undead_knight نوشته: این دو تا کتابی که گفتم رو از کافکا خوندی؟:))
بله ولی اصلا خوشم نیامد، نمیدانم شاید به خاطر ترجمهی آن بود. اصلا بازگردانی و ترجمه،
هنری به قدر خود داستاننویسی میطلبد؛ کار هر کسی نیست. نکتهی دیگر این که هر اثری
که ترجمه بشود بخشی از کیفیت خود را از دست میدهد. برخی ناولها هم اصلا ترجمهپذیر
نیستند، مثل "بوف کور" صادق هدایت ؛ این اثر اگر ترجمه بشود بیشک شهید خواهد شد.
ولی باز هم با تمام این اوصاف وقتیکه به فرانسوی بازگردان شد، آندره بروتن استاد سورئالیسم
ادبی آن را شاهکار ادبیات معاصر یاد کرد.
---
مرسو "پوچگرای" واقعی به معنای تام کلمه بود. نه به عالم بالا باور داشت و نه اصلا معنی و
مفهومی برای زندگی قائل بود. اینکه با ماری ازدواج بکند یا نه اصلا مهم نبود. اینکه به پاریس
برود یا نه هیچ توفیری نداشت؛ اصلا اینکه محکوم به اعدام باشد یا نه! از دید کامو، مرسو همان
انسان طاغی و لاقیدی بود که جامعه آن را درک نمیکرد.
البته درک هر اثری مستقیما به خط فکری نویسنده باز میگردد؛ من آثار فلسفی کامو را چندان
نخواندهام و برای همین نمیتوانم درباره مرسو قضاوت درستی بکنم. بیگانه و طاعون و دیگر آثار
کامو هر یک حلقهی زنجیری برای خط فکری او هستند.
در نقطهی مقابل کامو، صادق هدایت قرار دارد. کامو خوشبین بود و به "زندگی" اصرار داشت.
هدایت ولی فقط و فقط به "مرگ" پافشاری میکرد. رد پای نهیلیسم چپگرا و ناقوس مرگ در تمام
آثار هدایت سرشار است. از صادق هدایت چه داستانهایی خواندی؟!
Alice نوشته: بله ولی اصلا خوشم نیامد، نمیدانم شاید به خاطر ترجمهی آن بود. اصلا بازگردانی و ترجمه،
هنری به قدر خود داستاننویسی میطلبد؛ کار هر کسی نیست. نکتهی دیگر این که هر اثری
که ترجمه بشود بخشی از کیفیت خود را از دست میدهد. برخی ناولها هم اصلا ترجمهپذیر
نیستند، مثل "بوف کور" صادق هدایت ؛ این اثر اگر ترجمه بشود بیشک شهید خواهد شد.
ولی باز هم با تمام این اوصاف وقتیکه به فرانسوی بازگردان شد، آندره بروتن استاد سورئالیسم
ادبی آن را شاهکار ادبیات معاصر یاد کرد.
---
مرسو "پوچگرای" واقعی به معنای تام کلمه بود. نه به عالم بالا باور داشت و نه اصلا معنی و
مفهومی برای زندگی قائل بود. اینکه با ماری ازدواج بکند یا نه اصلا مهم نبود. اینکه به پاریس
برود یا نه هیچ توفیری نداشت؛ اصلا اینکه محکوم به اعدام باشد یا نه! از دید کامو، مرسو همان
انسان طاغی و لاقیدی بود که جامعه آن را درک نمیکرد.
البته درک هر اثری مستقیما به خط فکری نویسنده باز میگردد؛ من آثار فلسفی کامو را چندان
نخواندهام و برای همین نمیتوانم درباره مرسو قضاوت درستی بکنم. بیگانه و طاعون و دیگر آثار
کامو هر یک حلقهی زنجیری برای خط فکری او هستند.
در نقطهی مقابل کامو، صادق هدایت قرار دارد. کامو خوشبین بود و به "زندگی" اصرار داشت.
هدایت ولی فقط و فقط به "مرگ" پافشاری میکرد. رد پای نهیلیسم چپگرا و ناقوس مرگ در تمام
آثار هدایت سرشار است. از صادق هدایت چه داستانهایی خواندی؟!
ترجمه که قطعا تاثیر میزاره،مثلا من یاغی و افسانه سسیفس کامو رو به یکی پیشنهاد کردم،ترجمشو که برام خوند اینقد غیر قابل فهم بود که حالم به هم خورد:))))
در ضمن کلا ترجمه های انگلیسی از دید من بهترین هستند هم به خاطر سابقشون در ترجمه آثاری از سایر زبان های اروپایی و هم اینکه فهمشون ساده تره.
من اصولا موقع فیلم یا کتاب خوندن احساساتی نمیشم ولی جایی که مورسو توی دادگاه میگه"میل احمقانه ای به گریه پیدا کردم وقتی که فهمیدم که این ادم ها چقدر از من متنفر هستند" ناخوداگاه اشکم در اومد:))))
من زیادی غرب زده هستم،تقریبا از ایرانی جماعت هیچی نخوندنم:))
undead_knight نوشته: من زیادی غرب زده هستم،تقریبا از ایرانی جماعت هیچی نخوندنم:))
اگر آثار هدایت را نخوانی و از دنیا بروی یعنی خر به دنیا آمدهای و گاو از دنیا رفتهای!
(با پوزش، نمیخواستم جملات کلیشهای نصف عمرت بر فناست و ... را استعمال کنم)
من با "ماری" خیلی ارتباط برقرار میکردم تا مرسو. مثلا جاییکه حرف از ازدواج به میان
میومد دلم میخواست با شمشیر سامورایی سر از تن مرسو جدا کنم! :)
به نظر من فارسی انعطاف بالاتری تا انگلیسی دارد ولی خب شوربختانه مترجمان خوبی
نداریم.
درباره کتابها هدایت، ایبوک که هیچ، توهینآمیز است؛ پا میشوی میروی خیابان
انقلاب، تمامی دستفروشها آثار هدایت را به وفور با قیمت ناچیزی میفروشند. این
کتابها را
حتما بخر : سه قطره خون ، بوف کور ، سگ ولگرد ، زنده به گور
Reactor نوشته: بسیج که حق کتک زدن نداره. ولی اگر مامور نیرو انتظامی بود کمی زبون بازی کنید بعدش یک شیتیلی اینجور وقت ها بدید دستش میره پی کارش.
البته این کارها را پسر میکنه.
راحت دَر رفتن از اینجور شرایط, رابطه مستقیم به جَنم و جربزه ی دوست پسرت داره.
خیلی موقع ها هم مقاومت تا یک حدی جواب می دهد.مخصوصا در برابر جوجه بسیجی ها.یه بلوف نامزدی زدن و گاهی اوقات سر و صدا جلب توجه باقی مردم کمک می کند.اینجور موقع ها باید محکم و بدون تزلزل تو روشون وایسید. اما مامور نیروی انتظامی فرق می کند و تنها راه خلاصی همان شیتیل است.
Alice نوشته: اگر آثار هدایت را نخوانی و از دنیا بروی یعنی خر به دنیا آمدهای و گاو از دنیا رفتهای!
(با پوزش، نمیخواستم جملات کلیشهای نصف عمرت بر فناست و ... را استعمال کنم)
من با "ماری" خیلی ارتباط برقرار میکردم تا مرسو. مثلا جاییکه حرف از ازدواج به میان
میومد دلم میخواست با شمشیر سامورایی سر از تن مرسو جدا کنم! :)
به نظر من فارسی انعطاف بالاتری تا انگلیسی دارد ولی خب شوربختانه مترجمان خوبی
نداریم.
درباره کتابها هدایت، ایبوک که هیچ، توهینآمیز است؛ پا میشوی میروی خیابان
انقلاب، تمامی دستفروشها آثار هدایت را به وفور با قیمت ناچیزی میفروشند. این
کتابها را حتما بخر : سه قطره خون ، بوف کور ، سگ ولگرد ، زنده به گور
ایبوک با یک تبلت 9.7 اینچی به هزارتا کتاب می ارزد.سوای بحث پول در تاریکی مطلق و میان 10 نفر که خوابیده اند هم می شود کتاب خواند،آن هم با نوای موسیقی.
