Alice نوشته: هرچند مراقب امتحان اگر ادم گیری باشه برخلاف اخلاق عمل میکنه! اصلا چه دلیلی داره که انقدر کارشو جدی بگیره؟ اگه بذاره بچه ها نمره بگیرن که اخلاقی تره تا رنجشون بده.
اتفاقن اگر بذاره ملت تقلب کنند عین بی اخلاقیه!!! چون نه تنها داره حق تمام اونهایی که خودشون رو پاره میکنند و درس میخونند رو پایمال میکنه ، نه تنها باعث میشه فارق التحصیلینی که فقط نمره گرفتند و کار رو بلد نیستند وارد بازار کار بشند و این زیادی متقاضی ی مدرک دار!!!! باعث کاهش سطح حقوق و دشواری در پیدا کردن کار و ... بشه ، نه تنها باعث عقب ماندگی کشور و نشستن افراد بر صندلی هایی که لیاقتش رو ندارند میشه! بلکه نتیجه میشه کشوری به اسم ایرانِ امروز که خودروی تولیدی اش به خودی خود آتش میگیره؟! چرا همون خودرو در فرانسه آتش نمیگیره ؟ چون اونجا از این خبرها نیست و کسی که یک مدرکی داره واقعن کارش رو بلده! نه اینکه فقط یک مدرک بگیره دستش در صورتی که حتا یک پیچ رو هم درست بلد نیست ببنده.
اگر شما از درس خواندن دارید زجر میکشید بهتره که بیخیالش بشید - اگر دوست ندارید وصیت امام پاس کنید برید خارج از کشور درس بخونید (فرانسه مجانیه دولت کمک هزینه تحصیلی هم میده) . اگر فقط میخواید مدرک بگیرید که بعد بکوبید توی سر شوهر آینده برید یک زبان خارجی (اون هم یک زبان کاملن بی مصرف و به درد نخور) یا یه چیزی توی همین مایه ها بخونید هم به درد خودتون میخوره هم زجر نمیکشید.
Alice نوشته: شما چرا انقدر این جوانک جاهل و جویای نام را دست میاندازید؟ انگار خودتان این عوالم را طی نکردهاید.
این کلامِ امامنا نیچه است:
بهترین دشمن را دوست میباید داشت!
من اضافه میکنم که بهترین دوستداشتنها از دشمنیها زاده میشود!
البته آندد همانطور که گفتم جز در مورد فمنیسم تقریبا همهجا نظراتش با نظراتِ من نزدیکی میکند:))
Alice نوشته: اما پاستاوکیلی مراقب امتحان زیادی جونور بیخودیه!
من که یک خسته نباشید به همه مراقبهایی که اجازه نفس کشیدن به دانشجو نمیدهند میگویم از همینجا
Mehrbod نوشته: خب اینجور بسَهد, چه باک؟
پارسیگر
it seems i shoot the weak point :))
کاملا موافقم،اتفاقا وجودش ابزار بسیار سرگرم کننده ای هست.
Mehrbod نوشته: اینجا یک مسلمان میاید هم همگی پس "گنگ" داریم ((:
هوم،مسلمان ها حضورشون اینجا زیاد نیست و تنوعشون هم نسبتا کمه بنابراین نمیشه در این مورد قضاوت کرد:))
undead_knight نوشته: see?! that's what i'm saying
خب گنگ احتمالا همون معنای منفی رو آورد که خیلی هدفم نبود(راستشو بگم یخورده بود!) ببین این وسط حداقل یه دید استراتژیک،یه نوع همبستگی، یک نوع نزدیکی حتی از نوع مصلحتی هست...نمیدونم برای من که سعی میکنم همه چیز رو به صورت شسته رفته توضیح بدم کلمه "حس میکنم" یخورده غیرقابل قبوله ولی خب بهترین توضیحش فکر کنم همینه.
اینجا شمار فمنیست ها به اندازه کافی نیست مگرنه منظورم تا به حال کاملا براتون روشن شده بود:))هوم فکر کنم بیشتر از این بحث کردن باعث شفاف شدن بیشتر این مسئله میشه که من یک jerk خودشیفته اجتماع ستیزم:))))
همبستگی؟
من روزهایِ یکم اینجا که مانند خود ات خام و نوسال! بودم همچو حسی به هموندان دفترچه یافته بودم, ولی در
گذر زمان کم کم این سُهش را بیجا یافتم و امروز به نگرم چیز براستی بیخودی میاید. اینجا سخنگاهی است ساخته از
اندیشمندان و اندیشگران; چشمداشت ما نیز بفراخور باید دیدن گفتگوهایِ زنده و پویا و سخنان اندیشمندانه و اندیشاننده باشد, نه "محفل سازی".
