دفترچه

نسخه‌ی کامل: طنز و جوک امام نقی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
کارگر را قبل و بعد از خشک شدن عرقش شلاق بزنید.
امام نقی در مباحثه با کارل مارکس در مورد حقوق کارگر در اسلام

اشاره به شلاق زدن کارگرانی که به خاطر حقوق عقب افتاده راهپیمایی کرده بودند.
امام نقی درحالیکه برق امامت در چشمانشان می درخشید، انتخاب مجدد ابوجانی به ریاست یکی از سه قوه ولایت را به خودی ها تبریک و به نخودی ها تسلیت گفتند.

بیضه امام و رای ملت
امام نقی (گچپژ): همانا هر چیزی را آفتی است و آفت دین، اندیشه است.
از سری مینیمال های حضرتش
رمضان ، ماه شکنجه مسلمانان به دست خودشان مبارک ، یک میلیارد بی شعور که تو ظل گرما هفده ساعت گشنه وتشنه عذاب می کشن
احسان جان، وقتی من حدیث میگم حالم خوبه. من امامت رو دوس دارم و فقط بحث مادیات و خمس و زکات نیست.
گفت گوی صمیمی امام در برنامه ماه عسل
اباسنده از عمام پرسید آیا رأی نیاوردن کاندیداهای نزدیک به جناح شما نمایانگر باخت شخص امام در رقابت انتخاباتی نیست؟
امام فرمودند: ها؟ رقابت؟ ما ائمه کلا اهل رقابت نیستیم، ما اهل مقاربت هستیم. سپس در حالی که حکم ریاست ابوتیرانازوروس را امضا میفرمودند به شمقدر اشاره کرده درب عمارت را ببندد تا به صورت عملی این استراتژی را به آن ملعون نشان دهد تا دیگر از این سؤال های چرند نپرسد.
--------------------------------------------------------------------
از کتاب "اصول امامت در 17 دقیقه"
ابو گلابی نقل می کند که دو زن با طفلی شش ماهه بر نقی($$) وارد شدند که هر کدامشان ادعای مادری آن طفل را می کردند. ناگهان حسنین(حسن و حسین) وارد شده و به نقی گفتند بگذار تا ما مادر آن طفل را مشخص کنیم و تو بین ما قضاوت کن. پس حسین طفل را روی دست بالا برده که ناگهان تیر سه شعبه ای به گلوی طفل شش ماهه اصابت کرد!حسن نیز از این فرصت استفاده کرده و هر دو زن را به عقد خود در آورد و آنها را جهت جماع به منزل برد.متاسفانه امام نقی در این حدیث فقط نقش حدث را داشتند و فقط به دوربین خیره شده بودند!

تداخل ائمه-جلد دوم-پشت جلد
تا وقتی زنده ام در آغوشم بشینید , نه اینکه بعد از مرگم روی اسمم بشینید.

خطاب امام به دختران جوان و واکنش به شادی صدر
حب اهل بیت شرط ورود به بهشت است, کسانی که حب ما را در دل ندارند لطفا نیان بهشت. مرسی . اه.
شهاب حسینی در پاسخ به این پرسش که چرا جایزه اش را با پس گردنی از مردم پس گرفت و آن را به نوه نداشته امام نقی تقدیم کرد، گفت: چون من به خودم آمدم و از خودم پرسیدم که اگر دلیل نخل طلا بردنم این نبوده که من سالها برای رفع حاجت، خرما مینداختم توی چاه جمکران، پس چی بوده؟