دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
Ouroboros نوشته: معضل لادا بسیار پیچیده‌تر از «از همه، برای همه» است و نمی‌توانید آنرا به کاهش کیفیت برای افزایش کمیت ربط بدهید. سیستمهای سوسیالیستی/همگرا ذاتاً در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل می‌کنند زیرا برخلاف خیال‌پردازیهای مارکس دلیل پیشرفت تصاعدی کاپیتالیسم نه زحمت بیشتر کارگران، که عنصر رقابت برای تثبیت انحصار به بازار است. ما در سیستم سوسیالیستی فاقد این قدرتمندترین محرک پیشرفت در هر دو عرصه‌ی درونی/برونی یک کارگاه اقتصادی هستیم.

در سیستم سرمایه‌داری هم واحد تولیدی، و هم بازار موفقیت را پاداش می‌دهد و شکست را مجازات می‌کند. برای مثال در یک کارخانه‌ که صد نفر کارگر دارد، همواره ده نفر کمتر از باقی کار می‌کنند، بیشتر طاقچه بالا می‌گذارند، دیرتر سر کار می‌آیند و در یک کلام بازدهی کاری کمتری دارند. و ده نفر بیشتر از بقیه کار می‌کنند، علاقه‌ی بیشتری نشان می‌دهند، انرژی بیشتری می‌گذارند و به قولی راندمان بالاتری دارند. در سیستم سرمایه‌داری ده نفر اول اخراج می‌شوند و ده نفر دوم ترفیع می‌یابند. همین مدل در بازار به نحوی بسیار خشن‌تر و گسترده‌تر تداوم می‌یابد. محصولی که با نیازهای بازار(عینی یا کاذب، اصیل یا اختراع شده توسط خود سرمایه‌دار)تطابق بیشتری داشته باشد، یا دستکم بتواند مصرف‌کنندگان را متقاعد بکند که دارد موفق است و بازار را تحت سلطه می‌گیرد، محصولی که فاقد چنان ویژگی‌هایی‌ست یا از ابراز آن‌ها ناتوان است یا بخشی کوچکتر از سهم بازار را در اختیار می‌گیرد، یا به کلی ورشکست می‌شود و می‌رود پی کارش. این چالش مداوم باعث به خدمت درآوردن پیشرفت تکنولوژیک به جهت تحت تأثیر قرار دادن هرچه بیشتر اراده‌ی بازار از سوی شرکتهای مختلف تولید کالاست. این انتقاد مارکسیستها که این تکنولوژی جنبه‌ی صوری دارد و فاقد معیارهای عینی‌ست و مثلاً میان آی‌فون ۴ و آی‌فون ۵ تفاوت تکنولوژیکی که برای مصرف‌کننده قابل احساس و استفاده باشد چنان ناچیز است که ارائه‌ی آن در قالب دو محصول متفاوت را باید نوعی کلک تبلیغاتی تلقی کرد تا پیشرفت تکنولوژی عینی، درست است، اما از درک این پیشرفت‌های خُرد در مقیاس زمانی بلندتر، یا دیدن تفاوت میان آی‌فون ۱ و آی‌فون ۵ عاجز است.

ناتوانی سیستم برابری‌طلب(و نه فقط کمونیستی، ایراد دیدگاه سیاسی مورد علاقه‌ی من، آنارکوسندیکالیسم هم هست)آنست که «از هرکس به اندازه‌ی توانش، به هرکس به اندازه‌ی نیازش» مانع مجازات کردن محصول ناموفق، کم‌کیفیت و پاداش دادن به محصول موفق و پرکیفیت می‌شود، و در نتیجه رقابت درون‌گروهی و برون‌گروهی که عامل اصلی، یا دستکم یکی از عوامل اصلی پیشرفت و توسعه‌ی اقتصادی برجسته‌ی سیستم سرمایه‌داری‌ست را از دست می‌دهد.

این کمبود ذاتی جدای از کند کردن محسوس پیشرفت تکنولوژیک و توسعه‌ی اقتصادی، به چند نتیجه‌ی ناگوار دیگر برای جامعه‌ نیز می‌انجامد: اول و از همه مهمتر، پیشرفت تکنولوژیک را به کلی از پروسه‌ی تولید حذف می‌کند. پیشرفت نیمه‌کاذب و کند، اما مداوم تکنولوژی در محصولات سرمایه‌داری حرکتی‌ست به سوی پیشرفت در کمیت و کیفیت کالاهای موجود در بازار. عارضه دیگر آنستت که حق انتخاب مصرف‌کننده به نحوی عینی محدود می‌شود. در سوپر مارکت ایرانی چهار مدل شیر هست، در سوپر مارکت فرانسوی چهل مدل، «همه‌ی این‌ها شیر هستند و یک کار را می‌کنند» هم به راستی حرف درستی نیست، تفاوت اندک فقط در اذهان مارکسیستهاست که به عدم تفاوت تعبیر می‌شود، از مصرف‌کننده(کارگر)ایرانی بپرسید آیا ترجیح می‌دهد به چهل گزینه برای انتخاب دسترسی داشته باشد یا چهار گزنه. و سوم آنکه واحد تولیدی را کمابیش غیرسود ده می‌کند زیرا نیاز بازار به شدت محدود است، و تنوع موجود در آن(آن نیاز کاذبی که منتقدان سرمایه‌داری از آن صحبت می‌کنند)برای جلوگیری از انباشت کالا و توقف گردش چرخ صنعت می‌شود، یک مدل ماشین با یک سری امکانات و یک کارکرد مشخص، بازار بسیار محدودی دارد که خیلی زود انباشته می‌شود. اسراف جامعه‌ی مصرف‌گرا یکی دیگر از دلایل اصلی پیشرفت اقتصادی‌ست که جامعه‌ی سوسیالیستی فاقد آن خواهد بود. برای حل این معضل باید بتوانید راهی برای پاداش دادن محصول/کارگر موفق و مجازات محصول/کارگر ناموفق بیابید که طی آن اختلاف طبقاتی تشدید نشود. طبق تئوری موجود اقتصادی چنین راه حلی در دست نیست.

فقدان رقابت = فقدان تنوع = کند شدن پیشرفت = محدود شدن حق انتخاب

شخصا مشکلی با زندگی در جامعه‌ای برابرتر در مقابل از دست دادن مقدار مشخصی از حق انتخاب و پیشرفت مداوم را ندارم، مشروط بر آنکه راهی پیشنهاد بکنید که از طریق آن هرکس قادر به انتخاب مشابهی باشد.

سخن بیجایی است. گذشته از این که همپیشی برای بالا رفتن تراز فندی نیاز است یانه،
باید دید که در یک زمان ویژه، یک کشور و یک سامانه، بنمایه های ویژه ای را در دست دارد,
ترازی از فندآوری هم را هم در دست دارد و اکنون باید میان اینکه شمار کمتری کالای گرانبهاتر
و یا شمار بیشتری کالای ارزان تر که همان نیاز را برای آدمهای بیشتری برآورده میکنند،
یکی را برگزیند. لادا یا رولزرویس، هر دو یک نیاز را که همان ترابری است، برآورده میکنند،
برای کارگر یا آدمی که گرسنه است، نان در جایگاه نخست است و نه چلوکباب، چرا که چلوکباب
را با بنمایه های مرزمند نمیتوان برای همه در یک سامه و کشور درگیر در جنگ و بجای مانده از
فئودالیسم ، فراهم نمود. نمونه ی ساده برای انیکه شما هم هوش کنید این است که شما ده
تومان دارید و ده کارگر گرسنه و یک نان هم یک تومان است و یک چلوکباب، ۵ تومان. شما یا
میتوانید هر ده کارگر را از مرگ رهایی بخشید و یا میتوانید دو تا چلوکباب بخرید.

در همین نوشته ی شما هم این گزاره دیده میشود که کارخانه ای که کالایی درست میکند که
در همپیشی شکست میخورد، باید بسته شود، سرنوشت کارگران را روشن نمیکند. نون این
گناه کارگران بوده که کالا بازار ندارد ؟یا گناه سامانیک بوده؟ چرا باید اکنون کارگران گرسنگی بکشند؟

چیز دیگری که هنوز هوش نکردید این است که پیشرفت فندآوری چیزی خودآماج نیست. آماج ما
باید بهزیستی هومن باشد و پیشرفت فندآوری زمانی مهند است که در این راستا بوده باشد.
"پیشرفت" شتابدار فندآوری که اکنون برای سود انجام میگیرد، بیشتر به بهای نابودی طبیعت، بیکاری ها
و بحران ها و گرفتاری دیگر و برای سود و جیب سرمایه دار است.

نکته ی دیگری که شما سراسر به بیراهه رفتید این است که چالش های پیش روی آدمی هرگز پایان
نمیگیرد و این چالش ها تنها به همپیشی در بازار درخواست و پیشاورد (تقاضا و عرضه) ان بستگی ندارد.
همواره یک چالش با طبیعت و بنمایه ها هست و برای همین آدمی، در سامانه کمونیستی هم ناچار است
بدان بیندیشد که چگونه با کمترین بنمایه بیشترین و بهترین کالا را که برای بهروزی آدمی بایسته است، بسازد.
برای نمونه، جایی که دانسته است که نفت در روند پایان گرفتن است، بی اینکه همپیشی بازار هم در کار باشد،
روشن است که باید با کوشش بیشتری در پی انرژی های دیگرگزین بود.

در اینجا باید این را هم هوش کرد که شتاب در همه جا و به هر بها خواستنی و هایسته نیست، هوداد زندگی
یک گروه آیفون دار نمیتواند به بهای کاهش بهزیوی میلیونها بینجامد و گاه بهتر است که آهسته ولی پیوسته
و با دوراندیشی بیشتر پیش رفت. به دیگر زبان شتاب بیش از اندازه ، درست همانند کندی بیش از اندازه، ناپسند
است و همچون بیشتر کارهای جهان، یک تندای میانه برای نگه داشتن ترازمندی طبیعی جهان و بهروزی توده ها
درخور تر میباشد.

پارسیگر
Mehrbod نوشته: اینکه ما سرانجام یک سیستم آژگاهیک (centralized) باید داشته باشیم یا پرگاهیک (decentralized) جای اندیشیدن دارد.

من پرسشی دارم @مزدك بامداد, با نگرش به روند فرگشت ما میبینیم جانداران از یک اندازه‌ای هرگز بزرگتر نشده و
نمیشوند و آنهایی که شده بوده‌اند همچون دایناسور‌ها, پدیره‌یِ برخورد سنگ‌هایِ آسمانی نابود شدند, هنگامیکه جانداران کوچکتر فرازیستند.

یا در آناکاوی سامانه‌ها ما میبینیم که هر چه یک سامانه بزرگتر میشود, سنگینتر و کُندتر میشود, این در سامانه‌هایِ همبودین خود را
به چهره‌یِ دیوان‌سالاری بنمایاند. در توره‌هایِ اندرتاریک هم میدانیم توره‌هایِ آژگاهیک هرگز نمیتوانند پاسخگوی نیاز کاربران از یک
اندازه‌ای بالا‌تر باشند, بجای آن توره‌هایِ پرگاهیک مانند torrent یا در نگاهی کلانتر خود اندرتار, بسیار پایسته و روان بوده و در کُنش بهتر هستند.

سرانجام با نگرش به خود مغزِ هومنی و سخنان شما نیز میدانیم که مغز از زیربخش‌هایِ خودگردانی ساخته شده که در
اندرکنش با همدیگر داده‌میرسانند‌, ولی جوریکه اگر بخشی از مغز آسیبید, پُرگاه دیگر بخش‌ها میتوانند کار آن را به دوش بگیرند.

آیا همه‌یِ اینها نمیگوید از روی مرزمندی‌ها گیتیگ هم که شده, نمیتوانیم مغزی به اندازه‌یِ هومنی (همبود) داشته باشیم که همزمان کارایی و تُندی درخوری داشته باشد؟


پارسیگر
E00eE032
دوست گرامی سخن شما در هیچ جا، بایستگی هستی یک یکان فرمان را زیر پرسش نمیبرد،
چرا که هر سامانه ی سیبرنتیک زنده یا برساخته، نیاز بایسته به این یکان دارد، بساکه سخن
شما به بزرگی, کوچکی و تراز آژگاهیک آن، در پیوند با چالاکی و کارآمدی میپردازد، با این پیش انگاشت
که دستگاه کنترل بزرگتر، کند تر و تنبل است و دستگاه کنترل کوچکتر، فرز تر و کارآمد تر.
از سوی دیگر ما میبینیم که فرگشت برای هر جانوری برای سامه هایش، مغزی کوچک یا بزرگ
پدید آورده است که درخور کنترل یاخته ها و سامانه های ان باشد. ما مانند مگس فرز نیستیم
و مغز ما تاکت مغزی مگس را که در نگاه او، جنبش ما یک جنبش آهسته ( slow motion )
میباشد را ندارد ولی خویشکاری و کارهای دیگری از مغز ما ساخته است که از مغز پیل یا
مگس ساخته نیست. همچنین میبینیم که سامانه های پَرگاهی که از چند غنده ی فرماندهی
ساخته شده، تنها در جانوران آغازین دیده میشود که در آنها هنوز کاربخشی ( تقسیم کار)
پدید نیامده و یا در تراز پایین است. درست مانند همبود های نخستینی خود هومنی که پدیده ای
مانند دولت آ نبود، چه رسد به دولت های آژگاهی . پس ما میتوانیم دل استوار باشیم که روند
آروین و فرگشت، برای سامانه های همبودین نوین هم یک چاره در دست دارد که دنباله ی
فرنودین گامهای پیشین میباشد، به زبان دیگر از آنجا که همه ی هومنی در روی زمین به هرروی
بهم وابسته اند و به هرروی سرنوشت یکی با دیگری ، ( و امروزه هرچه بیشتر که جهان دهکده میشود)
وابسته است، راستای طبیعی فرگشت هم در راستای پدید آمدن دولت جهانی و یا همان یکان فرمانروایی
جهانی برای باشنده ی زنده ای بنام هومنی و هتّا جانوران خواهد بود و گارانتی کارآمدی و تندای
واکنش آن هم بستگی به تندای رسانه ای و رسانه ها و کارآمدی سامانه ی فرماندهی، کمیسیون های
رسیدگی و سبکی دیوان سالاری و .. خواهد داشت، درست مانند تندای داده رسانی سپیدپی های
(عصب ها) ما و کاربخشی درونی مغز ما که برای نمونه، مخچه برای واکنش تند، مانند واکنش در
برابر سوختن، و مغز برای واکنشهایی که نیاز به اندیشه دارند، مانند پاسخ به بازی شترنگ.
پس ما به هرروی به یک یکان بالاتر گزیر و فرمان، در جایی که دستگاه های پایین تر ناتوان باشند
و یا در تراز کارشان نباشد.، نیاز داریم. شاید در اینجا بتوان از لایه های درونی در دستگاه رهبری
و فرماندهی نیز سخن گفت ولی سرانجام درست همانگونه که ما تنها یک "فرمانروا" داریم ،
همبود ها و سرانجام همبود جهانی نیز یک دستگاه یگانه ی گزیریابی خواهند داشت و خواست یگانه ای
را نمایندگی خواهند کرد. همانگونه که برای نمونه برای سیاست جهانی میان-کشوری، مهند نیست که
در درون دستگاه رهبری ایران چه ستیزهایی هست، مهند همان کنش و واکنش یکانی بنام " نظام
جمهوری اسلامی" به "بیرون" از آن است که کنش سراسر سامانه ی کشوری ایران شمرده میشود.

پس گرچه سامانه های سترگ تر، شکننده تر هستند ولی باید اینراهم دید که انها خویشکاری پیچیده تری
را هم بردوش دارند. خود ما هومن ها را نگاه کنید! ما تا ١۸ سالگی باید زیر پر زادآوران و سرپرستان
خود باسشم، ولی بچه ی آهو درگاه زایش براه می افتد و چند تسوی دیگر میدود و چند ماه دیگر از زادآوران
خود جدا و خودگردان زندگی میکند. سامانه ای او ساده تر از ماست ولی آیا خویشکاری هایی که مابدوش
داریم را میتواند انجام دهد؟ یا برای نمونه اگر در تبت بمب اتمی هم بیندازید، چند تا بز و شتر میمیرند ولی
یک هفته ی دیگر همه ی آن سامانه های نخستینی بکار خود پی میگیرند ولی اگر در مانهاتان یک بمب بیفتد،
سامانه سرایداشتی و همبودین آمریکا و جهان در هم شکسته و زیانهای تریلیونی ببار میاورد، ولی آیا این
فرنود بسنده است که ما از برتری همبود "تبت"، در سنجش با همبود ساختاوری پیشرفته سخن بگوییم؟
نه چون همبود های بالاتر ، بهزیستی بالاتری را بدوش دارند و در گاه رویدادهای ناگهانی باز همواره
میتوانند بار دیگر به همبود فروتر فروافتند و از سر نو روند فراز و پیسرفت را بیاغازند و بیازمایند.

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست، ایندو کشور نمونه های یکسان در سنجش[1] هستند و نه تنها از سوی من این سنجش انجام شده و میشود.
چینی های هم برای نمونه داستان تبت و جنگ درونی (چیانکای چک و مائو) را داشته اند و میتوان گفت که
سامه[2] های آغازین ایندو یکسان بوده است. تازه تنها بخش بجای مانده از هندوستان که هندوستان امروزین است
این پیشرفت اندک را داشته و پیشرفت هم تنها به GDP نیست،HDI و ...هم هست و سخن دیگر شما نادرست است
که گویا هندوستان در جای سوم است، GDP(nominal) هندوستان سرانه، ١۵۹۰ دلار (جایگاه ١۴۰ ام جهان)
و از چین، ۶۰۹۶ دلار است (جایگاه ۸۹ ام جهان) ! HDI (شاخص توسعه ی انسانی" در هندوستان، میانه و ۰.۵۵۵
و در جایگها ١۳۶ ام است و در چین بالا، ۰.۶۶۹ و جایگاه ١۰١ ام است. تازه مهند[3] ترین نکته اینکه پولها در چین،
دادگرانه[4] تر از هندوستان میان مردم پخش[5] میشود و هنوز در هندوستان, بیسوادی و مرگ از گرسنگی و بی قانونی و ...فراوان!

سفسطه شما مقایسه هندوستانِ هزار فرهنگ و هزار ملت هست. کشوری که گویا 100 زبان رایج درش وجود داره. تازه هندوستان که هرگز اقتصاد مشخصی از نظر من نداشته چه رسد به اینکه اقتصاد کاپیتالیستی داشته باشه!

میتونستید کره جنوبی و ژاپن رو مقایسه کنید که در زمان انقلاب اکتبر روسیه مردمانش با گاری اینور اونور میرفتند و کشوری دور افتاده و عقب مانده بودند و تازه به خوبی هم پشت سر امریکا و کاپیتالیسم عزیز حرکت کردند. ولی خب اخلاق کمونیستی شما حکم میکنه نمونه های ضعیف تر رو بردارید E404
Ouroboros نوشته: معضل لادا بسیار پیچیده‌تر از «از همه، برای همه» است و نمی‌توانید آنرا به کاهش کیفیت برای افزایش کمیت ربط بدهید. سیستمهای سوسیالیستی/همگرا ذاتاً در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل می‌کنند زیرا برخلاف خیال‌پردازیهای مارکس دلیل پیشرفت تصاعدی کاپیتالیسم نه زحمت بیشتر کارگران، که عنصر رقابت برای تثبیت انحصار به بازار است. ما در سیستم سوسیالیستی فاقد این قدرتمندترین محرک پیشرفت در هر دو عرصه‌ی درونی/برونی یک کارگاه اقتصادی هستیم.
این بخش واقعن درست و حسابی نوشته شده و خیلی پر معنیست. بهتر از این نمیشد اشکال و ایراد کمونیسم رو با واژه منتقل کرد.

من گمان میکنم اشکالی که سیستم سوسیالیستی داره اینه که ایرادی رو در جامعه پیدا کرده ولی راه حلی غیر واقعی و خیالی عرضه کرده. دیدگاه سوسیالیستی به دنبال یک سیستم همه خوب و بی ایراده. درست مانند اسلامیست ها که به دنبال ظهور امام زمان برای رسیدن به دنیایی خالی از رنج و درد و گناهند. این چیزها ممکن نیستند. تنها چیزی که ممکن هست، یک سیستم بهتر هست نه چیز دیگه. تئوری سوسیالیسم از اونجایی که برای رسیدن به چنین جامعه ای وضع شده، قدرت اجرایی شدن نداره و خیلی خیالی هست. در عوض در سیستم های کاپیتالیستی میبینیم که سیستم همواره در حال بهتر شدن هست. درست نظر آقای تویودا، بنانگذار شرکت تویوتا که میگفت بهترین سیستم تولید ممکن نیست ولی بهتر شدن همواره ممکن هست و اگر روزی برسه که ایرادی وجود نداشته باشه و در نتیجه به سوی بهتر شدن نرویم، اون روز روز_ پسرفت ماست. ولی خب کمونیست و چه به این حرفها!
Philo نوشته: تا زمانی که ما داغ دیکتاتوری پرولتاریا را بر پیشانی آنان بنشانیم.

بنده ی اسپاگتی مرحوم مقتول بروسلی با این خشم اژدهای شما وحشت کرد و تنش در گور لرزید!
لطفا به خاطر من کمتر بُکشیدش!!
kourosh_bikhoda نوشته: سفسطه شما مقایسه هندوستانِ هزار فرهنگ و هزار ملت هست. کشوری که گویا 100 زبان رایج درش وجود داره. تازه هندوستان که هرگز اقتصاد مشخصی از نظر من نداشته چه رسد به اینکه اقتصاد کاپیتالیستی داشته باشه!

میتونستید کره جنوبی و ژاپن رو مقایسه کنید که در زمان انقلاب اکتبر روسیه مردمانش با گاری اینور اونور میرفتند و کشوری دور افتاده و عقب مانده بودند و تازه به خوبی هم پشت سر امریکا و کاپیتالیسم عزیز حرکت کردند. ولی خب اخلاق کمونیستی شما حکم میکنه نمونه های ضعیف تر رو بردارید E404
بیجاست، داشتن تیره های گوناگون همواره بازدارنده نیست، به سازمان اروپا یا همان آمریکا بنگرید.
تازه در چین هم همه ی "چینی" ها از یک تیره نیستند، گو اینکه آنجا از ایغوری گرفته تا منچو و
تبتی و ... هم هست! نمیدانم اکنون که برای شما سودی نداست، سرایداشت هندوستان ناگهان دیگر
کاپیتالیستی نیست؟ روشن ینست شما چه پنداری از کاپیتالیسم دارید هیچ؟ گویا تنها آن هفت هشت
کشور مایه دارا را کاپیتالیستی میدانید؟ اگر چنین است باید بگویم که نه دوست گرامی، بنگالادش!
و یونان و ده ها کشور قراضه ی دیگر هم هم کاپیتالیستی هستند! پس این شمایید که نمونه های
ناتوان را زیر فرش جاروب میکنید! خب، باید بدانید این کلک ها در من کارگر نیست و باید راه
هوشمندانه تری را برای رودررویی با من بیابید که دستکم یکبارهم سخن بیجا نگفته باشید !!!

