کافر_مقدس نوشته: جدی؟! خب چون شما می گویید باشد! حرف شما سند است برای ما !
ولی خب چون بلافاصله دمی پس از رفتن "یه نفر" این دو همگاه شدند کمی مشکوک شدم!
پارسیگر
آری, یه نفر یه نفر بیشتر نیست, همانجور که فاطمه فاطمه است (;
اکنون که به پارسیگویی هم گذر میزنی کافر جان, این چند تا برابرنهاد به گوش آشنا را هم در یاد داشته باش:
حرف = سخن, گفته | حرف = وات: این واژه ٤ وات دارد.
سند = برگه
بلافاصله = بیدرنگ, درجا, یکباره
مشکوک = گُمانمند, گُمانیگ, بدگمان, دودل
نفر = تن, کس
یه نفر = کسی, یک کس, یک کسی
افراد = تنان, کسان, مردم
از این تارنمایِ ساختِ من نیز میتوانی بهرهبگیری که میاندیشم فیلتر هم نباشد:
PN2 - x
پارسیگر
من نیز میخواهم پارسیگویی کنم .
کار بسیار خوب و نیکویی است البته این را نیز بگویم که برخی واژگانی که در این جستار ها برای جایگزینی پیشنهاد می شوند دور از زبان گفتار امروزی ماست ولی به هر روی می توان از بین اینها نزدیک ترین و بهترین واژگان را برابر بیگانه ی آن برگزید و جایگزین نمود .
پیش از این جستارهای ساختار شناسی زبان پارسیک را دیده ام و برخی پست ها را که دوستان در جریان همان پارسی نویسی و در همان راستا نگاشته اند را دنبال کرده ام .
پارسیگر
Mehrbod نوشته: این دختره با این سن کم اش ١٠ تا آدم را بازی میدهد و چُنان نقشههایِ هوشمندانهای[١] میریزد که انگشت به دهان هاج[٢] و واج بمانید!
١٠ تا؟؟؟ این کودک روزانه با زندگی ۱۲۴ هزار مرد عاقل و بالغ بازی میکند! کجای کارید؟
همین است که میگویم زنان برای مخ زدن جز چشمک و آمار دادن نیازی به کار ثانویه و «بازی» ندارند. اما خودشان را وهم برداشته که لابد چون ما بازیگران حرفهای هستیم بازی برای آنان هم مستلزم است. اما اگر از من بپرسید به شما میگویم بازی منحصر به مردان است و اصلا زنان نباید بویی از آن ببرند، انجیل دختربازی میباید از چشمان دخترها پنهان باشد و محرمانه و سری در میان ما نگهداری شود.
امید نوشته: من نمیدانستم برای او صف بستهاید و میخواستم از فرط بیشوهری کمی به او سگمحلی بدهم. اگرنه خوب بفرمایید دوست عزیز همانا مال من و شما ندارد!
میدانم در حال تمرین اعتماد به نفسید.ولی با عرض تاسف من با کس ندیده ها مراوده نمیکنم:)))
حتی .... تاری از سیبیل همایونی را هم نشانتان نمیدهیم
+ [MENTION=251]Nevermore[/MENTION]
مرد که زیر حرفش نمیزند. اما باشه نفرستید!
undead_knight نوشته: کنک کاری ها از تاپیک داریوش دار ه به تاپیک های دیگه هم کشیده میشه:))
هدفِ من از باز کردنِ آن جستار اینها بود:
1- فان
2- اندکی فروکاستن از بارِ روانی جستارهای دیگر؛ کاربران اگر میخواهند به هم بدوبیراه بگویند بروند آنجا هر چه میخواهند بگویند و اندکی تخلیه شوند و راحتتر بتوانند در جستارهای دیگر با هم گفتگو کنند.
3- بالا بردن تحمل کاربران تا دیگر با هر حرفی برافروخته نشوند!
ولی معمولا نتایج یک کار قابلِ پیشبینی نیستند
عذاب وجدان لحظهای امانم نمیدهد...
اینجا به کاربرهای بیشتری نیاز داره...