ابوشمقدر شتر حضرت عباس ، جد بزرگ شمقدر، روایت است بعد از اینکه کفار 4 دست و پا و گردن حضرت عبلفرز را زدند شتر باوفای ایشان مشک آب را به پاهای خود گرفتند و هربار که یزیدیون یک پای ایشان را قطع می کردند مشک را به پای دیگر می گرفت که سرانجام بدین شکل درآمد.
کوهانش را هم با شمشیر زدند تا آب ذخیره شده در آن هم به دست آقا امام حسین نرسد. یزیدیون نامرد.
[ATTACH=CONFIG]379[/ATTACH]
عبلفضل: حسین من دارم میرم آب بیارم، یک آخوند شیعه باهام بفرست!!
حسین تشنه لب: آخوند برای چی دیگه ؟؟!!
عبلفضل: می خوام هرچی تو ذهنم هست اونجا بگم آخونده بنویسه تا بعد برای شیعیان تعریف کنه بیشتر گریه کنن!!!
********************************
نقل است زمانى كه امام حوسين على اصخر ٦ ماهه را جلوى لشكريان يزيد روى دستش بلند كرده بود، اصخر با چشمانى گشاد رو به پدرش كرد و فرمود: اوسكل منو بذار پايين! مگه نميبينى دارن تير ميندازن؟
********************************
اشهد ان لا الله الا الله/---------/ اشهد ان محمدپدو رسول لولو
/------/ اشهد ان النقی ولی الله
/---------/ اشهد ان شمقدر ولی الله.
-----------------------------
شهادتینی که شمقدریون باید بر زبان جاری کنند.
*********************************
صحابی:یا بن رسولولا چرا فاطمه بنت اسد مثل آدم در خانه نزایید و دوره راه افتاد در خیابان تا علی را در کعبه بزاید آن هم با شکافتن دیوار؟
نقی(عذ): ایا گمان کرده اید گرازی که به جای در زدن در خیبر را یکتنه از جای در آورده به غیر از شکافتن دیوار و وارد شدن راضی میشد؟
صحابی خشتک درید و در بیابان گم شد
*********************************
روایت است به قدری غائط آن حضرت خوشبو بود که زنبورها همیشه ماتحت آن حضرت را با گل اشتباه میگرفتند. روزی نبود که آن حضرت از نیش زنبورها در امان باشد و از این رو حضرتش را نقی کون قلنبه نیز مینامیدند.
مصائب نقی
اجداد امام هم کون قلمبه بودند. ایضا خواهران و برادران ائمه بخصوص زینب و عبلفضل.
روی است زنبورها از غائط امام خورده و عسل تولید میکردند.گزارشاتی که از دارالشفای سامرا رسیده بود حاکی از آن بوده که همه ساله هزاران نفر در اثر مصرف عسل جان میباختند
جلد زرده
*******************************
حدیث است جوک نیست:
يكى از درباريان متوكّل - به نام زرافه - حكايت كند:
روزى درباريان متوكّل عبّاسى شخصى را از اهالى هندوستان كه شعبده باز و جادوگر بود، نزد متوكّل آورده تا با بازى هاى خويش او را سرگرم كند، چون وى اهل هوى و هوس بود.
روزى از روزها متوكّل به آن شخص هندى گفت : چنانچه علىّ بن محمّد هادى (صلوات اللّه و سلامه عليه ) را در جمع عدّه اى شرمنده و خجالت زده كنى ، هزار دينار هديه خواهى گرفت .
آن شخص شعبده باز هندى نيز درخواست متوكّل - خليفه عبّاسى - را پذيرفت .
و آن گاه حضرت را در جمع عدّه اى دعوت كردند؛ و چون همگان در آن جلسه حضور يافتند، متوكّل مرا كنار خود نشانيد؛ و دستور داد تا سفره اطعام گسترانيدند.
همين كه خواستند مشغول خوردن غذا شوند، شعبده باز هندى متوجّه حضرت هادى عليه السلام شد و حركات مخصوصى را انجام داد، كه چون حضرت دست به سوى نان دراز مى نمود، نان پرواز مى كرد؛ و تمامى افراد مى خنديدند.
و اين كار چند مرتبه تكرار شد، به ناچار، چون امام علىّ هادى عليه السلام چنين ديد، به عكس شيرى كه بر پرده ديوار نقش بسته بود، دستى زد و آن را مخاطب قرار داد و فرمود: اى شير! اين دشمن خدا را بگير و نابود كن .
پس ناگهان شير به حالت يك حيوان واقعى در آمد و آن مرد شعبده باز هندى را بلعيد.
و سپس حضرت خطاب به شير كرد و فرمود: اكنون به حالت اوّل بازگرد و همانند قبل روى پرده مجسّم شو.
تمام افراد حاضر در مجلس با تماشاى ابن صحنه ، وحشت زده شده و متحيّرانه به يكديگر نگاه مى كردند.
پس از آن ، امام عليه السلام از جاى برخاست كه از مجلس خارج شود، متوكّل گفت : ياابن رسول اللّه ! خواهش مى كنم بفرما بنشين و دستور دهيد تا شير آن مرد هندى را بازگرداند؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند، ديگر او را نخواهيد ديد، آيا دشمن خدا را بر دوستان خدا مسلّط و چيره مى كنيد؟!
و آن گاه ، حضرت از آن مجلس خارج شد.(12)
حضرت می تونسته معجزه کنه شعبده باز هندی را شیر بخورد ولی زورش به متوکل که آنجا بوده نمی رسیده!!! این نشان از عظمت متوکل دارد که امام ناتوان بوده حاکم جائر و غاصب و دشمن الله و ... را نابود کند
نقل است که هرگاه امام نقی(ع) به همراه اهل بیت یا اصحاب جهت تفریح بیرون می رفتند، همان اول کار ایشان در نزدیکی جمع و در مسیر باد غایط می فرمودند طوری که بوی تعفّن حال همه را به هم می زد.
ایشان زمانی که با اعتراض و پرسش های مکرر همراهان مواجه می شدند، دلیل این عمل را "نگرانی از غفلت حضّار از وجود خدا، به دلیل سرگرم شدن به لذّات دنیوی" عنوان می نمودند.
سیره نقوی، اهمیت یاد خدا در همه حال
***************************
یکی از سادات بر حضرت وارد شد و گفت: یبن الرسولولا! غروب جمعه در ایام فاطمیه، دلگیر مهدی و غمگین مادرمان صدیقه طاهره میشوم. ترسم دیگر این پیکر رنجور، بیش از این نپاید، چه کنم؟
امام نقی فرمودند: این تسبیحات حضرت حجت (عج) را بگیر و در فرج
فاطمه زهرا (س) لابه نما، مگرت پایداری میسر شود. حالا اگر آماده ی گریختن به بیابانی، بیا که من هم برای شکار سوسمار افطار رمضان، بدان سو میروم.
ابو زنگور بنی حبشه نقل میکند که سید در جا اور دوز کرد و مانند «Flint Sky» در آپوکالیپتو، ایستاده جان سپرد.
********************************
از امام نقی (قارت) پرسیدند: با توجه به تاریخِ قوم لوط و ثمود و عاد و....چرا جامعه مسلمین با وجود این همه گناه و فساد مستوجب عذابِ الهی نمیگردد؟
امام فرمود: هرگاه انواع گناهان کبییره یک قوم به 1000 برسد خداوند عذابش را نازل میفرماید امّا به برکت وجودِ جدم جعفر سارق، کنتور خدا به سرقت رفت و جایش را به کنتور خرابی داد که 3 رقمی است و حداکثر تا 999 میشمارد.
شجره طیبه ائمه و گول زدن الله - جلد زرد
از امام نقی پرسیدند:فرق سنّی و شیعه در چیست؟
امام فرمود: اهل سنّت و احکام آن همانندِ مدفوعِ شمقدر بسیار خشک و غیر قابل انعطاف است
اما احکام شیعه مانند اسهالِ جدم سجاد(ع) بسیار سهل و روان است
امام نقی (قوز) و آرایه های ادبی - تشبیه
********************************
امام نقی همیشه مشتاقانه در مباحثات علمی شرکت میکرد و پس از مباحثات با افتخار جای کفش دانشمندان بزرگ عصر خویش را بر روی باسن مبارک به اصحاب نشان میداد.
دلخوشیهای نقی
********************************
روزي امام نقي سرزده وارد طويله همايوني شد و خطاب به عفير كه مشغول مناجات با خداي ساخته ذهن خود بود، فرمود: اگر راست ميگويي تمام فك و فاميلت را جمع كن و فقط ايه اي مثل ايه هاي قرآن بياوريد!
