sara نوشته: در مورد بحث دفاع از شعر هم باید بگم :
خب من فکر نمیکنم مهربد در مورد خود شعر و موسیقی چنین نگری داشته باشند ( البته من همه ی پست ها رو نخوندم )بلکه فکر میکنم نقد ایشان بر شیوه ی بهره گیری شما و مفهایم پنهان شده در لایه های شعرهایی ست که به کارمیگیرید و اینکه آن مفاهیم که به تمامی اثبات نشدنی هستند را ادعایی برای ثابت شدن مفاهیمی دیگر میدانید که به آن باور دارید .
هر کدام از انسان ها برای رهایی از بارسنگین هستی و گمگشتگی در انبوهی از پرسش های بی پاسخ به روشی و راهی
برای ارام گرفتن روان خود نیاز دارند . چه بسا عشق به خدا که در وجود شماست نیز بالاترین خوشی را در شما
ایجاد کرده است و برای دیگری درجه ی بالایی از عقلانیت . منتها باید به دنیای پیرامون خویش نگاهی بیندازیم
و در حسابی دو دو تا چهار تا ببنیم که این لذت ها تا چه اندازه با انچه که واقعی است هخوانی دارد ؟ که مبادا
این لذت گرایی ( در اینجا عشق به خدا ) به هپروت ختم نشود : دی
آفرین, من ولی پس شما به این باهوشی را چرا به یاد نمیآورم؟ شما همان *sara r نیستید؟
او, سارا خودش را به کوچهیِ علی چپ زده و ذهنش کمی از گفتگوهایِ چندلایهیِ ما آشفته, اگرنه همینهایی
که گفتید را بباریکی و کمابیش به یکسانی من در همین شبنشینی نوشته بودم, ولی چون کمی زمختاندیشانه میخواند و نمونهوار
از "نشانههایِ (sign) یک چیز" به "تعریف (definition) آن چیز" میرسد, ازینرو که در نگاه
بسیار کلان و زمخت یکسان به دیده میایند, این میشود.
undead_knight نوشته: moral of story:make believe stories are absolute truth
Why such defeatist attempt to provoke? After years of deep-seated writing and discussion, when all the questions have been answered and put aside, a parable suddenly becomes the "absolute truth"?
And I assume you probably don't know what a parable is, while as a matter of fact it's a simple moralistic story aimed at conveying a point:
Parable: a simple story used to illustrate a moral or spiritual lesson, as told by Jesus in the Gospels.
سلام دوستان. امیدوارم حالتان خوب باشد. چه خبرها؟ چه بحثهای جالبی شده و من از دست دادهام؟ چه کاربران تازهای آمدهاند و من نمیشناسم؟ .. برادر دینی من mbk را چرا اخراج کردهاید؟! حل معما از پستهای او به راستی زیبا و دلچسب بود.
میبینم که مهربد همچنان به نحوی خستگیناپذیر در حال اسپم کردن تاپیکهای مختلف با نوشتههای فناوریستیزانه است؟ اگر ماشینهای آدمخوار ترتیبمان را ندهند ملال این مباحث قطعا کارمان را خواهند ساخت. مهربد همچون نوحیست که هشدار طوفان میدهدمان، بیآنکه کشتیای برایمان بسازد، واجبالکفر است رسالت چنین پیغمبری.
دبیر اجرایی معاهده منع جامع آزمایش های هسته ای خواستار تصویب آن از سوی ایران شد - BBC Persian
نقل قول:تاکنون بیش از ۱۶۰ کشور این معاهده را امضا و به تصویب مجالس خود رسانده اند اما برای اجرایی شدن آن لازم است که ۴۴ کشور مشخص آن را امضا و تصویب کنند که از این تعداد هنوز ۸ کشور این اقدام را عملی نکرده اند.
این هشت کشور شامل ایران، آمریکا، مصر، چین و اسرائیل است که معاهده امضا کرده اما به تصویب مجلس خود نرسانده اند و پاکستان، هند و کره شمالی که هنوز این پیمان را امضا هم نکرده اند.
دوستان کسی میدونه این 44 تا کشور مشخص بر چه اساسی انتخاب شدند که تصویب و امضاشون سرنوشت اجرای این معاهده رو مشخص میکنه ؟! من این طوری فهمیدم : یعنی باقی کشورها از بیخ کشک همین 44 تا مهم هستند که یکیش هم ایرانه!!!! چرا ؟!
دوستان عزیز کسی از جناب مزدک خبر ندارد؟ چندیست تنها درفیسبوک فعالیت می کنند.
Mehrbod نوشته: درود,
شما یک چهار پنج سالی دیر آمدهاید و شیوهیِ نگاه و نگرشتان همان
است که بیشتر هموندان کهنهکار اینجا در روزهای آغازین میداشتند.
شوربختانه بوارونه آنچه فکر میکنید, اینهایی که نامبُردید گرچه سختیها و گرفتاریهایی بزرگ و در شان نگرش,
ولی در چهرهیِ کلان بیهودهاند, زیرا گرفتاری اصلی نه در دینداری و بیسوادی مردم, بساکه در روندیست که سیستم
تکنولوژیک در جهان دارد میپیماید و آیندهای که برای همگان رقم میزند. ازینرو در چهرهیِ کلان, ایران یک مهرهیِ کوچک
بیشتر نیست و بود و نبود او تغییری در چیزی نمیدهد; یا ایران بمانند دیگر کشورهای غربی روی به
تکنولوژی پیشرفته میاورد و مانند آنها دینداری را کنار میگذارد — چون دینداری و دانش {+ تکنولوژی} سازگاری
پایینی دارند — یا خود به خود از روی ناکارآمدی کشورگردانی و اقتصاد ناشکوفا, از میدان رقابت بیرون میافتد.