از همینرو بد نیست بگویم با اینکه نبود امیر نازنین بد است, ولی سودهایِ خود اش را هم
دارد. امیر یکی از کسانی بود که بودن اش بیش از اندازه اینجا را گروهبسته و همبسته
ساخته بود و خود مرا هم چنانکه جایِ دیگر نوشته بودم, به این سو گرایانده بود.
Mehrbod نوشته: خب اینجور بسَهد[١], چه باک؟
در اینکه گروهی برای ارضای همگروهیهای خود و گرفتنِ پسند و سپاس پست بزنند و یا اینکه نظراتشان را به شکلی خوشمزه برای آنان بیان کنند که گاه مغایر و یا هتا متضاد با اندیشهی اصیل خودشان است، باکی نیست؟
undead_knight نوشته: هوم،مسلمان ها حضورش اینجا زیاد نیست و تنوعشون هم نسبتا کمه بنابراین نمیشه در این مورد قضاوت کرد:))
هر مسلمانی اینجا آمده چنان بر سرش ریختهاند که خود من چند باری آن میان درخواستهام که یک خرده جوانمرد باشید!!
من رویکرد این پیشین هموند امان [MENTION=296]folaani[/MENTION] را برای همین نپسندیدم, این اندازه از کنگفو و نمیدانم رزم و جنگ پیوسته میگفت, ولی
تابِ اینکه در برابر چند تا ریشخند و نیشخند و پوزخند بیایستد را نداشت و زود به دشنام و ناسزا و خویشکشی و رفتارهای خود-ویرانگرانه روی آورد.
این یکی از اندک کاربردهایِ سودمند سخنگاه است که بیرون هم کاربرد دارد, گاهی همه بر سر شما میریزند, گاهی همه
با شما همسو میشوند و نیکترین و هوشمندانهترین رویکرد را این میان کسی دارد که نه از یکمی دلسرد شود, نه از دومی دلگرم.
پ.ن.
راستی میبینم بر این باور افتادهای که مهر از بودْ هست شد و مهربُد گشت؟ (;
Alice نوشته: شما چرا انقدر این جوانک جاهل و جویای نام را دست میاندازید؟ انگار خودتان این عوالم را طی نکردهاید.
همونطور که داریوش گفت،متاسفانه(بخش خودشیفته!) ما شباهت های زیادی داریم به جز در طرفداری از فمنیسم.(تا همینجاشم در تعجبم اگه سر این یکی هم توافق داشتم شک میکردم توطئه ای چیزی هست!)
+اگر کسی ین چیزها رو قبلا تجربه کرده باشه میتونم بهت بگم اصلا دیدش اون چیزی که فکر میکنی نیست! :))
Dariush نوشته: ای بابا؛ چرا اینطور هستی تو؟
Dariush نوشته: البته آندد همانطور که گفتم جز در مورد فمنیسم تقریبا همهجا نظراتش با نظراتِ من نزدیکی میکند:))
جدیدا یه رمان خوندم به نام "گل هایی برای الگرنون" که داستان مردی 32 ساله رو روایت میکنه که عقب مونده ذهنی هست و با انجام آزمایشی موقتا نابغه میشه...
یک جورهایی از آنالیز نویسنده در مورد هوش و البته مسئل احساسی مرتبط باهاش خیلی خوشم اومد.
حالا ربطش به وضعیتم اینه که فکر میکنم این حالتم یک جور "پیر شدن" هوش هست،یعنی اشتیاق به یک سری چیزا اولش خیلی زیاده تا اینکه به یه نقطه اوج میرسه،بعد کم میشه:)
+نکته بی ربط:من باب علاقم به لزبین ها گاهی فکر میکنم یک دختر با شخصیت من چطور میتونست باشه،اغوا کردن پسرونه ! کار خیلی ساده ای هست خیلی هم از دید من اروتیک نیست ولی اغواکردن دخترونه جذاب تره،مخصوصا اغوا کردن همجنسش.
با از دید من یه دختر با مشخصات روانی من خیلی جذاب میتونه باشه ولی مطمئنا نمیتونیم هم رو زیاد تحمل کنیم:))
البته داریوش نگران نباش احتمالا دوجنس گرا میبود، she would probably fuck you :))))
Dariush نوشته: در اینکه گروهی برای ارضای همگروهیهای خود و گرفتنِ پسند و سپاس پست بزنند و یا اینکه نظراتشان را به شکلی خوشمزه برای آنان بیان کنند که گاه مغایر و یا هتا متضاد با اندیشهی اصیل خودشان است، باکی نیست؟
That's treating the symptom, not the cause!
اگر اینجا یار و یارکشی هم براستی باشد (که نیست), باید انگیزهیِ یار و
یارکشی و فرهنگ آنرا برچید, نه ابزار پسند و سپاس که نشانگان آن باشند.
اینارو ول کنید برای کاهش استرس و دلشوره به من راهکار بدید؛ این امتحانه خیلی مهمه و آخری هم هست! یکی دوساعت دیگه باید راه بیفتم.