دفترچه

نسخه‌ی کامل: طنز و جوک امام نقی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
از امام نقی پرسیدند: آیا خداوند تاکنون در تنهایی ها به یاری تان آمده؟ امام فرمود: آری. روزی در مستراح گیر افتاده بودم و آب قطع بود، ناگهان کسی یک آفتابه آب برایم آورد. آنجا بود که فهمیدم خدا هرگز بندگان صالحش را تنها نمی گذارد.24

امام نقی و دیدن خدا در همه چیز24



*************************************



امام نقی (ع) بعد از آن که کنفرانس بی تعهدها را در سامراء برگزار کردند در یک مصاحبه ی خبری فرمودند: مساله ی مهم تعهد به شمقدر و عفیر بود که الحمدوللاه همه داشتند.2441
باقی مسایل مثل حقوق بشر، زنان و رفاه اجتماعی مسایل فرعی اند.242441
موسی عصای خود را برداشت و به همراه نذریات مردم با تور سینی حرکت کرد، در اواسط راه خسته شد و اطراق کرد. مشغول عبادت شد و از خدا خواست تا خود را بر وی بنمایاند. ناگهان درختی آتشین بر موسی ظاهر شد. درخت خود را خدا معرفی کرد و تمام نذریات را گرفت و موسی را هم لخت کرده، دک کرد.24
چند دقیقه بعد امام نقی از پشت درخت آتشین بیرون آمد و در حالیکه کیسه نذریات و غنیمتیهای موسی را بر دوش مبارک می انداخت، فرمود: چقدر احمق زیاد شده...‬24
روزی شخصی از امام درخواست که ذکری به او بیاموزد تا از هر بلایی مصون گردد.
امام به او ذکر «لا الله الاالله» را سی بار بعد از نماز یاد دادند.
دو روز بعد شتر شخص را ربودند.24
آن شخص نزد امام آمد و درخواست ذکر دیگری کرد.
امام ذکر «یاولی عافیه» را بعد از نماز به او یاد دادند.
چند روز بعد به منزل شخص دزد زد و اموال او را برد.24
باز آن شخص نزد امام آمد و درخواست ذکر دیگری نمود.
امام به او ذکر مبارک «یا کریم یا عظیم» را یاد دادند.
چند روز بعد به یکی نزدیکان آن شخص تجاوز شد.24
باز آن شخص نزد امام آمد و درخواست ذکر دیگری نمود.
امام به او فرمودند در کل مردم از تو احمق‌تر ندیدم سپس ذکر «انالله و انا علبه راجعون» را یاد دادند.24



*********************************



نقل است که امام برای اثبات حقانیت خود سران مفت خور‌ترین کشورهای دنیا را بدور خویش جمع نمود ولی در آن مجلس لفت و لیس دو تن بنامهای مُرسی‌ بن‌عفیر24 و بان‌ کی‌المون فی المجلس چنان بر امام غائط کردند که امام به غلط کردن افتادند و با معتصم از راه آشتی درآمدند و با دست مبارکشان جام زهر را سر‌کشیدند.24



******************************




سرخپوستی به خدمت امام آمد و کتاب مقدسش را به امام داده و گفت: پیامبر شما گفته کسی نمی‌تواند کتابی مثل قرآن بیاورد. پس تو هم اگر می‌توانی کتابی مثل این بیاور!41
امام کتاب را خوانده و چند جمله مثل جملات کتاب نوشت و به سرخپوست داد. سرخپوست گفت: نه، اینکه شبیه آن نیست. فرق دارد.24
امام سعی کرد شبیه‌تر بنویسد اما هربار سرخپوست می‌گفت: آره یکم شبیه اونه ولی بازم فرق داره. امام تا شب هر چه نوشت مثل متن کتاب نشد.24
سرخپوست گفت: دیدی گفتم نمی‌تونی کتابی مثل این بیاری!

نقل است امام در حالی که می‌گفت ای تو روحت محمد با اون معجزت به دین سرخپوست گروید!24
امام و حقایق دعا
معارف التقی
روزی یکی از کفار به خدمت امام رسید و آیات قرعان نقید را به باد انتقاد گرفت و درباره‌ی اشتباهات آشكار آن سخن راند.

امام همانطور كه به بالش لم داده بودند و دستشان را به ریش مباركشان می‌كشیدند، نگاه عاقل اندر سفیهی به آن کافر انداختند و فرمود: تو هرجاش كه بد بوده را انتخاب كرده‌ای و آمده‌ای به رخ ما می‌كشی. تو كه ادعای خوبی می‌كنی، برو به آنجاهاش كه خوبست عمل كن!

كافر گفت: اماما اگر من خودم قدرت تشخیص دارم كه كجاش خوبه كجاش بده و فقط اونجاش كه خوبه را عمل كنم خدا بیكار بود این كتاب رو فرستاد؟ 41

نقل است آخرین چیزی که آن کافر ملعون در زندگی مشاهده کرد، برق ذوالنقار شمشیر متبرک حضرتش بود.

امام و نگاهی به روشنفكری دینی24




****************************************




در ادامه مسابقات پارالمپیک، امروز در رشته «آبرسانی با مشکِ سوراخ»24، ابیلفرض از ناحیه دو دست مصدوم شد و نتوانست از خط پایان عبور کند. 21

زین‌العابدینِ بیمار نیز که شانس اول کسب مدال در رشته «جماعِ سرعت» بود، به علت استفاده از ماده ممنوعه «وایاگرا» از ادامه مسابقات محروم شد.24

همچنین دیروز عسگری کوچولو در حین مسابقات «شنای بدون شوشول» چند دختربچه را مورد تفاوت فرهنگی قرار داد و از دهکده بازی‌ها اخراج شد.24

بدین ترتیب کاروانِ جانگوزانِ سامراء در رتبه آخر جای گرفته و دست از پا درازتر به خانه باز خواهد گشت.24
روزی امام خمینی(رَه) و دکتر علی شریعتی(اَه) خدمت امام نقی(بَه) رسیدند و عرض کردند: ای امام! ما مردم را خر می کنیم، شما قضاوت کن کداممان بهتر اینکار را می کنیم.24
امام فرمود: به وقت خشکسالی، خر و کفتار در آغوش هم می میرند.

امام نقی و حکایت نسل سوخته



***************************************



امام نقی مشغول مطالعه کتاب جدش جعفر صادق بودند که ناگهان به این حدیث رسیدند:
قال رسولولا: "از هر کدام از اعضای بدن که بیشتر کار کشیده باشید به شکل همان عضو وارد قیامت خواهید شد".21

امام پس از خواندن این حدیث نگاهی به پائین تنه ی خود انداخته و به فکری عمیق فرو رفت...24



***************************************



حجه الاسلام قدس از شاگردان نزدیک آیت الله بهجت می گوید :

آقا آنقدر در همه جا حضور خدا را احساس می کردند ! که حتی در حمام هم شلوار را از پایشان در نمی آوردند ...!!! (از وبلاگ نقد قرآن)24
زن: چه معنی میده که شهادت من نصف شهادت مرد ارزش داره ؟

امام نقی : یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن ؟

زن : چرا تو سوره نساء به شوهرم اجازه داده منو کتک بزنه ؟

امام نقی: یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن؟

زن: واسه چی حق ارث من نصف حق ارث مردهاست؟

امام نقی : یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن؟

زن : واسه چی امام اول تو نهج البلاغه گفته زنها ناقص العقل اند؟

امام نقی: معلوم میشه یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور میکردن؟

زن: خوب واسه چی امام اول گفته با زنها مشورت نکنید؟

امام نقی: شما واقعا یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن؟

زن : ای بابا این دین شما اصلا واسه زنها ارزش قائل نیست !

امام نقی : یادت رفته بهشت زیر پای مادرانه ؟

زن: برو بابا بهشت ارزونی خودت ، من احترام می خوام!

امام نقی : پس معلوم میشه یادت رفته قبل اسلام شما رو زنده به گور می کردن.

زن : اگه زنده به گور می کردن پس خدیجه و آمنه و حلیمه و سمیه و صدتا زن دیگه که داستاناشون در صدر اسلام اومده از کجا اومدن ؟

امام نقی : همین سوالا رو می پرسی که اسلام میگه شما ناقص العقلی.

زن : خوب اگه زنده به گور می کردن نسلشون چطوری گسترش پیدا میکرده ؟

امام نقی : پس معلوم میشه تو احترام به مقدسات حالیت نیست.

زن : مگه من بی احترامی کردم ؟ دارم از حق خودم دفاع می کنم

امام نقی : ای زن کافر می خوای منم از حقی که اسلام به من داده برای غنیمت گرفتن تو استفاده کنم ؟

زن: ....

و این گونه بود که اسلام پیروز شد!

2424




***************************************************



قیمت واحد پول کفّار به صورت لحظه‌ای در حال افزایش بود. امام نقی (ره) برای آرام کردنِ اوضاع به منبر رفته و فرمودند: یا امّتی! به فکر آخرت خویش باشید که اقتصاد مال خَر است!24
ابوصرّاف از میان جمع بلند شده و نالید: یابن رسولولا، همین چند وقت پیش بود که فرمودید که هم دنیای ما را آباد خواهید کرد، و هم آخرت ما را. آخرت که خبر ندارم، اما مطمئناً دنیایمان را به غائط کشیده‌اید. پس آنهمه وعده و وعید چه شد؟21
امام به سرعت برق و باد بر ابوصرّاف نازل شده و او را سالادی خُرد کردند. سپس فرمودند: ملعون است، ملعون است، ملعون است کسی که حافظه تاریخی‌اش از فاصلۀ میان دو حیض بیشتر باشد.24
اگر دین ندارید، لا اقل برای دستشویی به مسجد بروید!

نقی و اشاره غیر مستقیم به کاربرد اصلی مساجد

************************************

امام زمان در هنگام ظهور: "تنها علت آمدن من به روزی زمین، بازگشت به دوران طلایی امام نقی است."
کافر حربی: "یا نقی، چرا حقوق زنان در اسلام نقض می شود؟! چرا مردان چهار زن دارند؟"

امام نقی:"اولا رسم داشتن چند زن، از قبل از اسلام وجود داشته است، دوما، قبل از اسلام، دختران را زنده به گور می کرده اند، اسلام آنرا نقض کرده است، لذا اسلام باعث ارج بخشیدن به زنان شده است"

کافر حربی: "یا نقی، اگر قبل از اسلام دختران را زنده به گور می کرده اند، تعداد زنان کم می شده است، به هر صد تا مرد، یک زن می رسیده است، چهار تا نمی رسیده که!؟"

ابالاش روایت می کند که شهرداری سامرا، تا چند ماه، تکه های بدن آن کافر حربی را جمع می کرد!
امام در مسجد مشغول تدریس «مغلطه و سفسطه پیشرفته» بودند که به فصل «کاربردهای توهین به اعتقادات» رسیدند، در این هنگام کافری از میان جمع برخاست و گفت: من به وجود خدا اعتقادی ندارم، حکم من بر مبنای اعتقادات و مقدسات شما چیست؟ امام ژست روشنفکری خود را جلوی دوربین حفظ کرده و فرمودند: ما امر به معروف می کنیم، اگر خواستی ایمان بیاور، نخواستی سر اعتقادات خود بمان، بخدا سوگند که اسلام بر مبنای دموکراسی استوار است، ما به تمام اندیشه ها و عقاید احترام میگذاریم... نقل است ساعتی پس از اتمام جلسه نعش دونیم شده آن ملعون را در حالی که حکم خدا بر او جاری شده بود در کوچه های اطراف سامرا یافتند... فردای آن روز نیز حضرت در کلاس درس حاضر شده و شروع به تدریس مبحث جدیدی تحت عنوان «اصول تقیه» نمودند.
خلیفه ملعون عباسی به جهت کرم ریختن، دستور داد تا شمقدر، شتر باوفای امام نقی را بدزدند و شبانه به طویله همایونی او ببرند. غافل از اینکه امیرالمومنین شمقدر، نزد امام نقی، فنون امامت و ولایت را به خوبی آموخته بود. - امام شمقدر به محض ورود به طویله، ادعا کرد که نماینده خدا در طویله است، به عنوان معجزه در خواب، به آسمان هفتم پرواز کرد و معراج مختصری کردند. - بعد از اثبات پیامبری، ابتدا به راهزنی پرداخت و انبار علوفه طویله را غارت کرد. - با تمامی شتر های ماده جماع کرد، - سپس دستور داد تا تمام شترها، یک پنجم از یونجه خود را به عنوان سهم امام و خمس، به او بدهند. - وی دستور داد تا شترهای طویله مجاور به عنوان برده محسوب شوند و آنها را مجبور می کرد به عنوان برده به صورت مجانی برایش کار کنند، در بسیاری از موارد آنها را نیز به دیگر شترها می فروخت! - امیرالمومنین شمقدر، شترهای ماده را کتک می زد و دستور داده بوده شتران نر، اجازه دارند شترهای ماده را کتک بزنند و به آیه سی و چهار سوره نسا استناد می فرمودند! - در یک مورد دستور داد تا یکی شترهای ماده ای که از خمس دریافتی شمقدر دزدی کرده بود را شلاق بزنند و بعد طبق دستور اسلام، دستش را قطع کنند