Fiona نوشته: دوستان؛
چاره ای بیابید برای بی حوصلگی جانکاهی که گریبانگیرم شده این روزها...
اگر بتوانی بگویی "حوصله" چیست, من چاره میاندیشم (;
انگیزه است؟ انگیزهیِ انجام کاری را نداری؟
خستگی؟ نداشتن انرژی برای انجام کار؟
...
Anarchy نوشته: اگر وقت و روان آزاد پیدا کردم ، جتما سعی میکنم به چیزی دلبستگی پیدا کنم !!
(((:
میخواستم پیشآمدانه به دوستان [MENTION=286]Alice[/MENTION] و [MENTION=48]Russell[/MENTION] و .. همین را بگویم, دلتنگی و اندوهِ پنجشنبهها از دید من سُهش والاست
که نمایانگری از زندگی خوب شماست. اگر ٢٤ ساعت درگیر و گرفتار باشید زمان برای این سُهشهایِ والا و همانند دیگر نمیابید.
این دخترهای نازپروردهای که اشک اشان در مشک اشان است از بس که زندگی نازک و آسودهای
سپراندهاند و میتوانند برای چیزی هم بگریند و اندوهگین باشند هم نمونهیِ خوب دیگر هستند.
پارسیگر
Mehrbod نوشته: انگیزه است؟ انگیزهیِ انجام کاری را نداری؟
خستگی؟ نداشتن انرژی برای انجام کار؟
...
بیشتر خستگی روان است؛ روزهایم تکراری ست. از سویی نگران گذر زمانم و از سوی دگر می بینم هیچ دگرگونی در زندگیم رخ نمی دهد. اشتیاقی به فردا ندارم، چون همه ی ثانیه هایش را پیشاپیش میدانم!!
من ساقی نمیشناسم و برای تهیهی مشروب معمولا به دوستان پسرم رو میاندازم.
چندی پیش یکی از ایشان میگفت برایت مشروب "ساندیسی" میاورم فقط سی هزار تومان. قیمت نسبتا خوبی دارد، وانگهی چهطور است؟ کسی میشناسد؟ بگیرم یا نه؟
Mehrbod نوشته: (((:
میخواستم پیشآمدانه به دوستان @Alice و @Russell و .. همین را بگویم, دلتنگی و اندوهِ[١] پنجشنبهها از دید من سُهش[٢] والاست
که نمایانگری[٣] از زندگی خوب شماست. اگر ٢٤ ساعت درگیر و گرفتار باشید زمان برای این سُهشهایِ[٤] والا و همانند دیگر نمیابید.
این دخترهای نازپروردهای که اشک اشان در مشک اشان است از بس که زندگی نازک و آسودهای
سپراندهاند و میتوانند برای چیزی هم بگریند و اندوهگین باشند هم نمونهیِ خوب دیگر هستند.
چرا عامل این احساسات همواره هستند ولی شلوغی و... تنها میتواند باعث شود که متوجه آن نباشی و بقول معروف گرم باشی و نفهمی، ولی وقتی اندکی فرصت پیدا کنند اینها خودشان را نمایان خواهند کرد و حس خواهند شد! همان گرم بودن و متوجه نبودن هم بسیاری وقتها نعمتیست.
بعد هم جمعه، نه پنجشنبه
Alice نوشته: چندی پیش یکی از ایشان میگفت برایت مشروب "ساندیسی" میاورم فقط سی هزار تومان. قیمت نسبتا خوبی دارد، وانگهی چهطور است؟ کسی میشناسد؟ بگیرم یا نه؟
خیر نگیرید. من به شخصه تجربه خوبی از اینها ندارم. ضمن الان که مشروب خیلی گرون شده، تبهکاران و سودجویان از این مساله خیلی استفاده میکنند. مشروب شوخی نیست، پول خوب بدید جنس خوب بخورید تا خیالتون راحت باشه.
دود و مواد مخدر و X و اینها نباشد، الکل هم در حدی باشد که عقل از سرت نپراند باقیش خوب است.
ما یک همسایه ارمنی داشتیم اینجا میرفت گوشت میکس خوک و گوساله میخرید باهاش کوبیده میزد چی میشد! بعد دور هم جمع میشدیم من با آبجو و اونها با وودکا میزدیم به بدن خیلی حال میداد.
البته فعلن که ما به کل مشروب تحریمیم
تا Probe Zeit مان تمام شود. فعلن با آب انگور و پرتغال و انار میسازیم
kourosh_bikhoda نوشته: خیر نگیرید. من به شخصه تجربه خوبی از اینها ندارم. ضمن الان که مشروب خیلی گرون شده، تبهکاران و سودجویان از این مساله خیلی استفاده میکنند. مشروب شوخی نیست، پول خوب بدید جنس خوب بخورید تا خیالتون راحت باشه.
خب آخه من دوست دارم زیاد بخورم و به قول حافظ "مردافکن" باشه، معمولا در هفته چندباری مشروب خوب بگیرم جیبم خالی میشه! :e108: برای همین کم میخورم.
ناگفته نمونه یکی دوباری از اینها خوردم؛ روش نوشته شده بود "ساخته شده در روسیه". ولی یکی از دوستام میگفت خالیبندیه و به احتمال بالا دستسازه؛ مضراتش هم زیاده...! ولی یکی دیگه (همونی که قراره این رو بهم بده) میگه بهترین نوع مشروب و به حرف بقیه اعتنا نکن. موندم چه کار کنم؟
یک نفر بود به اسم آندرانیک توی محل ما شراب میفروخت! میگفت من انگور میخورم میشاشم توی بطری میدم به شما!
Fiona نوشته: بیشتر خستگی روان است؛ روزهایم تکراری ست. از سویی نگران گذر زمانم و از سوی دگر می بینم هیچ دگرگونی در زندگیم رخ نمی دهد. اشتیاقی به فردا ندارم، چون همه ی ثانیه هایش را پیشاپیش میدانم!!
اینها دردهایِ over-socialized شدنه. زندگی نه نیازی هست هر روز جور دیگری باشد نه هیچ مینیازد که
آینده یک آیون دگرسان از امروز باشد. اگر جور دیگری میاندیشید از روی آموزههایی مغزشستشودهندهای است که به شما خوراندهاند.
نیاکان ما همهیِ زندگی شان را بسیار یکنواخت و تکراری میگذراندهاند و آمار افسردگی و هتّا خودکشی هم تا
آنجاییکه پژوهیدهاند میانشان نزدیک به 0 بوده; پس گرفتاری نه در یکنواختی زندگی, که جای دیگر است فیونا جان.