viviyan نوشته: من برنامه ریزی کرده بودم برای مسافرت. حالا میگی شوخی کردی؟
نمیخواستم جلوی دوستان بگویم، ولی شما مرا مجبور کردی که بگویم همینکه دانستی میخواهم بیایم آنجا بهانهی امتحانات را گرفتی؛ یادت که هست؟:e405:
Dariush نوشته: نمیخواستم جلوی دوستان بگویم، ولی شما مرا مجبور کردی که بگویم همینکه دانستی میخواهم بیایم آنجا بهانهی امتحانات را گرفتی؛ یادت که هست؟:e405:
همون موقع گفتم بیا که و اینکه شوخی کردم
از قدیم گفتن تعارف اومد، نیومد داره
Ouroboros نوشته: دلیل آنرا هنوز بدرستی نمیدانند اما من گمان میکنم مثل اغلب فوبیاها ریشه در تجربهای هیجانآمیخته و ترسآلود در دوران کودکی دارد که توضیح ملنی کلین برای چگونگی شکلگیری فوبیاست. بچهای که به سمت پنجره میدود و با فریاد مادر روبرو میشود از ارتفاع خواهد ترسید، یا یک روز کنار دریا هستید و فرزندتان به سمت آب میدود و شما با ترس و نگرانی نام او را فریاد میزنید و از این کار بازش میدارید .. واقعه میتواند آنقدر جزئی و کوچک باشد که خیلی زود از یاد والدین برود اما در ناخودآگاه بچه تثبیت و در ابعادی چند برابری تشدید خواهد شد. من پیشنهاد میکنم با یک روانکاو مشورت بکنید، آنها در رفع فوبیا بسیار موفق عمل میکنند(نه روانشناس یا روانپزشک، روانکاو. اینها با هم متفاوت هستند). Aquaphobia - WiKi
من تازه پیامتون رو دیدم شرمنده بابت تاخیر + قبلتر گفتم به خودتون که، پسرم شدیدا به من وابسته هست و این وابستگی باعث شده مکانهایی که من نباشم رو با سختی بپزیره ..چندین سال پیش همسر یکی از دوستانم غرق شد در دریا. خیلی عذاب کشید دوست من. از همون زمان یک ترسی دارم از دریا .در یکی از سفرهای جنوب هم یک اتفاق باعث شد تا وحشت از دریا رو خودش حس کنن
viviyan نوشته: همون موقع گفتم بیا که و اینکه شوخی کردم از قدیم گفتن تعارف اومد، نیومد داره
ویوی جان، مرا نترسان از این حرفها. من از تعارف و اینها هیچ هراسی ندارم. اگر حقیقتا مایل هستی که بیایی، از راههای ارتباطی دیگری که هست میانمان، هماهنگ کنم باهات؟
mosafer نوشته: من تازه پیامتون رو دیدم شرمنده بابت تاخیر + قبلتر گفتم به خودتون که پسرم شدیدا به من وابسته هست و این وابستگی باعث شده مکانهایی که من نباشم رو با سختی بپزیره چندین سال پیش همسر یکی از دوستانم غرق شد در دریا خیلی عذاب کشید دوست من از همون زمان یک ترسی دارم از دریا در یکی از سفرهای جنوب هم یک اتفاق باعث شد تا وحشت از دریا رو خودش حس کنن
به باورِ من بچهها بیش از اینکه از ما الگو بگیرند، از خوشان الگو میگیرند. به نظرم بهتر است آنها را در جمع دیگرِ بچههایی که در حالِ شنا هستند(مثلا در استخر) ببرید و به او بازیهای شادمانهی دیگرِ بچهها در آب نشان دهید. بچهها، به خصوص پسرها، حاضر نیستند پذیرندکه در برابرِ دیگرِ دوستان و هم سن و سالهای خود کم بیاورند و زمانیکه دیگر دوستانشان را میبینند که بی هیچ ترسی در آب غوطه میخورند، مطمئنا اعتماد به نفسِ بیشتری پیدا میکنند و ترسشان کمتر میشود. اما تا آنجا که میتوانید از تاکید و زیرِ نظر گرفتن پرهیز کنید و او را به خود واگزارید؛ تنها از دور او را در نظر داشته باشید. اگر در فشار قرار گیرد ممکن است فکر کردن و رها کردنِ آن هراسها برایش غیرممکن شود. یادم هست پدرم در ده سالگی که از شنا کردن خیلی میترسیدم، مرا به رودخانهای برد و گفت شنا کن، گفتم برادرم کجاست؟ گفت او دیروز همینجا یک ساعت شنا کرد! چند لحظه بعد خود را درونِ رودخانه یافتم و پی بردم که چه اندازه ترسم از شنا و غرق شدن بیجهت بوده.
