دفترچه

نسخه‌ی کامل: طنز و جوک امام نقی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
امام نقی به علم آموزی اصحاب اهمیت ویژه ای می دادند. به عنوان مثال وقتی کافری می آمد و ایشان را بخاطر اسکول بودنشان دست می انداخت امام دست چپشان را به دست راستشان عمود کرده دست راست را تا زاویه 80 درجه بالا می آوردند و به این ترتیب به اصحاب هندسه اقلیدسی می آموختند.
----------------------------------------
حلیة النقویون - هندسة الائمه - ص 96
حضرت به اتفاق اصحاب در مسجد نشسته بودند که جوانی وارد شد و گفت: یابن رسولولا. من دوست دارم زنا کنم. اصحاب شمشیر کشیده و به وی هجوم بردند که امام مانع آنان شد و به جوان با مهربانی فرمود: فرزندم بیا نزد من بنشین. سپس با ملایمت از وی پرسیدند: آیا دوست داری کسی هم با زن تو چنین کند؟ جوان گفت: بله دوست دارم. امام چشمانش برقی زد و گفت: ایول! منم خیلی دوست دارم! سپس شماره ها را ردوبدل نموده و واسه آخر همین هفته قرار گذاشتند!!
تاریخ ضربدری در اسلام - ص 69
"بنده نه موافق تفاهم نامه هستم نه مخالف. به موریانه ها دستور داده ام , آن را به دقت مطالعه کنند , و هر جایی که مخالف منافع ما بود , اگر اسم الله نداشت, بخورند."

موضع امام در مورد تفاهم نامه هسته ای
امام و احترام به خرد جمعی موریانه ها
از کتاب "کار افتاده دست موریانه های گت ورن "
امام قرآن را باز کرد و آیه "الذین ینقضون ...." آمد. دل حضرت گرفت و بلند گریه کرد.
بار دیگر به قرآن تفال زد . آیه "القارعه مالقارعه " آمد. حضرت بلند خندید و فرمود:
"این کتاب معجزه است . هم آیه ترسناک دارد , هم آیه کمدی. هم چین کتابی چه کسی سراغ دارد ؟"


نقل قول:کتاب جالبی است، کسانی که بهش اعتقاد دارن اون رو نمی خونن ، وکسانی که بهش اعتقاد ندارن دائم اون رو می خونن ، و جالب تر این که خوانندگان بی اعتقاد می خوان به معتقدین ثابت کنن که حرف مهمی تو این کتاب نیست ، چقدر انرژی این وسط به گا میره ؟
روزی امام نقی در بیت لم داده بود و مشغول آب انگور خوری و باد ول دادن بود و با ذوالنقار خود پشه شکار می کرد که ابولاشی میگ میگ کنان به محضر امام وارد شد و پرسید:
یا امام تو روح پر فتوحم فرق هویج با بلال چیست؟
امام نقی گفت: بلال تو همه جنگ ها با پیغمبر بود ولی هویج نبود.
ابولاشی با آرامش و متانت خاصی مثل با شخصیت ها از محضر امام مرخص شد.
منبع:امام نقی و پاسخ به سوالات تخمی و تخیلی ابولاشی جلد قشنگه همون صفحه که روش قورمه سبزی ریخته
خدایا به امت مسلمان آرامشی عطا فرما تا هرچی که میمالم درشون عصبانی نگردند و دهن ما را سرویس نکنند.
--------------------------------------------------------------------
از مجموعه مناجات صحیفةالنقویة
خدایا، من در کلبه فقیرانه ی خود چیزی دارم، که تو در عرش کبریایی خود نداری.
من چون این ذوالنعوذی برای جماع دارم، و تو حتی انگشت برای مالیدن نداری.
--------------------------------------------------------------------
از مجموعه مناجات الکونسوزیة امام نقی با خدا/ صحیفةالنقویة
کافری نیمه مسلمان خوار به نقی فرمود چه کسی به پیامبرتان مجوز داده بود راهزنی و دزدی و قتل کند و به هر کاروانی که میرسد سرقت کند؟ ایا بهتر نبود صورتی رحمانی از خود بر جا میگذاشت نه موهن؟؟
نقی لبخندی زد و گفت : ای کافر تو مصلحت پیغمبر را بهتر میدانی یا خدایی که او را فرستاده؟؟
امام این را گفتند و با اشاره به اب طالبی فهماندند که کافر را پخ پخ کند.
نقی و پاسخگویی به مخالفان-باب رحمانیت -جلد زرده

منقول النقی الثانی
روزی شخصی به خدمت امام نقی رسید و از امام پرسید: آیا بهشت و جهنم وجود دارد؟
+بله
-پس چرا من نمیتوانم ببینمشان؟
+ای ابله، پس از مرگ میتوانی آنها را ببینی
-ای امام حمام! من در جنگ نقروان با شمشیر دشمن به دو قسمت مساوی تقسیم شدم و مردم. ولی هنوز نتوانستم بهشت و جهنم را ببینم
+آیا راست میگویی؟
آن شخص هم لباسش را بالا زد تا امام جای شمشیر دشمن را بر بدنش ببیند
-نکند بهشت و جهنمی وجود ندارد و ما را مچل کردی!؟
+امام لبخندی بر لبش نقش بست و بعد از نگاه به دوربین فرمود: قاعدتا نباید اینطوری میشد و همانجا غش کرد
از سری احادیث نباید اینطوری میشد چه بهتر که آنطوری میشد - سایمون النقی
در میان مناظره , عادل بن فردوس رو به امام کرد و بی ادبانه گفت :
اجازه میدید من قانع نشم ؟
امام فرمود : اگر قانع نشی , باید ارضا بشی .
و سپس امام به سوی عادل رفت.

تسعون المناظرات فی جلد تسعة وستون