درود فراوان خدمت دوستان عزیز تارنمای دفترچه
حال و احوال چطوره؟ من بعد از گذشت چند سال کانکت شدم دو روزه نگاه میاندازم میبینم خلوته، فکر میکردم اینجا جای سوزن انداختن نداشته باشد.
چه شده که دفترچه بعد این همه سال درجا زده؟
خوشبختانه بچههای قدیم هنوز هم فعالیت میکنند.
sonixax نوشته: دلیلش حضور تعداد زیادی داعشی در بین پناهجویانه!
هه، من ماندهام اینها چرا به اروپا میروند؟ بشر اروپایی هرگز نمیتواند مسلمان بشود و اصلا آن گونه غرق شدن در ایمان که از یک مسلمان معمولی انتظار میرود هیچگاه در تاریخ اروپا سابقه نداشته. این کسانی هم که به دلایل ایدئولوژیک مسلمان میشوند مثل رنه گنون بیشتر به ورژنهایی از اسلام میگروند که تأویلپذیر و نرمخوست.
سارا نوشته: کپی پیست کردن
کپیپیستر ِ اشعار فله و نیمفهم که بییاری گرفتن از دیگران قادر به دو خط اندیشیدن نیست، همه را به کیش خود پندارد!
سارا نوشته: ولی در کل خوشم می آید وقتی حالتان را می گیرم ...
علاوه بر خودشیفتگی نابجا، سادیست هم که هستید؟ :e106:
سارا نوشته: خب جواب سوالم را ندادید که
Because I won't dignify your existence with a serious reply.
سارا نوشته: این شما بودید که از من می خواستید اینجا بمانم
من گمان کردم شما آدم جالبی هستید با حرفهایی برای گفتن که میتواند از دریچهای متفاوت در مباحث انجمن مشارکت بکند و به غنای گفتگوها یاری برساند. سوء تفاهمی بود که برطرف شد.
سارا نوشته: ازبزرگترین مشخصه های تکنیکی نقاشی های سبک امپرسیونیسمی چیست؟؟
سوال امتحان پایان ترم «استاد» بوده این؟
سارا نوشته: اینقدر ترسو نباشید بیایید یاهو آنهم چت ساده یعنی با تایپ نه حتی voice !
قوهی تخیل من حسابی تحریک شده که بدانم چگونه میخواهید در چت نوشتاری ثابت بکنید دختری زیبا و جوان هستید که ارزش وقت مرا دارد!؟
سارا نوشته: ارباب مهربد
اگر بناست با هم دوست باشیم و بهمان خوش بگذرد، نمیتوانید همینطور دائم به مهربد بگویید «ارباب، ارباب». یک بنده و دو ارباب که نمیشود! :e405:
Soheil نوشته: آره عزیزم. اصن حواسم نبود اینو بگم.
خوشحالم که حالت خوبه.
من که نه. سربازیمو که در بدترین شرایط و منطقه گذروندم. الانم که افسردگی گریبانمو گرفته.
ولی خوب مطمئنا اوضاع بهتر میشه.
سهیل جان، من از شرایط زندگی شما به کلی دورم
و هیچ پند یا نصیحتی ندارم که بتوانم به آن اعتماد
کنم و به شما عرضه کنم. تنها، آرزوی من این است
که هر جا که هستید موفق و خوش باشید، جرا که
شما را لایق چیزهای خوب و زندگی خوش میدانم.
با درود به دوستان دفترچه. منم از خواننده های قدیمی این سایت و صفحه مردستیزی فیسبوک هستم و بلاخره تصمیم گرفتم عضو بشم.
Ouroboros نوشته: مهمترین نقص عرفان عقلانیتستیزی یا جمع اضداد یا گشودن راه به تناقضگویی و ... نیست، مهم همان تجلی اخلاق بردگان در آنست.
بله، عارفیگری و صوفیمنشی نیز در زمان خود چپ محسوب میشده
.
emaad نوشته: با درود به دوستان دفترچه. منم از خواننده های قدیمی این سایت و صفحه مردستیزی فیسبوک هستم و بلاخره تصمیم گرفتم عضو بشم.
درود گرامی، خوش آمدید. اگر برای زنستیزی و امثالهم آمدهاید
اندکی دیر رسیدهاید، اما اگر چیزهایی دگر دوست دارید بگویید
و بخوانید، دستِ خالی بازنخواهید گشت.
sonixax نوشته: ما یک آشنایی داریم خر حزب اللهی و البته سپاهی اون هم از نوع کله گنده!
به قول یکی از دوستان ما که دکترای ریاضی محض داره : امکان نداره کسی که توی 5 سالگی من رو مات میکرد الان نفهمه داره چی کار میکنه!
نتیجه : در این اعتقاد افراطی حتمن سودی خوابیده!
نه آخه این استاده اصن اینجوری نیست، خیلی خییلییی بعیده بخاطر سود شخصی معتقد باشه ادم واقعن خوبیه... با توجه به سواد و آگاهیشم خیلی عجیبه چجوری معتقده!!! خیلی واسم عجیبه... این استادم باعث شد من در اعتقاداتم شک کنم و در عدم وجود خدا کمی بازنگری بکنم... ولی آخه من هرچقدرم بازنگری کردم من تو کتم نمیره خدا وجود داشته باشه... نمیدونم شایدم واقعن سودی باشه چون آخه ادمی به فهم و عظمت ایشون امکان نداره بگه همینکه نفس میکشی خدا رو شکر کن...
sonixax نوشته: بله میتونه داشته باشه.
روی دستگاه های وایرلس صنعنی خیلی صریح و روشن نوشته تا شعاعی مشخص بسته به قدرت دستگاه کسی اقامت دایم نداشته باشه!!
توی قرارداد یکی از شرکتهای من نوشته شده که این مدل تجهیزات رو دست کم با فاصه 30 متری از محل زندگی افراد نصب خواهیم کرد و در غیر این صورت قرارداد لغوه. این بند رو ARD/ZDF که مسئول رسیدگی به فرکانسهای رادیویی و شبکه های تلویزیونی و ... هست مجبورمون کرده توی قرارداد بذاریم - ما هم گذاشتیم.
خلاصه اینکه بالای سرتون WIFI نصب نکنید میتونه مضر باشه.
خیلی ممنونم :e303:
پس وایفایمو شبا خاموش کنم روزا روشن مشکلی نداره؟ باید ازش فاصله بگیرم؟
دوستان ضمن کار بر روی آن پستام در جستار موسیقی ایرانی
فهمیدم ساندکلود فیلترش رفع شده است! بسیار مسرور شدم.
این تنها شبکهی اجتماعیست که من با جان و دل دوستاش
میدارم
.
Alice نوشته: مهربد جان برای یادگیری زبان آلمانی از نقطه صفر باید از کجا شرو کرد؟ مثلن میشه مثل زبان انگلیسی بدون کلاس و آموزش خودمون یاد بگیریم یا نه؟
گمان نمیکنم, بجز گرایش تک و تنها نیاز به انگیزه و نیاز بالایی هم دارد که همه کس ندارد. من هم از روی نیاز بود بیشتر که یاد گرفتم.
Ouroboros نوشته: که آنهم گویا از عواقب مطالعهی یک خط نوشتهی من بوده! :e057::e108:
حرف منهم همینست، چرا من کاربران اینجا را وسوسه میکنم به مسجد و مراسم سینهزنی بروند، اما شما نمیتوانید یک کیلو طلا را به قیمت ده گرم به ایشان بفروشید، آن از سرهنویسی، این از تکنولوژی! :e057:
شما نسبت به برخی رانههای انسانی بیاعتنا هستید و این فقط به کاریزمای شما آسیب نمیرساند، بلکه برخی وجوه مسائل مورد بررسی را هم از چشمتان پنهان میکند. من پیشتر در اینباره صحبت کردهام، اینها عوارض میزان مشخصی از درخودماندگی فکریست، مثلا درگیری ذهنی وسواسگونهای که با «خودفریبی» دارید، در کنار بیاعتنایی کامل نسبت به «دگرفریبی». ذهن درخودمانده اشتیاق عجیبی به دریافتن قوانین حاکم بر سیستمهای مختلف دارد زیرا گمان میکند که شناخت قوانین راه شناخت، تغییر یا کنترل نحوهی کارکرد است.
شما نوشته های مرا خوانده و سپس با نگاه به اینکه "بی اعتنا به برخی رانه ها" میباشند بتندی
این نتیجه را گرفته اید که این گزینشی ناخودآگاهانه, از روی وسواس و تا اندازه ای بیمارگونه بوده است؟
در اینجا میتوانسته اید بسادگی از خودتان بپرسید: «چرا او, مهربد, از این شیوه ی نگارش بهره میگیرد» و با اندکی کندوکاو پاسخ را میافتید.
اگر این نتیجه گیری واپسین برداشت شما بوده باشد (گمان پایین) آنگاه بایستی یک بازنگری در نگاهتان بکنید.
اگر این نتیجه گیری واپسین شما نبوده باشد, باز هم تنبلی بسیار بالایی دیده میشود. من میتوانم ببینم که به گمان
بالا, شما با نگاه به شیوه برخورد و نگارش آمده نتوانسته اید از چند و چون و انگیزه های نویسنده بخوبی سردر
بیاورید و بیشتر از همه در راستای برآوردن کنجکاوی خود, بجای آنکه بسادگی بپرسید «مهربد, شما چرا
بی اعتنا به بهمان رانه های انسانی اینجور مینویسید؟» همانند «بازی», خواسته اید بی موضع هم نبوده باشید:
Ouroboros نوشته: ...
شما چون قصد طرح موضع میکنید همواره بدانید که جمله خبری>جمله سوالی. به جای اینکه از دختر بپرسید «چند سالته» بگویید «به نظر سی ساله میای»، به جای آنکه بپرسید «اهل کجایی» بگویید «به نظر رشتی میای» و ... خواهید دید که هیچ اهمیتی ندارد که حدستان درست بوده یا نه، اگر درست یا نزدیک به حقیقت باشد دختر میخواهد بداند «از کجا میدانستی»ِ، اگر دور از حقیقت و مضحک باشد، چه بهتر، خودش را میکشد تا بفهمد «چرا چنین فکری کردی»...
و ازینرو, در ذهن شما همچون گفتگویی پیش آمده که در بهترین حالت درست میگویم که
چه بهتر و در بدترین حالت و ته تهش هم مهربد خودش در لاک دفاعی فرورفته و توضیح خواهد داد.
ایندو, هر دو کژروی میباشند.
سارا نوشته: بخداااااا ارباب راست می گویم دور از شوخی من خودآگاهیم کم است! مثلا وقتی با آقایان صحبت می کنم خواه استاد و همکلاسی و.. وقتی بحث گرم می شود یادم می رود که یک دخترم و او یک مرد جنسیتم را فراموش می کنم و بطور انسانی با طرف مقابلم حرف می زنم (یعنی حرکات عشوه گرانه و زنانه ندارم) هر چند گاهی از نگاه طرف مقابلم به خودم می آیم که من تنها یک زنم!
خوب نیست, در انگلیسی هم بایستی بیشتر کار کنید: self-consciousness ≠ self-conscious
این چیزیکه شما میگویید را میتوان خودهشیاری یا خودپروایی ترزبانید و پیوندی به "خودآگاهی"
که در تراز نخست آگاهی از خویشتن و در تراز دوم "دسترسی" به دانسته های روان است, ندارد.
پ.ن.
دل استْوار نیستم «روان» ریشه شناسانه خود همان رَو+ان از رفتن نباشد, ولی به هر
روی اینجا بخوبی کار میکند. آنچه در ذهن "روان" است, بگونه ای همان روان = soul میباشد.