در ضمن، دریا برای شروع خیلی زیاد است! از استخرها یا روخانههای کمعمق شروع کنید خیلی بهتر است.
Dariush نوشته: به باورِ من بچهها بیش از اینکه از ما الگو بگیرند، از خوشان الگو میگیرند. به نظرم بهتر است آنها را در جمع دیگرِ بچههایی که در حالِ شنا هستند(مثلا در استخر) ببرید و به او بازیهای شادمانهی دیگرِ بچهها در آب نشان دهید. بچهها، به خصوص پسرها، حاضر نیستند پذیرندکه در برابرِ دیگرِ دوستان و هم سن و سالهای خود کم بیاورند و زمانیکه دیگر دوستانشان را میبینند که بی هیچ ترسی در آب غوطه میخورند، مطمئنا اعتماد به نفسِ بیشتری پیدا میکنند و ترسشان کمتر میشود. اما تا آنجا که میتوانید از تاکید و زیرِ نظر گرفتن پرهیز کنید و او را به خود واگزارید؛ تنها از دور او را در نظر داشته باشید. اگر در فشار قرار گیرد ممکن است فکر کردن و رها کردنِ آن هراسها برایش غیرممکن شود. یادم هست پدرم در ده سالگی که از شنا کردن خیلی میترسیدم، مرا به رودخانهای برد و گفت شنا کن، گفتم برادرم کجاست؟ گفت او دیروز همینجا یک ساعت شنا کرد! چند لحظه بعد خود را درونِ رودخانه یافتم و پی بردم که چه اندازه ترسم از شنا و غرق شدن بیجهت بوده. در ضمن، دریا برای شروع خیلی زیاد است! از استخرها یا روخانههای کمعمق شروع کنید خیلی بهتر است.
سپاس دقیقا مواردی که اشاره کردید را انجام دادیم ترس او به قدری زیاد هست که حتی دوستان کوچکتر از خودش هم نتوانست ترغیبش کند که استخر میتواند خطرساز نباشد چند جلسه ی آخر ،با اصرار پدرش میرفت. بعد از چند ماه ،تنها کاری که میکند با ترس و لرز گوشه ای از استخر میایستد و تمام... + شنادر دریا نبود.اتفاقی رخ داد که باعث وحشتش شد.در ضمن ترس من از خودِ موجودیت دریا نیست..ترس از دست دادن عزیزیست که دریا واسطه اش شود...
mosafer نوشته: سپاس دقیقا مواردی که اشاره کردید را انجام دادیم ترس او به قدری زیاد هست که حتی دوستان کوچکتر از خودش هم نتوانست ترغیبش کند که استخر میتواند خطرساز نباشد چند جلسه ی آخر ،با اصرار پدرش میرفت. بعد از چند ماه ،تنها کاری که میکند با ترس و لرز گوشه ای از استخر میایستد و تمام... + شنادر دریا نبود.اتفاقی رخ داد که باعث وحشتش شد.در ضمن ترس من از خودِ موجودیت دریا نیست..ترس از دست دادن عزیزیست که دریا واسطه اش شود...
