Nevermore نوشته: من پیشنها می کنم ِDial M for Murder را ببین،من تازه دارم می فهمم هیچکاک بزرگ که بوده.
تعریفش رو شنیدم. در مورد هیچکاک نقطهی اوج تمام هنرش بدون هیچ شکی سایکو بود.
درواقع یکی از فیلمهایی که من رو نابود کرد همین روانی بود! تمامی عناصری که برای "ترس"
مخاطب باید فراهم باشه به وفور در فیلمنامه و تکنیکهای ساختاری فیلم دیده میشد.
شرمنده من آخرین فیلمی که دیدم توی سینما بود (:e108:) با عنوان "آیینههای رو به رو".
البته به اجبار دوستان بود اگرنه من سینماهای ایران رو کلا به رسمیت نمیشناسم.
--------
خوب ایرانبانو هم که بله رو گفت و بزودی تاپیک استارت میخوره، من پیشنهادم اینه که
شهریار هم نامنویسی کنه و آواتارش رو قرار بده و بعد بره مسافرت. من هم که ظاهرا دوستان
از همین آواتار بلوندی خوششون امده.
Alice نوشته: شرمنده من آخرین فیلمی که دیدم توی سینما بود با عنوان "آیینههای رو به رو".
تصحیح میکنم این برای پارسال بود، بعد از اون یه فیلم سینمایی
هم از بهمن قبادی دیدم با عنوان "فصل کرگدن" که چیزی در حد فاجعه بود. :)
Mehrbod نوشته: بیخود که Teufelchen او, میلاد را نمیسزد ((:
بفرما یک جا هم که برای متمرکز بودن بحثها اعمال قانون کردیم شدیم اخی!!!
Alice نوشته: تعریفش رو شنیدم. در مورد هیچکاک نقطهی اوج تمام هنرش بدون هیچ شکی سایکو بود.
درواقع یکی از فیلمهایی که من رو نابود کرد همین روانی بود! تمامی عناصری که برای "ترس"
مخاطب باید فراهم باشه به وفور در فیلمنامه و تکنیکهای ساختاری فیلم دیده میشد.
شرمنده من آخرین فیلمی که دیدم توی سینما بود (:e108:) با عنوان "آیینههای رو به رو".
البته به اجبار دوستان بود اگرنه من سینماهای ایران رو کلا به رسمیت نمیشناسم.
--------
خوب ایرانبانو هم که بله رو گفت و بزودی تاپیک استارت میخوره، من پیشنهادم اینه که
شهریار هم نامنویسی کنه و آواتارش رو قرار بده و بعد بره مسافرت. من هم که ظاهرا دوستان
از همین آواتار بلوندی خوششون امده.
تصحیح میکنم این برای پارسال بود، بعد از اون یه فیلم سینمایی
هم از بهمن قبادی دیدم با عنوان "فصل کرگدن" که چیزی در حد فاجعه بود. :)
درست است،من سایکو را سالها پیش(به گمانم در دوران نو جوانی دیدم) و اتفاقا به تازگی هم می خواهم برای بار دوم آنرا ببینم.
خب من آخرین فیلم ایرانی ای که دیدم جدایی نادر از سیمین بود که آن هم چنگی به دل نزد،در مورد فصل کرگدن هم راست می گویی،تنها "فاجعه" به درستی این فیلم را توصیف می کند،اتفاقا چند روزی هم در نت بحث داشتیم با دیگران که این فیلم به واقع آشغال بود و ایشان به سبب رگ آریایی همچنان در حال دفاع از این فیلم مزخرف بودند.
Dariush نوشته: به سبب اینکه از قرارِ معلوم شما از پارسیگویی خود را بازنشسته کردهاید، این پرسش را بار دیگر پاسخ خواهم داد. .... من از طریق همین پارسینویسیهای دوستان توانستم به نثرخود شمایی بهتر و منسجمتر بدهم؛ چرا که ریزهکاریهایی را در زبان پارسی یافتم که تا پیش از این نمیدانستم.
من قبلا هم به این نکته اصرار ورزیده بودم.
شما باید بهوش باشید که پارسیگویی پیش و بیش از هرچیز موضعی علیه اسلام و مذهب
عربهاست، فردوسی هم آلت دست این جنبش برای ستیختن و مبارزه با کیش عربها. تا اینجا
به خودی خودی هیچ خرده ای به پارسیگویان وارد نیست و من هم مخالفتی ندارم، مشکل
زمانیست که سرهنویسی به عنوان محقترین و والاترین چهرهی زبان ایرانیان جلوه داده میشود
و هر نوع دیگری از زبان فارسی که عاری از لغات اصیل ریشهدار باشد به سرعت محکوم میشود.
شما میخواهید نثر خود را آراسته کنید باید خزانهی واژگانتان پر باشد، چه عربی و چه پارسی،
هیچ ربطی هم به پارسینویسی سره ندارد.
Alice نوشته: به خودی خودی هیچ خرده ای به پارسیگویان وارد نیست و من هم مخالفتی ندارم، مشکل
زمانیست که سرهنویسی به عنوان محقترین و والاترین چهرهی زبان ایرانیان جلوه داده میشود
و هر نوع دیگری از زبان فارسی که عاری از لغات اصیل ریشهدار باشد به سرعت محکوم میشود.
بیجاست.
سنجه، کارآمدی زبان است که با آلودگی تازی، ما دو جور دستور زبان
و دو جور قانون و دو جور اندیشه که با هم در ستیزند در ویر خود
میپروریم و دچار ناتوانی واژه سازی ( دانشیک و فلسفی و فندی
و هنری و ... ) بوده و از دریافت چم های باریک ناتوان شده ایم.
برای همین هم هزار سال است که جز آفتابه به جایی نرسیده ایم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست.
سنجه[١]، کارآمدی[٢] زبان است که با آلودگی تازی، ما دو جور دستور زبان
و دو جور قانون و دو جور اندیشه که با هم در ستیزند در ویر[٣] خود
میپروریم و دچار ناتوانی واژه سازی ( دانشیک[٤] و فلسفی و فندی
و هنری و ... ) بوده و از دریافت چم[٥] های باریک ناتوان شده ایم.
برای همین هم هزار سال است که جز آفتابه به جایی نرسیده ایم.
بیجاست.
شما هم مثل کسروی برای انسجام دینستیزی از سر و کول واژههای فارسی بالا میروید.
«دو جور زبان» و «دو جور اندیشه» و امثالهم نداریم، دستور زبان پارسی با دساتیر عربی
ممزوج شده است و آفتابهسازی هم ربطی به دوتا کلمهی عربی ندارد؛ مغلطه نکنید. اگر
زبان فارسی در «واژهسازی ناتوان بود»
هیچ کلمهی عربی قدرت اختلاط با وندهای فارسی
را نداشت. حال اما کثیری از کلمات عربی وجود دارد که با وندهای فارسی اخت و مانوس
شده اند و جزء لاینفکی از وسعت و عظمت زبان فارسی را تشکیل میدهند.
مزدك بامداد نوشته: بیجاست.
سنجه، کارآمدی زبان است که با آلودگی تازی، ما دو جور دستور زبان
و دو جور قانون و دو جور اندیشه که با هم در ستیزند در ویر خود
میپروریم و دچار ناتوانی واژه سازی ( دانشیک و فلسفی و فندی
و هنری و ... ) بوده و از دریافت چم های باریک ناتوان شده ایم.
برای همین هم هزار سال است که جز آفتابه به جایی نرسیده ایم.
•
پارسیگر
البته من تاثیر زبان رو اندیشه رو میپذیرم و حتی یکی از مدافعین سرسختش هستم ولی این تاثیر "حد" داره.
مگرنه دانشمندان ایرانی در دوران حکومت اسلامی با زبانی جز عربی یا عربی-فارسی فکر میکردند!؟
Mehrbod نوشته: اتانول = الکل خوراکی
ما اینجا دربارهیِ الکل چوب و متانول! چیزی نگفتیم. اتانولی که در داروخانهها میفروشند هرگز آن اندازه ناب نیست و آت
و آشغالهایی که بهمراه دارد (دربرگیرندهیِ کمی از همین متانول) میتواند شما را کور یا هتّا بکشد; تازه در ایران که خود اشان
دستی هم چند تا آت و آشغال دیگر میافزایند که تلخ و بدمزه و نخوردنی شود که همهیِ اینها خوردن اش را براستی کودنانه میکند.
همان الکل پیکموتوری باز بهتر است.
میدونم اتانول خوراکیه. منظورم اینه که دوست شما اتانول خالص نمیگرفته. روی شیشه نوشته میشه که حاوی چه چیزهاییه.
ما یه همسایه ای داشتیم همیشه شبها تو تاریکی دم در مینشست سیگار میکشید. بعضی وقتهام یه لیوان کوچک بغل دستش بود. یه بار بهم گفت الکل طبی میخوره. به جز مخش هم همه جاش سالم بود :e057:
اصلن خود شرکت های تولید کننده از ترس اینکه کسانی اینو نخورند جرات نمیکنند بهش متانول بزنند. ولی به همین خاطر مواد تلخ کننده میزنند.
شما مطمئنی که اتانول های شرکتی خالص نیستند؟
Alice نوشته: ودکا ابسولوت کجا 70 تومنه؟ من شیشهای حدودا 150 خریده بودم.
چه خبره 150 تومن؟ با 180 تومن میشه ویسکی خرید. ابسولوت شیشش حداکثر 20 دلاره دیگه. مگه از همین شیشه 750 میلی لیتریا نیست؟
مزدك بامداد نوشته: سنجه[١]، کارآمدی[٢] زبان است که با آلودگی تازی، ما دو جور دستور زبان
و دو جور قانون و دو جور اندیشه که با هم در ستیزند
مگه اندیشه زبان عربی چیه که با پارسی در ستیزه؟ کارِ زبان اینه که ارتباط رو برقرار کنه و مفاهیم رو انتقال بده. حالا میخواد عربی باشه یا پارسی یا زبان دلفین ها. همشون یک کاربری و هدف دارند. حالا یکی کمتر یکی بیشتر. ولی دیگه ستیز ندارند که.