امروز رفتم مصاحبه برای كار تو آزمایشگاه یه بیمارستان دولتی
طرف میگه شما تصور كن استخدام شدی و فردا میای سر كار اولین مكانی پرس و جو میكنی كه كجاست چه مكانیه؟
- خوب جایی كه باید كار كنم
- قسمتی كه باید مشغول شم
-بعد از اون؟
- جایی كه باید لباسامو وسایلمو بذارم
- بعد از اون؟
- اتاقی كه نمونه ها رو نگه میدارین
- بعد از اون؟
من بعد از مدتی تفكر- احتمالا اتاق كارفرما یا رئیس این بخش
ایشون با اخم - بعد از اون؟
من مشكوكانه - دستشویی
- ممنون خانم بفرمایید باهاتون تماس میگیرم
الان فهمیدم نمازخونه منظورش بوده
yasy نوشته: امروز رفتم مصاحبه برای كار تو آزمایشگاه یه بیمارستان دولتی
طرف میگه شما تصور كن استخدام شدی و فردا میای سر كار اولین مكانی پرس و جو میكنی كه كجاست چه مكانیه؟
- خوب جایی كه باید كار كنم
- قسمتی كه باید مشغول شم
-بعد از اون؟
- جایی كه باید لباسامو وسایلمو بذارم
- بعد از اون؟
- اتاقی كه نمونه ها رو نگه میدارین
- بعد از اون؟
من بعد از مدتی تفكر- احتمالا اتاق كارفرما یا رئیس این بخش
ایشون با اخم - بعد از اون؟
من مشكوكانه - دستشویی
- ممنون خانم بفرمایید باهاتون تماس میگیرم
الان فهمیدم نمازخونه منظورش بوده
یاسی جان من متاسفم برای استخدام نشدنت.
اما خیلی بامزه بود داستان من کلی خندیدم،خنده هم بیشتر به اون حزب اللهیست.فکر کن منتظره بگی نمازخونه بعد همچین چیزایی بشنوه
خودت رو هم ناراخت نکن این ها ارزشش رو ندارند
yasy نوشته: امروز رفتم مصاحبه برای كار تو آزمایشگاه یه بیمارستان دولتی
طرف میگه شما تصور كن استخدام شدی و فردا میای سر كار اولین مكانی پرس و جو میكنی كه كجاست چه مكانیه؟
- خوب جایی كه باید كار كنم
- قسمتی كه باید مشغول شم
-بعد از اون؟
- جایی كه باید لباسامو وسایلمو بذارم
- بعد از اون؟
- اتاقی كه نمونه ها رو نگه میدارین
- بعد از اون؟
من بعد از مدتی تفكر- احتمالا اتاق كارفرما یا رئیس این بخش
ایشون با اخم - بعد از اون؟
من مشكوكانه - دستشویی
- ممنون خانم بفرمایید باهاتون تماس میگیرم
الان فهمیدم نمازخونه منظورش بوده
:e108:
یکی از دوستان من (خانوم بودند) در یک همچین مصاحبه ای وقتی از در وارد اتاق مصاحبه شد، مرد مصاحبه کننده از او خواست که در را پشت سرش ببندد.این بانو هم که در را پشت سرش بست، به او گفتند که مگر نمیدانی که زمانیکه دو نامحرم در یک اتاق هستند نباید در را بست؟! حال این بانویی که من میگویم اگر در یک کشور غربی بود، شرکت های کامپیوتری/نرم افزاری روی هوا میگرفتندش.
این روزها اصلا روزهای خوبی نبوده برام. چند کیلو کم کردم. زیاد سوتی میدم این روزا. شاید لازم به عذر خواهی باشه بابت سوتی که توی جستار دادم داریوش جان.:e058:
Russell نوشته: یاسی جان من متاسفم برای استخدام نشدنت.
اما خیلی بامزه بود داستان من کلی خندیدم،خنده هم بیشتر به اون حزب اللهیست.فکر کنم منتظره بگی نمازخونه بعد همچین چیزایی بشنوه
خودت رو هم ناراخت نکن این ها ارزشش رو ندارند
جالب اینجاست كه فكر كه میكنم پیش خودم اگه تا دو ساعت دیگه هم مصاحبه ادامه پیدا میكرد آبدارخونه ی ساختمان كناری هم نام میبردم و اصلا فكرم به نمازخونه نمیرسید:e108:
Dariush نوشته: :e108:
یکی از دوستان من (خانوم بودند) در یک همچین مصاحبه ای وقتی از در وارد اتاق مصاحبه شد، مرد مصاحبه کننده از او خواست که در را پشت سرش ببندد.این بانو هم که در را پشت سرش بست، به او گفتند که مگر نمیدانی که زمانیکه دو نامحرم در یک اتاق هستند نباید در را بست؟! حال این بانویی که من میگویم اگر در یک کشور غربی بود، شرکت های کامپیوتری/نرم افزاری روی هوا میگرفتندش.
اولین بار كه واسه مصاحبه رفتم آقایی كه چهرش داد میزد حذب اللهی و بسیجی و این چیزاست پا شد دست دراز كرد و منم دست دادم دیگه چیزی نپرسید:e108:
البته من امدوارم كماكان كه زور بخش تكنیكی و علمی به این بخش بچربد
Bibak نوشته: این روزها اصلا روزهای خوبی نبوده برام. چند کیلو کم کردم. زیاد سوتی میدم این روزا. شاید لازم به عذر خواهی باشه بابت سوتی که توی جستار دادم داریوش جان.:e058:
ای داد بیداد من همیشه دیر به سوتی ها میرسم... ویرایشش کردی؟
چی بود حالا؟
yasy نوشته: اولین بار كه واسه مصاحبه رفتم آقایی كه چهرش داد میزد حذب اللهی و بسیجی و این چیزاست پا شد دست دراز كرد و منم دست دادم دیگه چیزی نپرسید:e108:
نه دیگر، اینجا دیگر نتوانستم نخندم:e057:
یعنی واقعا دست دادید با او؟صحنه بسیار جالبی ست... .تجسم آن هم براستی انسان را به خنده می اندازد.
SAMKING نوشته: ای داد بیداد من همیشه دیر به سوتی ها میرسم... ویرایشش کردی؟ چی بود حالا؟
نه چیزی رو حذف نکردم. اهل حذف کردن نیستم.
همون سئوال تکراری منظورمه.
Bibak نوشته: این روزها اصلا روزهای خوبی نبوده برام. چند کیلو کم کردم. زیاد سوتی میدم این روزا. شاید لازم به عذر خواهی باشه بابت سوتی که توی جستار دادم داریوش جان.
این چه حرفی ست برادر؟
من تازه داشتم خیز برمیداشتم که پاسخ بدهم.البته خوب شد که آپدیت کردید:e405:
Dariush نوشته: این چه حرفی ست برادر؟
من تازه داشتم خیز برمیداشتم که پاسخ بدهم.البته خوب شد که آپدیت کردید:e405:
نمیدونم، گفتم شاید جستارتو خراب کردم. سئوال اولمو یادت نره البته!:e405: