یه نفر نوشته: سپاس مهربد جان البته دیدگاه شما بنظرم کمی افراطی هست. انشالا کل کامنت ها رو میخونم و بعدا مفصل بحث میکنیم.. راستش رو بخوای یه چیزایی بدجور برام سوال شده..
دیدگاه من واپسین چیزی که هست افراطی است, ولی میپذیرم در زندگی چشمداشتهایِ بالایی از دیگران
داشته و آرزویِ والایی و سروریِ هومن در جهان را دارم, نه اینکه با کودنان و نادانان سر چیزهایِ پیش پاافتادهای
همچون براندازیِ بردهداری و بهرهکشی (= بردهداریِ نوین) درگیر باشیم یا بگذاریم کلک امان را جایِ دیگر "فندآوری" بکّند.
نزدیک ٧٠% این جُستار نیز پیکهایِ تکراری و فرسایشیک هستند, من بجایش برای اتان یک گفت و پاسخ ساده از دیدگاه دوسو آوردهام:
بهرهکشی
فرهِشت: کسی نباید از کار دیگران بهرهکشد = کسی نباید دیگری را به گاری ببندد.
a. در سرمایهداری کسی کسی را به گاری نمیبندد, یاوه نگویید.
١. به گاری نبندد, به فرقون میبندد. سرمایهدار بسازبفروشی را بیانگارید که
امروزه بشیوهیِ پیشپاافتادهای با گذاشتن سرمایه اش, کارگران را به فرقون میبندد تا برایش آجر بالا انداخته و کارگری کنند.
b. زمانیکه کسی دربرابر کار خود دستمزد میگیرد, دیگر بهرهکشی آنجا نشده.
١. این دستمزد از جایی بجز همان کارِ کارگر نیامده: اینکه من شما را به گاری بسته و
دربرابر سودی که این گاریکشی شما به من میرساند, بخشی را (١٠%) بجیب زده و بخشی را به شما بنام دستمزد برگردانم,
چگونه میگوید که بهرهای کشیده نشده؟ (از خود اتان بپرسید بهرهکش دستودلباز پول را از کجا میاورد که میتواند دستمزد بدهد؟)
c. سرمایهدار مفتخور نیست, سرمایهدار آنجا با گذاشتن سرمایه دارد کارمیآفریند.
١. کارآفرینی وابسته به سرمایهدار نیست, وابسته به "سرمایه" است و سرمایه هم هر کجا که گذاشته شود, کار را به خود میکشد.
d. سرمایهدار ریسک میکند, پس شایستهیِ درآمد بالاتر است.
١. پولیکه سرمایهدار بدست آورده براه دزدی از بهرهیِ کار دیگران بوده
است, اینکه با این پول ریسک میکند یا نمیکند دگرسانیای در نادرستیِ کار نمیدهد.
٢. از کی تاکنون قماربازها شایستهیِ درآمد بالاتری شدهاند؟
e. سرمایهدار جان کنده, عرق ریخته, سرمایه بدست آورده, پس دزد نیست.
١. کسی میتواند عرق بریزد و نقشه ریخته و بانک هم بزند,
همچنان دگرسانیای در نادرستیِ کار (= بد بودن بهرهکشی {= دزدیِ نایکراست}) نمیدهد.
f. در سامانهیِ سرمایهداری هر کس میتواند سرمایهدار شود, پس سیستم منصفانه است.
١. هر کس هم میتواند در بختآزمایی برنده شود, ولی مایهیِ دادگریِ آن نمیشود.
٢. هرکس ≠ همهکس: شاید هرکس (به بخت {پاریس هیلتون}, به هوش {بیل گیتس}, به زور {خامنهای}, ...) بتواند سرمایهدار
شود, ولی همه یکزمان نمیتوانند سرمایهدار باشند (اگر همه سرمایهدار باشند, پس چه کسی کارها را بکند؟)
کمونیسم / همبازگرایی
فرهِشت: سامانهیِ آژگاهیگ که دولت بنمایندگی از مردم و برای مردم (نه سود سرمایهدار, بساکه
مردم) کارآفریند, کارآمدترینْ راه برایِ داشتن زیست آسوده و بهزیستی والا و یکزمان, پیشرفت آماجمند است.
a. دولت بزرگترین جاکش تاریخ است, دادن قدرت بیشتر به دولت (براه آژگاهش سامانه) برابر است با دیوانگی.
١. این سخن هیچگونه فرنودی ندارد, ما میتوانیم بجای "دولت" در گزارهیِ
بالا هر واژهیِ دلبخواه, بگویم "فندآوری", "دین" و .. بگذاریم و بجایی نرسیم.
b. دولت به خودی خود فاسد است و نباید بزرگ شود.
١. همچنان فرنودی در این سخن نیست, واژهیِ دلخواه اتان را بجای "دولت" بگزینید.
c. آزمندی چیزی ناگسستنی از مردم است, زمانیکه برخی از مردم بتوانند در جایی به نام دولت
گردآیند و قدرت بالایی به ایشان در جایگاه دولتیان داده شود, بی هیچ گمانی به گندیدگی و فساد روی خواهند آورد.
١. آز و فزونخواهی دو تا از رانههایِ هومنی هستند, ولی نه همهیِ آنها و نه سرنوشتسازترینِ آنها. در سرشت هومنی آدمکشی, تجاوز, دزدی, بیرحمی و بسیاری زابهایِ نکوهیده و ناخواستنیِ دیگر نیز هستومند است,
ولی دربرابر همدلی, مهربانی, نیکخویی, بخشایش, گذشت و خرسندی (قناعت) و بسیاری فروزههایِ نیک نیز میباشند. هر کدام از این رانهها در بستر فرگشتیگ خود بایسته بودهاند و از همینرو
نیز خود را در ژنهایِ ما نهادینهاند, ولی کلیدواژه اینجا «بستر» است. روشن است, در بستری که آز بایسته و نیازین باشد, رانههایِ آز و آزمندی به کار و تکاپو میافتند و در بستری که اینها نیاز
نباشند, خودبهخود فروکشیده شده و فروپیچیده میشوند. درست همانجور که در جاییکه گرسنگی و نداری بیداد میکند کودکان گرسنه آزمندانه بر سر هرگونه خوراکی با هم میجنگند و
نان را دست همدیگر میرُبایند, ولی در جاییکه فراوانی و سیری باشد رفتارهایِ نیک دیگری همچون آهستهخوری و خوشی بردن از خوراک و گسارش, نمایان میگردند.
d. هیچ دولت خوبی در تاریخ دیده نشده, پس دولت بد است.
١. بسیاری هم پیش از دیدن غویِ سیاه با دلاستواری هر چه بیشتر میگفتند همهیِ غوها سپید هستند, ولی دیرتر درآمد یاوه میگفتند؟
٢. چیزهای خوب در تاریخ آگاشته نمیشوند. هیچ تاریخدانی یافت نمیشود که بگوید سال بَهمان گذشت و همه چیز خوب و خوش و آرام بود و هیچ رویداد ویژهای هم رخ نداد,
همانجور که در روزنامه هم شما تنها از چیزهای ناگوار و تَبههایِ روز میخوانید, نه از اینکه دیروز گذشت و همه چیز خوب بود و هیچ چیز تازهای برای گزارش نبود.
تاریخ نگارشی است بر لغزشها و ایرنگها تا آیندگان بتوانند از آنها آموخته و راه را از چاه بازشناسند. پس اگر دولتهایِ خوبی هم در گذر تاریخ شهرمندی بوده
باشند (که با همهیِ اینها گهگاه نامی از آنها میشنویم, همچون زمانهیِ کوروش و داریوش ایران) نام آنها گرانسنگی بسیار ناچیزی دارد و دربرابر کوهی از گزارشها از کژکاریها, کمتر به چشم میاید.
e. دولت حرامزاده است, شما یا اینرا نمیفهمید یا خودتان را به خریت زدهاید.
این سخن هم بار فرنودینی در خود ندارد و به آن میگویند سفستهیِ "تو کودنی". همین
را میتوان وارونیده و گفت شما هم نمیفهمید و دولت خوب است و همچنان, سخن بی ارزشی بماند.
f. همه میدانند دولت بده و این گفتمان بیهوده است.
١. همه کیستند؟
٢. تا پیش از سدهیِ شانزدهم نیز همه میگفتند خورشید به دور زمین میگردد, اکنون که چه؟
g. دولت آزادیستیز است, دادن قدرت بیشتر برابر است با آزادی کمتر.
١. دولت در کراننمود یک سامانه است و هر سامانهای از روی مرزبندیِ خود کراننمایی میشود. دولت برای
آنکه دولت باشد نیازمند گرفتن برخی از آزادیها هست (ب.ن. آزاد نبودن شما در پاژ ندادن, یا در ساختن
آسمانخراش هر کجا که دوست داشتید), ولی گرفتن برخی از آزادیها همان گرفتن همه و هر چه آزادی هست, نمیباشد.
٢. دولت کمونیستی قدرت بیشتر آنچنانی هم از دولت سرمایهداری ندارد, تنها ابزار فرآورش را بنمایندگی
از مردم در دست دارد و بهرهیِ آنها را بجای آنکه بگذارد کمینگانی از بهرهکشان بجیب بزنند, یکراست به خود مردم بازمیگرداند.
h. دولت کمونیستی تکحزبی و پس فاشیستی است.
١. اینجور نیست, دولت کمونیستی با یک دولت مردمسالار امروزین تنها و تنها در یک چیز دگرسان است, نداشتن باهمادِ بهرهکشان: درست همانجور که
هیچکس امروزه نمیتواند باهماد برای هواداران بردهداری راه بیاندازد, در دولت کمونیستی نیز کسی نمیتواند باهماد برای هواداری از بهرهکشی/سرمایهداری راه بیندازد.
٢. باهَماد در پایه چیزی بیشتر از یک گروه که برای "سود خود" آنجا باهماد درست کردهاند و زیر یک پرچم گردآمدهاند نیست. در سامانهیِ همبازگرایی مِهاد در
هنبازش بنمایهها - بفراخور نیاز - است نه در برپاسازی "نبردگاهِ شهرمندانه" که بهرهکشان زیر پرچم باهمادها با یکدیگر بجنگند تا براه کمتر خونین دربیاید چه کسی گوشت و سَهم بیشتری باید بگیرد; بیشتر:
عیب یابی از بلوک شرق و چپ سنتی
پارسیگر