undead_knight نوشته: شما فقط امیر "دفترچه" رو میبینید:))
تازه کل کل کردن کجاش کسالت باره:))
آره. برای خود امیر کسالت باره وگرنه حرف زدن درباره ش برای من که جذابه
هرچند گاهی خیلی توهین آمیز به نگر میرسند.
Ouroboros نوشته: زندگی کسالتبار من برای شما که به نظر میرسد خیلی جالب باشد. :e057::e528:
ولی فعلا که فقط دفترچهنویسی میکنم و این تعطیلات تحمیلی که گیرم آمده را به جای کام گرفتن از لبان دختران زیباروی به سر و کله زدن با شما میپردازم!
حرف زدن درباره ش جالبه ولی من خودم را که میگذارم جای شما احساس کسالت بهم دست میده. در واقع من خودم را که جای شما میگذارم وقت هم کم می آورم برای اینهمه دختربازی و زن بازی.
به این تعطیلات تحمیلی میگن توفیق اجباری
viviyan نوشته: آره. برای خود امیر کسالت باره وگرنه حرف زدن درباره ش برای من که جذابه هرچند گاهی خیلی توهین آمیز به نگر میرسند.
من از همین تریبون به امیر اعلام میکنم که میخوای مخششو بزنی حواسش باشه،معلوم نیست چه نیت شوم فمنیستی داری شاید میخوای سر به نیستش بکنی:)))
+من یک فکر فرویدی دیگه به ذهنم رسید که توش امیر، تو و خواهر گرام بودید،هیچ منطق خاصی هم نداره:)))
undead_knight نوشته: من از همین تریبون به امیر اعلام میکنم که میخوای مخششو بزنی حواسش باشه،معلوم نیست چه نیت شوم فمنیستی داری شاید میخوای سر به نیستش بکنی:)))
+من یک فکر فرویدی دیگه به ذهنم رسید که توش امیر، تو و خواهر گرام بودید،هیچ منطق خاصی هم نداره:)))
امیر بنابر حدس شیرین سن بابای من رو داره و خواهر گرام هم در دسترس نمیباشد
بنابر تجربیات خودم، هر مردی در اینترنت که جذاب به نگر میرسد، در واقع بسیار غیرجذاب و ترن آف کننده هست.
viviyan نوشته: امیر بنابر حدس شیرین سن بابای من رو داره و خواهر گرام هم در دسترس نمیباشد
بنابر تجربیات خودم، هر مردی در اینترنت که جذاب به نگر میرسد، در واقع بسیار غیرجذاب و ترن آف کننده هست.
فکر کنم شما هم اسمتان رقیه خاتون یا سکینه چیزی باشد اینجا viviyan گذاشتید. در خارج از ایران هر ایرانی که میبینید یا بچه نیاوران است یا بچه الهیه! بعد بپرسید خوب اسم مدرسه که اونجا میرفتی چی بود و توی کدوم کوچه بود یادشون نمیاد! جماعت نسوان هم در اینترنت همه آلیس ، پانتهآ ، آناهیتا و viviyan میشوند!
Ouroboros نوشته: درود. خوبی شما گرامی؟
نهی محکم و جدی و آخر به پیشنهاد دوستی پایان کار است، نه به چیزهای دیگر گهتست میتواند باشد، مثلا نه به سکس میتواند «مقاومت آخرین دقیقه» باشد. نه به قرار با شما گهتست میتواند باشد.
اینست که استادان(!)پییوای اغلب میگویند بهتر است در مرحلهی گشایش تا جایی که میتوانید پیشنهاد دوستی را عقب بیاندازید و دختر را در موقعیت روانی درستی قرار بدهید، و برای تصمیم گرفتن دربارهی اینکه آیا بدرد میخورید یا نه به او زمان بدهید. چون یک بار که پرسیدید «تلفنت رو میزنی تو گوشیم» و جواب گرفتید نه، دیگر چیز هوشمندانهی غیرملتمسانهای نمیشود گفت.. چرا من بعضی وقتها میگویم «چرا؟ گوشی به این خدایی»، ولی باز هم تا به حال نتوانستهام دختری را که یک بار برای دوستی به من نه گفته را به راه بکشم.
