Alice نوشته: ممدجان اندکی صبر ؛ تا سَحَر بسیار مانده ؛
پیک را فرستادی و به تُندای شید ( سرعت نور ) آف شدی ؟
راستی بگویم امروز در سه دست ِ پی در پی با رُسوایی ِ هرچه بیشتر بازی ِ شترنگ را به من باختی ؟ (;
همون دیشب من تا ساعت 4 صبح بیدار بودم بابا الیس
ولی پای نت نبودم واسه خودم زندگی میکردم
هر وقت پست میزارم شما انقدر طولش میدید تو جواب دادن که ادم فکر میکنه اصلا نیستید
اوه اوه
اصلا خفیف شدم تو شترنگ
نه یک دست
3 دست باختم
داغون شدما
له له شدم
Mehrbod نوشته: به خودش «مرد تنهای شب» هم میگه .. «مرد تنهای بامداد» بیشتر میخورد
بابا مهربد بیدار بودم به جون خودم
خب دیر جواب میدید ادم سرد میشه
حالا امشب هم میاد
باز شب نشینی میکنیم مفصل:e057:
دوستان جستار شترنگ را به راه انداختهام برای همین دیگر، بیایید آنجا پرسشها و دشواریها و دانستههای خود را به اشتراک بگذارید.
Alice نوشته: نخستین بار که کسی به من ابراز عشق کرد گریه ام گرفت !
.
.
.
.
.
.
.
اکنون هرکسی ابراز عشق میکند خنده ام میگیرد !
( باید دُختر باشید تا پیام را احساس کنید )
بابا الیس عشق ها دروغین یا تو به خاطر تجربه شکست کمی سنگ دل شدی ؟
چه حال لجنی دارم
این دیگه چه وضعشه؟
دلم یه چیزی میخواد اما هوس هیچ چیزی ندارم
دلم یه سرگرمی میخواد اما هوس هیچ سرگرمی ندارم
دلم یه خوردنی میخواد اما هوس هیچ خوردنی ندارم
ادم تو همجین شرایطی خودشو بکوبه به دیوار بهتره
لعنت به اخوند
همش تغصیر اخونده
جدی میگما....
برگ از درخت بیفته رو زمین تغصیر اخونده
mamad1 نوشته: چه حال لجنی دارم
این دیگه چه وضعشه؟
دلم یه چیزی میخواد اما هوس هیچ چیزی ندارم
دلم یه سرگرمی میخواد اما هوس هیچ سرگرمی ندارم
دلم یه خوردنی میخواد اما هوس هیچ خوردنی ندارم
ادم تو همجین شرایطی خودشو بکوبه به دیوار بهتره
لعنت به اخوند
همش تغصیر اخونده
جدی میگما....
برگ از درخت بیفته رو زمین تغصیر اخونده
سه تا نکته:
اول اینکه شما داری به روز میشینی نه شب،آخ ببخشید این روز نشینیه نه شب نشینی:)))
دوم اینکه شما در حال تجربه خود زندگی هستی هیچ ربطی هم به آخوند نداره:))
سوم اینکه یه شوهر عمه دارم از بعد انقلاب همش میگه تقصیر اخونده شبیه اون شدی:))
من دلم هیچی نمیخواد. فقط یه دوست پسر که زبون پارسی بلد نباشه، یه کم سرم گرم شه.
بلد نیستم با پسرا دوست شم، تا حالا با هر پسری دوست شم؛ پیشنهاد از طرف اونا بوده.
اصلا اینجا ضغف ساختاری داره،همه زیادی دارند اندیشه میکنند:)))
چهارتا تاپیک اسمری نیست اوقات فراقت رو بشه توش گذروند:))
undead_knight نوشته: سه تا نکته:
اول اینکه شما داری به روز میشینی نه شب،آخ ببخشید این روز نشینیه نه شب نشینی:)))
دوم اینکه شما در حال تجربه خود زندگی هستی هیچ ربطی هم به آخوند نداره:))
سوم اینکه یه شوهر عمه دارم از بعد انقلاب همش میگه تقصیر اخونده شبیه اون شدی:))
بابا جان تو پست اول گفتیم اینجا برای روز نشینی هم هست
کلا همه چیز به اخوند ربط داره
وزش باد و جذر و مد هم به اخوند ربط داره
به جون خودم ربط داره
viviyan نوشته: من دلم هیچی نمیخواد. فقط یه دوست پسر که زبون پارسی بلد نباشه، یه کم سرم گرم شه.
بلد نیستم با پسرا دوست شم، تا حالا با هر پسری دوست شم؛ پیشنهاد از طرف اونا بوده.
پ ن پ پیشنهاد باید از طرف عمه اون پسر ها باشه بابا جان؟
یکی میمیره از بی نوایی یکی میگه خانم ......
Alice نوشته: نه ممدجان ؛ نخستین بار برایم تازگی داشت و بسیار شگفت آور بود ؛ مانند دیگر دُختران !
آن شکستمان هم از نخستین بار ناشی میشد که از روی سهش های کودکانه و دُخترانه دلداده شدیم ( دیگر نیستیم )
اکنون با هرکس سلام علیک می کنیم باید گرایند ِ این را بدهیم که فردا پس فردا دم از عشق و عاشقی بزند !
که این هم ریشه در فرهنگ مردان ایرانی دارد !
روی هم رفته بسیار فان است برای من !
الیس جان سره نویست عجیب رو مخ منه
این مدل شکست های اولیه مختص دختر ها نیست فقط پسر ها هم زیاد میخورن نمونش خود من
من بعد از اون حادثه دیگه عاشق نشدم و هیچ وقت هم نمیشم سفت شدن قلبم رو حس کردم
شاید افرادی هستن که حاظرم براشون جونمو بدم و حتی بیشتر از اون عشق اولیه دوسشون دارم ولی عاشقشون نیستم
کلا من این عشق هایی که شما می فرمایید رو همه شهوت و ترفند پسران لانطوری میدونم و لاغیر