12-15-2013, 02:49 AM
Dariush نوشته: ناامیدی من از نوع بشر هم از همینجاست! پس اگرچه من در قبال سرمایهداری به کمونیسم اعتقادی ندارم، اما فعلا این مهم نیست.
این نوامیدی بیجاست و من برای خودم, همیشه ته دلم تا یاد کسی همچون صادق هدایت میافتم, با اینکه نویسندهای
توانا و فرهیختهای دانا بوده و نوشتههایش را خود من هم بسیار دوست داشتهام و خواندنی یافتهام, یکزمان سهش بیزاری هم به من دست میدهد.
جهان همین است و به نگرم, اگر هوش همهیِ مردم را دو برابر هم میکردیم, باز با دشواریها و سختیهایی در جایگاه یک نژاد روبرو میبودیم که
یک درسد اندکی از باهوشترها با توان دریافت بالاتر, بیشتر, بسیار بیشتر از پیرامونیان از آنها میدردیدند; این دسته را «فرهیختگان» بنامیم.
با برگشت به سخن, اینکه شما از گونهیِ بشر نومید باشید نابجا خواهد بود, گروهیکه شما باید نومید باشید "گونهیِ فرهیختگان" است. فرهیخته کسی است
که با هوش و توان بالاتر, ببایست خویشکاریِ بالاتر نیز دارد و سزامندی اینکه چون صادق هدایت بجای ماندن و ساختن و بهساختن, با خودکشی از زیر بار خویشکاری اش در برود را, ندارد.
پس اگر از کسی هم میخواهیم نومید باشیم فرهیختگان هستند. تودهیِ مردم همچو خویشکاریهایی ندارند و چشمداشت
من و شما نباید از توده این باشد که بهترین راهها را بخودی خود بگزینند و به اندازهیِ بهترینهایِ میان خود اشان, بهگزین و توانا باشند.
فراتنی:
در برابر زیردستان بُردباری و مهربانی, در برابر زبردستان و فرهیختگان, سرسختی و یکدندگی.
چیزیکه من در اسپاش کنونی ایرانزمین بسیار میبینم همین است که فرهیخته شده کسی که
میاندیشد چون بیشتر از دیگران میداند, پس ناگُزیر از دیگران سزامندی بیشتری هم در این جهان دارد.
از این رو هم من کمونیستها را دوست دارم, زیرا کمونیستها در زندگی و راهکاریابی رویکردی دانشیک و فرامنشانه در پیشگرفتهاند و همواره هم
خود اشان را نه از, ولی برایِ «توده» میدانند و نه هرگز توده را برای خود اشان; درست وارونهیِ آنچه [نو]لیبرالها در پیشگرفتهاند و آماج
هستیِ توده برای ایشان این است که اینها "آزاد" باشند و اگر نیک بنگرید, همینها هم تودهیِ مردم را پُرگاه و بیش از دیگران, انگل و کودن و سزامند آنچه بر سرشان میاید, میدانند.
روشنه ما اینجا پیوندی دیالکتیک هم داریم. همه ما از ایران برخاستهایم و در جاییکه میگویند نخوری خورده میشوی, از فرهیختهیِ ایرانی هم چشمداشت
اینکه بخواهد بجای سود یکراست و دمدست خود اش, به سود نایکراست و فرادست خود اش (= توده) بیاندیشد بفراخور میتواند کمی فرا-اندازه باشد,
ولی این تنها راهیست که فرهیخته از چشم داورانهیِ من باید بگزیند و فرهیختهای که جز این گزیند, تا اندازهیِ بالایی در ستیز با آماج فرهیختگی اش پیشرفته.