عفير لبخندي زد و گفت: به خداي ساخته ذهنم قسم ما درازگوش ها با تمام خريت مان اگر بخواهيم كتاب بنويسيم، از اين چرنديات جد شيرين مغزت زيباتر خواهد شد!
شمقدر كه از اخور مقابل نظاره گر صحنه بود، پنبه در گوش خود گذاشت تا كفرگويي عفير را نشنود و به ايمانش خللي وارد نيايد!
(عفير خري كه از نو بايد شناخت-دكتر علي عفيرتي)
بسم النقی الگوگولی المگولی
الم نشرح لک تحتک ( ۱ )
ووضعنا عنک مغزک ( ۲ )
الذی انقض دولک ( ۳ )
ورفعنا لک طولک ( ۴ )
الغولک ( ۵ )
فان مع الیسر عسراً ( ۶ )
ان مع الیسر عسراً ( ۷ )
فاذا جمعت فانصف ( ۸ )
والی ربک فسبح ( ۹ )
صدق النقی ذوالنعوظ العظیم.
.
.
به نام نقی گوگولی مگولی
ای نقی آیا به تو ماتحت گشاد عطا نکردیم که هر کاری دلت خواست انجام دهی ( ۱ )
و بار سنگین مغز و عقل و شعور را از تو دور نگه داشتیم ( ۲ )
در صورتی که بار سنگین عقل و شعور و فهم ممکن بود ذوالنعوظ تو را خمیده کند ( ۳ )
و طول ذوالنعوظ تو را بلند کردیم ( ۴ )
همانی که شبیه یک غول بی شاخ و دم است ( ۵ )
پس ای نقی بدرستی که پس از این خوشبختی که داری برای عسکری کوچولوی تو چیزی جز بدبختی نیست ( ۶ )
ای نقی بدان که به تلافی همه گشاد بازی ها و آب انگورهای فراوانی که نوشیدی و جماع های بی نهایت و دزدی و چپاول بیت المال و افرادی که نصف کردی عسکری کوچولوی تو را بی بیضه و بی شوشول و عقیم آفریدیم چون که الله هستیم و مرض داریم و علاقه مند به کرم ریختن ( ۷ )
پس هنگامی که از جماع خسته شدی به نصف کردن دیگران بپرداز و هر کاری که دلت خواست بکن ( ۸ )
فقط جون عمه ات تسبیحی به دست بگیر و الکی چهار تا دونه تسبیح بشمار که دلمون به یه چیزی خوش باشه ( ۹ )
راست گفت نقی که صاحب ذوالنعوظی بسیار بزرگ است.
.
[ATTACH=CONFIG]380[/ATTACH]
[ATTACH=CONFIG]381[/ATTACH]
روزی یکی از کفار نزد نقی(ع) آمده و پرسید: یابن رسولولا! انصافا اگر قرار بود به خاطر دزدیدن حق الناس و جنایت و ... عذابی نازل شود، نباید به سر بلاد اسلامی شما می آمد؟
حضرت(ع) لبخند ملیحی بر لبان مبارک نشانده و فرمودند: هرچند که ظاهرا این مسائل در جوامع اسلامی زیاد است، ولی در واقع این جماعت گناهکار همواره نماز می خوانند، زکات می دهند و توبه می کنند!
پس حسابشان پاک است و خداوند از ما راضی است.
سیره نقوی، نحوه جلب رضایت الله
*********************************
روزی در ایام پیری امام نقی(ع) در مسجد مشغول وضو گرفتن بود که حسنین نوجوان به سراغش آمدند و گفتند: ای پیرمرد! ما دو نفر وضو می گیریم، تو بگو کدام یک صحیح وضو می گیرد؟
حضرت(ع) چشمان مبارکشان برقی زده و قبول کردند.
پس از پایان وضو نقی از راهنمایی ایشان تشکر کرد، آنگاه پرسید: راستی تا به حال کفتری که سیگار بکشد دیده اید؟
حسنین نگاهی به هم انداخته و با کنجکاوی کودکانه ای گفتند: خیر ای پیرمرد! نشانمان بده!
حضرت(ع) فرمود: پس دنبالم بیایید تا نشانتان بدهم!
آنگاه آن دو را به زیرزمین خلوت مسجد هدایت کرد و ...
سیره نقوی، در باب "عواقب
امر به معروف و نهی از منکر"