اگر چنین است، پس بهتر است او را نزدِ روانکاو ببرید. تمامِ آن توصیهها برای مواقعی بود که یک هراسِ معمولی در او باشد. اگر حاد باشد، باید در درازمدت و زیر نظرِ روانکاو با او کار شود.
kourosh_bikhoda نوشته: ایرانیان صدها سال در برابر اسلام صف آرایی کردند. ایرانی ها اسلام رو به زور پذیرفتند. اون احساسات هنوز هم در رگ و ریشه ماست. قدیمی ها رو اگر بذارید کنار، در جدیدها اکثرن تعصب و حس خوشایند و سرخوشی و نشئگی ناشی از اتکا به غیب، با تمایل به آزادی و راحتی و خوش گذرانی و عیش و نوش و شمال و ویسکی و آتش دوستی و بازگشت به اصول و اصولگرایی توام شده و فقط منتظر یه تلنگر و نیشگونه که به حول قوه قلمی در سر انگشتان شما تجمع نیرویی جهت اِعمال این نیشگون ها از کون و کَپل عوام الناس کفه ترازو رو به سوی ما سنگین خواهد کرد.
والسلام و علیکم.
نظر شما محترم
اما همه ایرانی ها که اینطوری نیستند.من فکر میکنم وقتی ایرانیان زرتشتی بودند در دین زرتشتی خود متعصب بوده اند و و الان هم که بیشتر شون شیعه هستند هنوز هم تعصبی برخورد میکنند.البته نمیتوان گفت که همه اینجوری هستند!
وقتی که یک کشور به کشور دیگری حمله میکند فرهنگ کشور غالب در فرهنگ کشور مغلوب تزریق میشود.
شرایط فعلی کشور نشان میدهد که مردم ایران مردمی بسیار ساده هستند!اگر الان رژیم اعلام کند امام زمان ظهور کرده بیشتر مردم باور میکنند.برای اثبات ساده بودن مردم شما زیارتگاههای شیعه را ببینید.مثل حرم امام رضا وووو.مردم اینقدر ساده هستند که پول زبون بسته رو میدن به اخوند جماعت.وقتی هم که شما بگید که این کار عوام فریبی است مردم توجیه های بی سر و ته در موردشون میگن و این نشون دهنده این است که خیلی از ایرانی ها تعصبی هستند.این چیزایی که میگم از تجربه ای هست که بدست آوردم.
با این بچه با این پیش فرض ذهنی باید صحبت کرد که تو مانند خیلی کارهای دیگر که دوست نداری از این هم بدت می آید مثلاً از نقاشی با رنگ روغن خوشت نمی آید از دریا و آب و رودخانه و حوض هم بدت می آید ؛می دانی برای اینکه این بچه را با آب آشتی داد ، نیاز به محبت عاطفی دارد نه محبت مادری که همه مادرها دارند یک حس ویژه دوستی که بفهمد درکش می کنی بگوییش (مستقیم ، غیر مستقیم حتی با چشمانت ) و بفهمانیش که عزیزم من هم از آب می ترسم بیا تن خشک و بی روح خود را به آغوش پر مهر آب بدهیم و با ملکه آب ها دوست شویم او از ما نگهداری می کند او در آب ها مراقب ما هست ، سعی نکنید از واژه هایی استفاده کنید که ذهن ناخودآگاه او را فعال می کند و دوباره در خودش فرو می رود .
Dariush نوشته: پیش از این میگفتی سفر را دوست میداری آلیس؟ چه شد؟ بیا، قول میدهم خوش بگذرد؛ آنچنان هم صعب نیست، تنها قدری هیجان دارد.
باید هم هیجان داشته باشد با یک زنخوار سریالی بالفطره! :e108:
Alice نوشته: باید هم هیجان داشته باشد با یک زنخوار سریالی بالفطره!
این زنخوارگی آن یکی را که پراند رفت؛ ببینم تا کجا قرار است دستاوردهای فوقالعادهی خود را نصیبمان کند.
شاملِِ شما نمیشود آلیس جان؛ دوستان در برابرش مصون هستند.