10-20-2013, 01:07 AM
iranbanoo نوشته: با این حساب اگر نظر شما را قبول کنم همه را گرفته ام و اگر نه نگرفته ام:))
خیر شما در تحلیلتان ارزش کار را در نظر نمیگیرید که مثال برده داری را با کار امروزی میزنید.
معیار تعیین ارزش کار را هم از مدت زمان انجام آن کار و میزان کار متوسط برای انجام کار میتوان در نظر گرفت.
بنابراین ارزش مبادله بین کارگر و کارفرما برمبنای ارزش کار مبادله ای پایاپای است و مشکلی در آن نیست.action) work)
مشکلی که وجود دارد مسئله ی ارزش افزوده است.در همان لینک شما مارکس یکی از عوامل ارزش افزوده را ساعات اضافی کار کارگر می داند
Marx's solution was to distinguish between labor-time worked and labor power. A worker who is sufficiently productive can produce an output value greater than what it costs to hire him. Although his wage seems to be based on hours worked, in an economic sense this wage does not reflect the full value of what the worker produces. Effectively it is not labour which the worker sells, but his capacity to wor
اما در کل result work به معنای محصول کار است که به بازار عرضه میشود در چارچوب تولید تعریف میشود.
اگر کاری «ارزش افزوده» دربر نداشته نباشد, پس کسی هم به آن نخواهد پرداخت. اگر کاری بهره دربر نداشته باشد, کارفرما چگونه از آن پول در بیاورد که بدهد کارگر؟
پایاپای بودن یا نبودن فرایند نیز کوچکترین دگرسانیای نمیدهد, زیرا بهرهکش چیزی به کارگر
نمیدهد بجز ابزار, بهرهده ولی همهیِ نیرو و زمان و توانمایهیِ خود را دربرابر به بهرهکش میدهد.
بکوشید این پندارهها را دریابید:
سرمایه = پول در گردش برای بهرهکشی
سرمایهدار هرگز به اندازهیِ کارگران کار نمیکند: بساکه از بهرهیِ افزوده تک تکِ کارگران زیردستِ
خود بهرهای کلان به جیب زده و به "سرمایه"یِ خود میافزاید ( —> این تراکنش پایاپای ١٠٠% زمانها به سود* سرمایهدار سنگین است!)
سرمایهدار نمیتواند هرگز بتنهایی سرمایهدار شود: بهرهای که یک آدم/کارگر بتنهایی میفرآورد همواره مرزمند است.
سرمایه میتواند به ارث برده شود: مزخرفاتی که پیرامون ریسک و سختکوشی و ... سرمایهداران و پس سزاواری آنها میگویند را بفراموشید.
کسیکه خانهیِ پدری به ارث برده نه ریسکی در زندگی کرده, نه کوششی, ولی با اجاره دادن آن بسادگی و مفتخورانه از کرایهکنندگان بهرهمیکشد.
...
سرمایهدار هرگز به اندازهیِ کارگران کار نمیکند: بساکه از بهرهیِ افزوده تک تکِ کارگران زیردستِ
خود بهرهای کلان به جیب زده و به "سرمایه"یِ خود میافزاید ( —> این تراکنش پایاپای ١٠٠% زمانها به سود* سرمایهدار سنگین است!)
سرمایهدار نمیتواند هرگز بتنهایی سرمایهدار شود: بهرهای که یک آدم/کارگر بتنهایی میفرآورد همواره مرزمند است.
سرمایه میتواند به ارث برده شود: مزخرفاتی که پیرامون ریسک و سختکوشی و ... سرمایهداران و پس سزاواری آنها میگویند را بفراموشید.
کسیکه خانهیِ پدری به ارث برده نه ریسکی در زندگی کرده, نه کوششی, ولی با اجاره دادن آن بسادگی و مفتخورانه از کرایهکنندگان بهرهمیکشد.
...
* همهیِ قانونهاییکه پیرامون ساعت کار (مرزبندی آن به ٨ ساعت), پیرامون تعطیلی از کار (٢ روز یا ١ روز در هفته) و ... تنها "شُل کردنهایی" هستند که بهرهکشان در گذر زمان
و با سختیهایِ فراوان در برابر بهرهدهان کردهاند و اگر نیک هم بنگرید, هماکنون هستند بیشمار کسانیکه که ٥ روز هفته روزی ٨ ساعت (با ١ ساعت راهبندان, ١ ساعت اینور آنور, ...)
برای ٥٠ سال!! کار میکنند, یا به زبان بهتر, همهیِ زندگی اشان را دارند بمانند همان بردهها کار میکنند و تنها دگرسانی این است که بلغزش خودشان را 'آزاد' و 'خودگردان' میدانند.
پس در این رهگذر و با بالا گرفتن خشم و ناخوشنودی کارگران میتوان پیشدید که بهرهکشان همانجور که تاکنون بوده, از آزِ خود همینجور زده و بهرهیِ بیشتر و بیشتری از ارزش افزوده را به خود کارگران در
چهرهیِ آسودگی, ساعت کار کمتر, بیمهیِ درمانی و ... بازگردانند, ولی هرگز این بهره به دادگری (١٠٠ برای کارگر, ٠ برای سرمایهدار) نخواهد رسید, زیرا اگر برسد دیگر سرمایهداری از میان رفته است.
کمونیسم در این میان راه را میانبر زده و میگوید بهرهکشی سامانیکِ هومن از هومن باید برچیده شود.
پارسیگر