دفترچه

نسخه‌ی کامل: طنز و جوک امام نقی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
امام نقی در مراسم تجلیل از فوتسالیست‌های قهرمان ایرانی فرمودند: «دو دقیقه از بازی شما را دیدم و بسیار مشعوف شدم. قرار است در رویدادهای پیش رو کاپیتان تیم -نیلوفر اردلان- نیز همراه‌تان باشد» و برای همین به تورنمنت گواتمالا فرستاده نمیشوید تا کاپیتانتان را در مسائل بچه داری، آشپزی و خانه داری همراهی کنید.

توجیه المسائل، صفحه ۶۹، بخش رو و سنگ پای قزوین
در یکی از غزوات امام‌نقی (ع) ذوالنقار اتمی خود را در هوا چرخانیده و شروع کردند به رجزخوانی: حرامزاده‌هـــااا! بدانید تحریم‌های شما هیچ اثری بر امّت سامراء ندارد. هرکه با آل علی در افتاد، ور افتاد...
کلام آن مظلوم منعقد نشده بود که از روی اسب با ملاج به زمین افتاد، و سربازان روم و بیزانس ایشان را محاصره کردند. حضرت با خنده‌ای هیستیریک فرمودند: "باباجان، داشتم شوخی میکردم!" و خودشان با دستان مبارکشان شلوار از پا بدر کرده و در پوزیشن سجده مستقر شدند.
( درس‌هایی از نقی، باب «نرمش قهرمانانه»، صفحه 69 )
از منقی دو عالم
یکی از سرداران سپاه با ناراحتی پیش امام نقی آمد و گفت :
متاسفانه به من ماموریت داده اند به سوریه بروم. میترسم. چه کنم ؟

امام که میدانست اتاق شنود میشود به زبان رمزی گفت : سجاد ! سجاد !

آن مرد رفت و فردا به علت اسهال در بیمارستان بستری شد و از شهادت حتمی نجات یافت.
از ابو سنده مرویست که در ایام محرم در جوار امام در حال گل چرخ بودیم که با هیاتی مواجه شدیم که نذری قیمه پخش می کرد امام در حال لمباندن قیمه اشک از چشمان مبارکش جاری شد در مسیرمان به هیاتی دیگر برخوردیم که نذری شله زرد می دادند امام در حال سر کشیدن کاسه شله زرد از خنده ریسه رفتند!! ابو سنده پرسید یبن رسول دلیل آن گریه و این خنده چیست؟؟ امام فرمود قیمه من را به یاد حسین (ع)و شله زرد به یاد جدم سجاد (ors)در روز عاشورا انداخت!! ابو سنده : امام بزرگوار آیا نذری هم هست که شما را یاد پیامبر اسلام بندازد امام قدری اندیشید و گفت مگر آنکه شخصی قرص ویاگرا نذری دهد که یاد جد بزرگم را زنده کند (نذری های خاطره انگیز- تالیف ابن استبراء)
ابو حشر بسیار عصبانی از بخت بد خود بر امام وارد شد و گفت یبن رسول اگر نوبت جماع یکی از زنانمان باشد ولی او در ایام الشیطان حیض باشد چه گلی بر سرمان بریزیم امام فرمود : کظم الغیض، دفع الحیض و کسب الفیض!!! اما ابو حشر خنگتر از آن بود که آیه ی موجز و مفید امام را بگیرد پس امام توضیح داد که ایتدا خشم خود را فرو ببر و بعد با کلکی اسلامی عامل حیض را دفع کن و به سراغ زن دیگرت برو و سپس از زن دیگرت فیض ببر
wink emoticon
ابو حشر خوشحال شد و از امام پرسید آیا شما هم اینکار را می کنید امام گفت خیر خدا در سوره احزاب به جدمان پیامبر اجازه ی تغییر نوبت زنانش را داد و ما امامان نیز چون خون پاک او در رگهایمان جاریست نیازی به این چنین زحمتی نداریم!!! (حقوق برابر امام نامساوی زن در اسلام-تالیف شیرین سکینه سلطان-صفحه 69)
امام نقی پس از آن که در بالای منبر بالا و پائین همه را یکی کرد، به مسلمانان تذکر داد که توجه داشته باشند, کسی به باورهای آنان توهین نکند.
"ابو غلمان فارسى ابن سرباز ابن گمنام لباس شخصى" در امام وارد شد و اجازه خواست تا در چشم بر ھم زدنی کاخ بغداد را به طویله تبدیل كند ،امام ساندیس خنكى بدو داد و ارامش كرد فرمود به سر جدم (اوف)قسم در طویله اى كه به وسعت سرزمین پارس ساخته ایم ما یحتاج مان از یمن تا شام را تامین میكند، وبالفور با حكم حكومتى او را مدیر جدید شبكه دو سیما كرد و به او فرمود فتیله ات را پایین بكش !
روزی ابوالابتر به خدمت امام رسید و ایشان را بسیار گرفته یافت. امام را گفت: ای فرزند هرگز نداشته‌ام به قربانت چرا غمگینی؟ امام آهی کشیده فرمودند: اندیشناکم بر امّت جدّم رسولولا که چه بسیار ناسپاس و بیخردند. ابولابتر پرسید: چرا یا صاحب ذوالنعوظ اعظم؟ فرمودند:آگر یک هزارم آنچه را که پس از مرگمان در ضریح‌ها میریزند در زمان حیات به خودمان میدادند، بر کلّ جهان حکم فرمائی نموده احکام اسلامی-جماعی خدا را در سراسر جهان میپراکندیم.
ابوالابتر در گوشه‌ای نشست و با وسایل خیاطی سوسن آرام آرام به شکافتن خشتکش مشغول شد
امام نقی: عسگرکم! تو مطمئنی با این ٧٢ تا چُلمنگ میتونیم سپاه ده هزار نفری «نَزیق بن نُقاویه» رو شکست بدیم؟
- عسگری: چند بار بگم بابا جون؟! «زَعفَرِ جنی» قول داده با سپاهش بیاد کمکمون. البته برای اینکه بتونید جنّیان رو ببینید، باید این قرصهای روانگردان رو بخورید. حالا سریع تشریف ببرید نوره به عورتین شریفتین بکشید که عنقریب زنان و دختران این کفار مال ما خواهند شد.
- امام نقی: تو خودت نمیایی نوره بکشی؟
- عسگری: نه باباجون، من یه کمی دل پیچه دارم!
(نانوشته‌های ناقورا، دسیسه‌های عسگری، صفحه 69)

از منقی دو عالم

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای نقوی
امام نقی: عسگرکم! تو مطمئنی با این ٧٢ تا چُلمنگ میتونیم سپاه ده هزار نفری «نَزیق بن نُقاویه» رو شکست بدیم؟
- عسگری: چند بار بگم بابا جون؟! «زَعفَرِ جنی» قول داده با سپاهش بیاد کمکمون. البته برای اینکه بتونید جنّیان رو ببینید، باید این قرصهای روانگردان رو بخورید. حالا سریع تشریف ببرید نوره به عورتین شریفتین بکشید که عنقریب زنان و دختران این کفار مال ما خواهند شد.
- امام نقی: تو خودت نمیایی نوره بکشی؟
- عسگری: نه باباجون، من یه کمی دل پیچه دارم!
(نانوشته‌های ناقورا، دسیسه‌های عسگری، صفحه 69)

از منقی دو عالم

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای نقوی