سرم درد میکنه، احساس افسردگی میکنم. دیگر برای نت گردی انگیزه ندارم. بدجور شکست عشقی خوردم. به قول دوستی "مسلمونا گریه کنید"
سرم خیلی شلوغ شده، وقت آزاد ندارم.
کلا به نظرم پدر و مادرم با به دنیا آوردن من جنایت کردن. چون من از زندگیم راضی نیستم و دلم میخواد نبودم. دوستم میگه پدر و مادر مقصر نیستن. چون فرهنگ بیشینه جامعه در آن زمان اینگونه بوده که زنان و مردان برای به دنیا آوردن فرزند برنامه ریزی نمیکردند و ...
در هر صورت الان و در این شرایط من، خودم، از همه کمتر مقصرم در احساس بی خاصیت بودن و سربار بودن و احساس یاس و ناامیدی و دلمردگیم. من همه تلاشمو برای بهتر کردن موقعیت و زندگیم کردم، اینکه نتیجه نمیده از همه کمتر خودم مقصرم.
ولی از پدر و مادرم طلبکارم و حق دارم.
و جنایت بزرگتر اینه که من روزی، زمانی تصمیم بگیرم بچه پس بندازم.
nirvana نوشته: درود
مهربد خوبی؟
درود بر نیروانای جاودان!
آری من خوبم, نیستی نیروانا جان؟
Mehrbod نوشته: درود بر نیروانای جاودان!
آری من خوبم, نیستی نیروانا جان؟
حال و حوصله نت گردی ندارم زیاد
چه خبر ؟
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است ...........به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد............به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن.............که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
به آب دیده بشوییم خرقهها از می...........که موسم ورع و روزگار پرهیز است
سلام دوستان عزیز
شبتون بخیر
طبق معمول همیشه شجریان گوش میکنیمو سر در جیب مراقبت فرو بردیم و در دریای مکاشفت غرقه
احوال شما چه طوره
Ouroboros نوشته: از راسل خبری نیست؟
اندک اندک جمع مستان میرسند
از خواص 24 ساعت شجریان گوش دادم همینه که ادم همه چیزو میخواد به یه شعری ربط بده
چه طوری بابا امیر
ردیفی؟