @Ouroboros
مهرنامه مجلهای دست راستی محسوب میشود.
سلام عزیز :e303:
یه مدته حال و وضعتو نپرسیدم. خوبی؟ خوش مِگذ ِر ِه؟