دربارهی اخلاقیات ماجرا دوست گرامی کسی به کار درست اهمیتی نمیدهد، واقعیت عینی آن بیرون همینست که میبینید. خود شما را دیدهام که عکس زنان خیکی ِ متلاشی شده با تابلوی «من به فمینیسم نیاز دارم تا مورد تجاوز قرار نگیرم» را با گیسخند و تمسخر اینجا منتشر کردهاید و به اوهام او خندیدهاید. مرد امگای درحال پافشاری هم چیزیست در همان حد.
درود بر امیرگرامی.زیر سایه ی دوستان روزگار می گذرانیم،
بله دوست عزیز،نه به پیشنهاد دوستی آن هم از نوع محکم اش برای هر مردی حجت است و بن بست،صرف نظر از اینکه آلیس می گوید:در حال سر و کله زدن با آن امگای مجنون است که البته خود پاسخ دادن به اس ام اس و شماره دادن و اینها نشان می دهد "نه" کذایی گفته شده یا خیر.در چنین مواقعی خیلی آسان می توان طرف را ایگنور کرد و به تکست هایش پاسخ نداد،نه اینکه سوژه ای درست کنیم برای خندیدن در جمع های خودمانی.من خود روزگاری قربانی ِ چنین وضعیتی بودم و تلاش می کردم با شعر های چه میدانم حافظ و سعدی و وحشی بافقی دلبری کنم،زهی خیال باطل،با سرعت نزدیک به نور زیباترین دختری را که در عمرم دیده ام از دست دادم، احتمال هم می دهم ماده ی دلخواه کلی به ریشم خندیده باشد،اما سالها بعد در مواجه با زنی مسن تر از خودم و البته زشت و غیر جذاب(از دید من) هیچ گاه چنین برخوردی نداشتم و مدتی پاسخ ندادن به اس ام اس ها کار خود اش را کرد.
اما درباره ی اخلاقیات،اگرچه من با این رویکرد(بازی) همراهم و بسیاری از نکاتی را که در میان سایت ها و کتاب ها خوانده ام در واقعیت لمس کرده ام و یادگیری ِ آنها بار ها مرا یاری کرده،اما همچنان معتقدم یک جای این جنبش می لنگد.اینکه من ِ مرد متمدن حاضر باشم برای محافظت از ماده ی خود عملی را انجام دهم که روزگاری آنرا تقبیح می کردم و دهان دیگری را خونین کنم با دی ان ای من نمی سازد،یا اینکه همان رفتار زشتی را در پیش بگیرم که دخترکان تین ایجر خرفت در مقابل مردانی که احتمالا ارزشی چندین برابر آنها دارند انجام می دهند.این مواقع من سعی می کنم بایستم،قدری با خود بیاندیشم که آیا من قدم در همان راهی نمی گذارم که روزگاری با آن مبارزه می کردم؟سعی می کنم حداقل یکبار هم که شده دختران به تخمم هم نباشند و برای آنها دک و پوز هم نوع دیگرم را به خون نکشم.نه دوست عزیز،اجازه بدهید که اینجا را با شما همراه نباشم.صد البته که آن دختر مرا به احتمال زیاد ول خواهد کرد،اما اگر خود را بازیکن می دانم و باور دارم که تا سوراخ بعدی یک چهارراه بیشتر فاصله نیست نباید تن به خواسته ی او بدهم،این بیش از آنکه نشانی از مرد بودن من داشته باشد نمایانگر بازی در زمینی است که قوانین آنرا دختران بی عقل وضع کرده اند،شاید من ببرم اما به چه قیمتی؟
همو که به نبرد با اهریمن برمیخیزد ، باید بر حذر باشد که در این فرایند خود به اهریمنی مبدل نگردد . و آنگاه که تو به مغاک مینگری مغاک نیز به تو مینگرد.
در مورد آن زنک فمینیست هم واضح است که من به آن عقیده ی منزجر کننده می خندم نه اینکه در ساک زدن برای دوست پسرش ناز می کند یا خیر.
undead_knight نوشته: من از همین تریبون به امیر اعلام میکنم که میخوای مخششو بزنی حواسش باشه،معلوم نیست چه نیت شوم فمنیستی داری شاید میخوای سر به نیستش بکنی:)))
+من یک فکر فرویدی دیگه به ذهنم رسید که توش امیر، تو و خواهر گرام بودید،هیچ منطق خاصی هم نداره:)))
امیدوارم من در آن رویای کذایی در حال تلاش برای باز کردن پنجره و گریختن بوده باشم؟
viviyan نوشته: امیر بنابر حدس شیرین سن بابای من رو داره و خواهر گرام هم در دسترس نمیباشد
شیرین و شما دربارهی من در خلوت صحبت و گمانه زنی میکنید؟ شوالیه کمی ایدهپردازی کن در اینباره.
ضمنا، به او بگویید که من تازه سی سالم بیشتر نیست، اینکه میبینید بلوغ عقلیست..
viviyan نوشته: بنابر تجربیات خودم، هر مردی در اینترنت که جذاب به نگر میرسد، در واقع بسیار غیرجذاب و ترن آف کننده هست.
تعریف کنید ببینم، دارد جالب میشود.
Theodor Herzl نوشته: فکر کنم شما هم اسمتان رقیه خاتون یا سکینه چیزی باشد اینجا viviyan گذاشتید. در خارج از ایران هر ایرانی که میبینید یا بچه نیاوران است یا بچه الهیه! بعد بپرسید خوب اسم مدرسه که اونجا میرفتی چی بود و توی کدوم کوچه بود یادشون نمیاد! جماعت نسوان هم در اینترنت همه آلیس ، پانتهآ ، آناهیتا و viviyan میشوند!
کسرا تو هم به چه چیزایی گیر میدیا:)))
مگه یوزر باید اسم واقعی باشه!؟تازه شما که کلا به درز اطلاعات شخصی توی سایت مثلا حساسید! :))
Theodor Herzl نوشته: فکر کنم شما هم اسمتان رقیه خاتون یا سکینه چیزی باشد اینجا viviyan گذاشتید. در خارج از ایران هر ایرانی که میبینید یا بچه نیاوران است یا بچه الهیه! بعد بپرسید خوب اسم مدرسه که اونجا میرفتی چی بود و توی کدوم کوچه بود یادشون نمیاد! جماعت نسوان هم در اینترنت همه آلیس ، پانتهآ ، آناهیتا و viviyan میشوند!
[ATTACH=CONFIG]3569[/ATTACH]
وای خدا دلم.. امان از دست تو کسری..
undead_knight نوشته: کسرا تو هم به چه چیزایی گیر میدیا:)))
مگه یوزر باید اسم واقعی باشه!؟تازه شما که کلا به درز اطلاعات شخصی توی سایت مثلا حساسید! :))
اصولا ۲ ریالی شما کج است!
Ouroboros نوشته: امیدوارم من در آن رویای کذایی در حال تلاش برای باز کردن پنجره و گریختن بوده باشم؟
شیرین و شما دربارهی من در خلوت صحبت و گمانه زنی میکنید؟ شوالیه کمی ایدهپردازی کن در اینباره.
ضمنا، به او بگویید که من تازه سی سالم بیشتر نیست، اینکه میبینید بلوغ عقلیست..
تعریف کنید ببینم، دارد جالب میشود.
به هر حال اینکه به تخت بسته باشنت باعث میشه نتونی در بری:)))
خودت به این نکته اشاره کردی که حتی قاتلین و متجاوزین سریالی هم طرفدار دارند،یا به قول کافکا متهمین همواره جذابند:))
اسپاگتی پدر فروید رو بیامرزه:)))