Nevermore نوشته: ایبوک با یک تبلت 9.7 اینچی به هزارتا کتاب می ارزد.سوای بحث پول در تاریکی مطلق و میان 10 نفر که خوابیده اند هم می شود کتاب خواند،آن هم با نوای موسیقی.
کتاب با موسیقی؟! :e416: (........
)
نه خیر کتاب را باید ورق زد و لذت برد!
Alice نوشته: اگر آثار هدایت را نخوانی و از دنیا بروی یعنی خر به دنیا آمدهای و گاو از دنیا رفتهای!
(با پوزش، نمیخواستم جملات کلیشهای نصف عمرت بر فناست و ... را استعمال کنم)
من با "ماری" خیلی ارتباط برقرار میکردم تا مرسو. مثلا جاییکه حرف از ازدواج به میان
میومد دلم میخواست با شمشیر سامورایی سر از تن مرسو جدا کنم! :)
به نظر من فارسی انعطاف بالاتری تا انگلیسی دارد ولی خب شوربختانه مترجمان خوبی
نداریم.
درباره کتابها هدایت، ایبوک که هیچ، توهینآمیز است؛ پا میشوی میروی خیابان
انقلاب، تمامی دستفروشها آثار هدایت را به وفور با قیمت ناچیزی میفروشند. این
کتابها را حتما بخر : سه قطره خون ، بوف کور ، سگ ولگرد ، زنده به گور
تو با کاراکترهای هدایت ارتباط برقرار میکنی بعد به جای مورسو با ماری که یک شخصیت عادی هست ارتباط برقرار میکردی!؟:)))))
من از ماری فقط همینش رو بیشتر یادمه(با مضمون تقریبی)"تو آدم عجیبی هستی و به همین خاطر دوست دارم ولی شاید به همین دلیل هم در آینده ازت متنفر بشم":)))
خب با این فارسی عربیزه! شده و مترجمانی که اکثر شعور درک کتاب اصلی رو هم ندارند کارمون پیش نمیره بنابراین چسبیدن به همون انگلیسی بهتره:))
چی میگی اخیرا به دلیل یک سری مشکلات کلا نمیتونم ایبوک بخونم حتی اگر بخوایم،مجبورم کتاب کاغذی بخرم ولی خب راستش هنوز یک سری کتاب انگلسی توی لیستم هست که اولویت داره ولی خب یه روز گه رفتم انقلاب و دیدم کتاب انگلیسی خوب ندارند از هدایت شاید چیزی خریدم:)))
البته شاید دلیلش این باشه که من با نهیلیسم عریان کلا حال نمیکنم و کافکا هم شاید به همین دلیل جذابیت برام از کامو کمتر بود.
Nevermore نوشته: ایبوک با یک تبلت 9.7 اینچی به هزارتا کتاب می ارزد.سوای بحث پول در تاریکی مطلق و میان 10 نفر که خوابیده اند هم می شود کتاب خواند،آن هم با نوای موسیقی.
من هم سبک کتاب خونی مدرن رو بیشتر میپسندم ملتی که اینقدر به سبک سنتی علاقه دارند رو درک نمیکنم:))
Alice نوشته: کتاب با موسیقی؟! :e416: (........)
نه خیر کتاب را باید ورق زد و لذت برد!
چقدر شما نوستالوژیک هستید اخه:)))
Alice نوشته: کتاب با موسیقی؟! :e416: (........)
نه خیر کتاب را باید ورق زد و لذت برد!
خب من معمولا با موسیقی کتاب می خوانم.من حتی موقع درس خواندن هم با موسیقی درس می خواندم و این عادت مزخرف(؟) از دوران کنکور با من است.اما نیازی نیست با موسیقی بخوانید.همینکه این همه درخت برای یک کتاب کاغذی بریده نشود کافی است.تازه بسیار هم راحت تر است و تهیه ی ایبوک هم آسان تر.