درود
به فرض که بر اساس گفته ی شما، پیشرفت تکنولوژی ما را به ورطه ای خطرناک و خطرساز بکشاند، و ایضاً ما نیز توانایی کنترل این وضعیت را نداشته باشیم (که بنا به گفته شما نداریم)، راهکار چیست؟
آیا به علت عدم توانایی در جلوگیری از وقوع این امر، می توان عناصر و فاکتورهای قابل تغییرِ موجود را (هرچند که به زعم شما در مقابل میزان خطرِ پیشرفتِ تکنولوژی ناچیز باشد) به کل نادیده گرفت؟
Mehrbod نوشته: آفرین, من ولی پس شما به این باهوشی را چرا به یاد نمیآورم؟ شما همان *sara r نیستید؟
او, سارا خودش را به کوچهیِ علی چپ زده و ذهنش کمی از گفتگوهایِ چندلایهیِ ما آشفته, اگرنه همینهایی
که گفتید را بباریکی و کمابیش به یکسانی من در همین شبنشینی نوشته بودم, ولی چون کمی زمختاندیشانه میخواند و نمونهوار
از "نشانههایِ (sign) یک چیز" به "تعریف (definition) آن چیز" میرسد, ازینرو که در نگاه بسیار کلان و زمخت یکسان به دیده میایند, این میشود.
خودشه همون sara
اری شما نیز در راستای همون چیزهایی که در پست بالایی گفتم ، به ایشان نگر خودتون رو گوشزد
کرده بودید در این زمینه ولی انگار شو ر و احساس پایگاه قوی تری از منطق در ایشان دارد . شور و احساس
به خودی خود بد نیست که اگر بد بود برای نمونه عنصر تخیل که مرزهای منطقی ادبیات را در هم می شکند نیز
میتوانست معیاری نا بهنجار برای قضاوت و بد بودن یک اثر ادبی باشد .ولی به نگرم پیش داوری در نتیجه گیری
زودهنگام در پاسخ ها برای پرسش های اساسی زندگی و باورها و ایمان بدون پایگاه منطقی به هر چیزی
بدترین گزینه ای ست که می توان پیش رو داشت .
سارا نوشته: در ضمن وقتی در این فروم یک شخص لمپن و فرومایه می آید و جستار چامه (!)باز می کند و می گویداز نیچه خیلی تاثیر گرفته ام ولی والا ما تابحال هرچه از پست های این فرد دیده ایم جز لمپنی و بی ادبی و وقاحت چیزی نبوده است و اینقدر این فرد در نظرم حقیر است که ارزش ِ نام بردن را ندارد هرچند بسیار شخصیت ترحم برانگیزی هم دارد!! حال به بنده حق دهید منی که چندین سال از محضر اساتیدی چون دکتر کدکنی و دینانی و.. بهره برده ام دوست نداشته باشم در این جا به بحث و مباحثه بپردازم. در صورت تمایل پیام خصوصی بدهید تا آدرس آن فروم را برایتان بگذارم .
منظورتان داریوش است؟
وای خدایا دلم
شما گمان میکنید به فلان نهاد معتبر یا شخص خوشنام آویزان شدن باعث معتبرتر شدن افکارتان میشود؟ اینجا خود خدا را قبول ندارند!
جایی نروید ولی حرفهایتان دست کم در ظاهر نغز است، و اگر به دنبال گفتگو با مخالفان خود هستید جایی را روادارتر و مهربانتر از اینجا نخواهید یافت، بیخدایان خارج از این انجمن چنان به این قبیل مفاهیم حساس هستند که به محض شنیدن لفظ عرفان یا هر آنچه که به نحوی گواه آن باشد رمیده، زبانی کنایی و تمسخرآلود اتخاذ میکنند، باز اینجا حرفهای شما را میخوانند که خودش خیلی زیاد است.
ولی من در نوشتههای شما یک خودشیفتگی بسیار شگفتانگیزی و خارقالعادهای میبینم که خرقهی خشوع پوشیده! داریوش درست میگوید و برخلاف مهربد که فریب این نمایش را خورده، خوب مچتان را گرفته! فقط نمیدانم چرا اینرا تیپیک زنان تلقی میکند و از آن دوری میجوید؟ هرگونه تلاشی از سوی زنان برای پیچیدهسازی خودشیفتگی طبیعیشان شایستهی تحسین است. احتمالا ناراحت است که فلسفه و ریاضی را تا سرحد ماتیک سرخاب تقلیل درجه دادهاید. جالب است نه؟ کسانی که از تقدسزدایی برای خود حرفهای ساختهاند، اموری پیشپا افتاده را به مرتبهی قدسی برکشیدهاند.
به هر حال بیایید دست از این ننه-من-غریبم و ننه-من-قربانیم بازی بردارید و یکی دو پُست بزنید تا ببینیم از آن همه تلمذ نزد اساتید بزرگ چه آموختهاید.
درود امیر جان، کجا بودی اینهمه زمان برادر؟ فکر دل ما را نمیکنی؟
چه خبرها؟ اوضاع براه و حرم سرا گرم است همچنان؟:e405: