Anarchy نوشته: چقدر شما حساس هستین ... شما با این روحیه چطور تصمیم به فورم نویسی گرفتید ؟!
بنده یک عمر است که فروم نویسی می کنم ! ولی اتفاقا فروم شما و کابرانی چون شما به امثال ما حساس هستید و همش در پی سرکوب عقایدمان هستید
( وگرنه بنده که پوستم از کروکودیل کلفت تر است!! همیشه وقتی شما برایم پست می گذارید خودم را آماده ی شنیدن یک انگ جدید می کنم! انگها و برچسپ هایی که تاکنون به بنده زده اید:
ضد ملی گرایی ، لوس ، بی منطق ، احساساتی ، عقب مانده ، دورغگو ، بچه ، بی انصاف ، یهود ستیز، نژادپرست و متعصب ... و حالا هم حساس!!! شما خودتان هم قبول دارید که مسلمانان یک روز هم در این فروم تاب نمی آورند اما بنده تا الان تاب اورده ام !! بجای تعریف بازهم طعنه و انگ زدید
دیگر تعطیلات ما تمام شده و تب اینجا نویسی ام کاهش یافته است پس خوشحال باشید که از شرم راحت می شوید:) حالا که اینهمه انگ به بنده زدید اجازه می دهید بنده ام یکی به شما بزنم؟!! شما رفتارتان خیلی ارباب مابانه است !!
در ضمن همین امروز در بخش پزشکی این فروم پستی را دیدم که در انجا شما را پزشک خطاب کرده بودند!!! پس حس ششم دروغ نگفت بر خلاف شما!
Anarchy نوشته: خب بحث که میکنیم با هم اما در فضای خارج از بحث من با شما مشکلی ندارم . به هر حال شاید کمی تندی هم چاشنی بحث باشه !! نه این آواتار معنای دیگه ای داره ... شما برداشت منفی نکنید !!
فعلا که شما سرور هستید و باید مطیع بود
sara نوشته: درود مهربد عزیز
علت اینکه نوشته ی از مرا در اینجا به نقل قول گرفته اید چیست ؟
برداشت من این است که شما تصور میکنید من بانو « سارا » هستم .... درسته ؟
بانو سارا فرد دیگری هستند و البته تنها نقطه ی اشتراک ما همین پرداختن به چامه است
و تفاوت های بنیادینی در نوع نگرش و باورهای ما وجود دارد و از جمله اینکه ما برای خداوندگاری ستم پیشه
یقه چاک نخواهیم داد و چامه نخواهیم سرود : دی ( این از خداوند ... )
البته اینها را جای دیگری نیز نوشتم برای شما ... آن لاین شوید و بخوانید و البته درست تر دانستم
اینجا بپاسخم تا برای دیگر دوستان نیز روشن شود این قضیه و اینکه هم نامی من با این خانم هیچ ربطی
به یکدیگر ندارد .
سلام بانو سارا
بنده واقعا شرمند هستم بابت استفاده از نامم برای نام کاربری اینجا . چون در موقع ثبت نام مشکلی پیش نیامد هر چند بعد تر دانستم که اینجا بانوی دیگری همنام بنده وجود دارد. ولی اینجا تاکنون کسی بنده را با شما اشتباه نگرفته اند چون خدا باورم و طرفدار فلسطین ;)
جناب مهربد هم از نوشته ی شما نقل قولی نگرفته اند و آن نوشته ها هم از بنده بودند تنها با این تفاوت که نامم از "سارا" به "sara" تغییر داده شده بود.
سارا نوشته: فقط خواستم بگویم بنده به اندازه ی خودم دارم تلاشم را می کنم هرچند که فکر می کنم حتی رشد روز افزون فندآوری هم بزرگترین دغدغه بشری نیست!
سارا نوشته: نمی توان از پیشرفت تکنولوژی جلوگیری کرد ولی می توان جهتش را تغییر داد و کاری کرد که حداقل توازنی بین مزیت ها و معایبش برقرار گردد و معایبش بر مزیت هایش چیره نباشند!!
در ضمن بنده کاربر سابق اینجا نیستم و قبلا اینجا فعال نبوده ام پس آشنا نباید به نظر بیایم ;)و راستش را بخواهید اهل پارسیگری هم نیستم چون زبان عربی را هم دوست دارم ولی عاشق شعر و ادبیات هستم با هر زبانی و با هر اصصطلاحی. برای خداوند ستمگر بنده واژه ای هم خرج نمی کنم چه برسد به شعر ولی برای خدای مهربان .......
در پایان بازهم پوزش می طلبم بابت نام کاربریم اگر می دانستم که این نام توسط شما استفاده شده است نام دیگری را بر می گزیدم واقعا شرمنده ام.
Soheil نوشته: درود
اوضاع و احوال چطوره؟
آلمان خوش میگذره؟ عادت کردی؟ اینکه بدونی ممکنه دیگه هیچوقت به ایران بر نمیگردی چه حسی داره؟ :|
هیچ حس خاصی نسبت به این موضوع ندارم!
من معمولن به پشت سرم نگاه نمیکنم! اگر دلم برای ایران میسوزه به خاطر مرزی به نام ایران نیست، اون مرز یک مشت خاکه بی ارزشه. مردمان ایران هستند که ماهیت ایران رو بوجود آودند و من برای اونهاست که دلسوزی میکنم، اون مردمان دوستان و نزدیکان خودم هم هستند.
حالا چرا حس خاصی ندارم ؟!
چون همه دوستان و آشنایان من یا اینور هستند یا توانایی مسافرت رو دارند و مدام داریم همدیگه رو میبینیم :دی
در مورد عادت هم! راستش من از اولش هم عادت داشتم! چون توی همین کشور به دنیا اومدم و از بچگی تا قبل از مهاجرتم دست کم سالی 2 بار اومده بودم اینجا. هرچند که توی ایران بزرگ شدم. دلیل اصلی اینکه آلمان رو برای زندگی انتخاب کردم هم همین بود.
ولی از آلمان خیلی خوشم نمیاد! عادت یک مساله هست، دوست داشتن یک مساله دیگه. من وقتی قوانین سوسیالیس و کمونیستی اون هم زورکی بالای سرم باشه اعصابم میریزه به هم و داغ میکنم! برای همینه که تا حالا دو بار رفتم قطب شمال که یک مقداری خنک شم :)))))
Soheil نوشته: درود دوست عزیز
اوضاع و احوال؟ شما بعد از اون اتفاقات و حرفهائی که زدم دیگه کمتر به اینجا سر زدید. به خاطر همین ناراحت بودم که من یجورائی باعث شدم شما نیاید اینجا.
به هر حال از دیدن دوباره شما خوشحالم و امیدوارم در زندگی مشکلی نداشته باشید.
درود بیباک جان، نه خیالت راحت، مگر میشود از دست شما از جایی رفت.
من هم از دیدار شما همواره خوشحال میشوم، حالا هر جا که باشد.
Russell نوشته: دروغگو دشمن خداست.
Russell گرامی، اگر امکان دارد در مورد مقصودت از این امضاء و واژه ی "خدا" توضیح بده!
سلام من برگشتم
کی دلش برای من تنگ شده بود؟
مهرپد گفت بیام آلمانی یاد بگیرم!
wie geht es euch?
سارا نوشته: قربان چرا کانال را عوض کردید؟؟ بزنید شبکه یک ! بنده فرانسه ام کجا بود. معنی اش چه می شود "می دانیم "؟!
یک دستی زدم ببینم دانشگاههایِ سوی کانادایید یا نه.