دفترچه

نسخه‌ی کامل: طنز و جوک امام نقی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
قال نقی فضل الله کبیر :
عندما إیماننا لیس الحماقه فی أی غباء غباء الدین الجاهل

در مذهب ما حماقت نیست بلکه این تقصیر حماقت است که در مذهب ماست.
از حضرت سوال کردند: مگر میشود که جدتان حسین از ران مادرش به دنیا آمده باشد ؟ حضرت باد ملایمی ول داده و فرمودند: خاک بر سرتون کنن که دوزار ایهام و صنایع ادبی بلد نیستید! مگه وقتی به یه دافی میگید: جیگرتو بخورم! بعد که میبریدش مکان واقعا جیگرشو میخورید؟
اصحاب گفتند: خوب یعنی لابد بجای انگشت رسولولا از .... شیر خورده اند دیگه؟؟
حضرت دیگر کظم غیظ را جایز ندیده و انگشت مورد ایهامشان را در حلق سوال کنندگان فرو نمودند...
امام در حال چرت بعد از جماع بود که ناگهان پاپ ژان پل دوم و راسل بر او وارد شدند و گفتند ما نظر می دهیم شما قضاوت کن کدام یک روشنفکریم؟ امام بی درنگ فرمود راسل که کافر است پس نمی تواند روشنفکر باشد اما پاپ چون پیرو یکی از ادیان ابراهیمی است بعد از شیعیان ما می تواند اندکی روشنفکر باشد سپس راسل ملعون را به حسنین سپرد تا او را مجبور به قضاوت در مورد وضویشان بکنند و آن ملعون را به سزای عملش برسانند ( کتاب آیا عمه ی بهنود روشنفکر است ؟؟ صفحه وسط)
روزی ابولاشی از امام پرسید آیا خداحتما باید با واسطه ای دست به آفرینش موجودات بزند ؟امام فرمود وای برتو ، خداوند نیاز به واسطه ندارد.ابولاشی دوباره گفت شما خود را واسطه فیض خدا به خلق میدانید ولی خدایی که مرا بی واسطه خلق میکند چه نیازی دارد که برای هدایت من شما را واسطه قرار دهد؟نقل است که نقی گریه کرد و گفت حضرت عباس کمرت رو بزنه ذلیل شی الهی خیر نبینی.......وقتی دست امام رو شد- منقول النقی-جلد زرد نقوی-انتشارات اَنشان

از منقول النقی
امام نقی در سخنرانی بنیادین در مسجد جامع سامرا به اصحاب خود فرمودند:
همیشه با زبان ساده با مردم سخن بگویید زیرا:
چون التزام به معقولیات و انكسار از بدویات در تعتیر آنچه مقتضى ست ممارست به عمل نقض نیست.
.
.
.
و خشتک ها بود که دریده شد و تمبان ها بود از فرط دریدگی خشتک به آسمان پرتاب میشد

منبع: مردی که نان خورد ذوالنوعوذش تکان خورد
ام لاشی بر امام وارد شد و گفت: «اماما گزارش 32 جلدی خشونت علیه زنان در بارگاه امامت شما گم شده. مگر بز دارید که آنها را خورده باشد؟ یا مگر زمان حمله اجدادتان به پارس است که کتاب بسوزانید؟»
امام در پاسخ فرمودند: «یک جلد قرعان نقید هست برای آموزش خشونت علیه زنان نیازی به سی و دو جلد کتاب نبود»
--------------------------
حلیة النقویون - خشونت مکتوب و زنان مفلوک - ص 90
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ""هم گداری گفته شد تا آنها را نباشد ویران می سازید در زمین گفتند چون چه ماییم سازنده کارگشته گان"
Agnostic نوشته: مگر بز دارید که آنها را خورده باشد؟ یا مگر زمان حمله اجدادتان به پارس است که کتاب بسوزانید؟
ویران کارانی که جز به خداوند دلبسته گشتند بد گویی پوسخند بزنند سرشان گرم شود توی خشمشان بچرند
خداوندا با کارهاشان خودت رسیدگی کن
افلا تبصرون الی الاسپاگتی فلاتعقل لعلکم نار الی مفسده موقده نار شونصده!
همانا این آیه بر امام نقی نازل گشت که مفسران از تفسیر آن بازماندند و مردمان خشتک ها دریدند!
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
" وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ یَعْلَمُونَ (13)البقره"
"هم گداری گفته شد تا آنها را باور کنید جور چه باور کردند آدمیان گفتند آیا باور می کنیم جور چه باور کردند نارس اندیشان آیا نمی باشد چون آنها آنهایند نارس اندیشان هم نه آره نباشد می دانند13 ماده گاو"
kourosh_iran نوشته: افلا تبصرون الی الاسپاگتی فلاتعقل لعلکم نار الی مفسده موقده نار شونصده!
همانا این آیه بر امام نقی نازل گشت که مفسران از تفسیر آن بازماندند و مردمان خشتک ها دریدند!
سرهم کردن گفته های نشانه های سخن خداوند قرآن هم هم زدنشان با واژه های بیگانه به هدف پوسخند به دید من کار آدمهای رسااندش نیست آدم درست می گوید این آیه یا نشانه هدفش چیست تازه اگر کمبودی دید می پرسد
خداوندا مرا ارزشدان بخششهایت که از بزرگترینشان همین سخنت هست بگذار ای پشیمان پذیر خیلی مهربان
روزی ابولاشی خدمت امام نقی(ع) رسیده و پرسید: یابن رسولولا، اگر کسی به پیامبر اسلام و خاندانش اهانت کند چه می شود؟
حضرت(ع) فرمود: به خدا سوگند که خدا او را سنگ یا سوسک خواهد کرد و آسمان و زمین غرّیده و در هم می پیچند و آتش به جان عالمیان بیافتد و افلاک از دوران بازخواهد ایستاد و ...
هنوز سخن ایشان به پایان نرسیده بود که ابولاشی هرچه فحش خوارمادر می دانست نثار تبار بنی هاشم از پایین تا بالا نمود.
حضرت ابتدا شوکه شده و لحظاتی به ابولاشی خیره شد، نگاهی به اطراف انداخت، سپس چشم به آسمان دوخت، باز لحظاتی به چهره خوشحال ابولاشی نگاه کرد، ولی آب از آب تکان نخورد. پس ایشان فورا خدعه نموده و سرشوخی ناموسی را با ابولاشی گشودند و قضیه کلا لوث شد و آنها سالها از رفاقت هم بهره بردند...

سیره نقوی، در باب "کاربرد خدعه در شرایط خاص"