پارسیگر
Mehrbod نوشته: سرمایه‌داری میشود سیستمی که کسی با گذاشتن پول (= سرمایه, capital) و راه‌اندازی یک کارگاه (کارخانه, شرکت, ...), از کارِ دیگر مردم
بهره‌کشد: ١٠ کارگر برای این سرمایه‌دار کار میکنند, ولی هر کدام بخش (بزرگ)ی از بهره‌یِ کار اشان در این کارگاه را به سرمایه‌دار میدهند.

ایران نیز بروشنی کشوری است سرمایه‌داری, زیرا شما میتوانید با سرمایه‌یِ خود هر اندازه که دوست دارید از این کارگاه‌ها راه بیاندازید
و چنانکه دوستان گفتند ایران بهشت سرمایه‌داران هم هست, زیرا باژ[1] بسیار اندکی در کارْ باید به دولت بپردازند (میتوانند شیره‌یِ کارگر را خوب بکشند!).

تمام نظام ها و کشورها سرمایه دارند. اگر سرمایه ای نداشتند که نانی برای خوردن نداشتند و نظامشان از هم میپاشید. همانطور که در تاریخ ثابت شده که اگر در کشوری سرمایه راکد شود همین فاکتور برای فروپاشی اقتصاد و سپس نظام آن کشور کافیست.
مانند هدفی که تحریم های آمریکا دنبال میکند.

برگردیم به بحث اصلی.
سیستم های کاپیتالیسیتی سرمایه دار خصوصی اند. سیستم های نابود شده ی کمونیستی سرمایه دار دولتی بودند.

تجربه نشان داده که دولت نمیتواند حافظ منافع خوبی برای مردم باشد. پس باید به مالکیت خصوصی بها داده شود. باز هم تجربه نشان داده که هرکجا که بیشتر به مالکیت خصوصی بها داده شده عملا سرانه ی درآمدی و کیفیت زندگی بالاتر رفتهE00e
kourosh_bikhoda نوشته: این بخش واقعن درست و حسابی نوشته شده و خیلی پر معنیست. بهتر از این نمیشد اشکال و ایراد کمونیسم رو با واژه منتقل کرد.
من گمان میکنم اشکالی که سیستم سوسیالیستی داره اینه که ایرادی رو در جامعه پیدا کرده ولی راه حلی غیر واقعی و خیالی عرضه کرده
E415
سخن شما میرساند که چیزهایی که تا کنون شما و دوستانتان نوشته بودند،
براستی درست و حسابی نبوده که این یکی شمارا خرسند نموده! بگذریم،
ولی پاسخ این خورده گیری را هم در نشانی زیر بگونه ی درست و درمان داده ایم !
از این گذشته شادم که میبینم که پذیرفته اید که سرمایه داری نمیتواند پاسخگوی
نیاز های اینده باشد و تنها گرفتاری مارا در پندارین بودن سخنان ما میبینید، که
این بخش اش نادرست است.


http://www.daftarche.com/%D8%B3%DB%8C%D8...#post51078

پارسیگر
سرمایه داری در ایران دولتی ست. به همین علت ایران دولت ثروتمدی دارد که پول زیاد و بی حساب و کتابی در جیب دارد و به تروریست های دنیا کمک مالی میکند.

در اقتصاد دولتی همیشه, دقت کنید همیشه, دولت همچون ابزاریست در دست افرادی خاص که با در دست داشتن رانت! سود ها و منفعت کلان میبرند. همانند ایران و شوروی سابق و کره ی شمالی و ...

در ایالات متحده, اقتصاد آزاد داریم. به این معنی که راه و ابزار سرمایه دار شدن برای همگان آزاد است.

البته کسانی که بخور و بخواب نمیکنند و رَنج زحمت کشیدن را به خود بدهند.
مزدك بامداد نوشته: ناچار در کشورهای خودشان، برخی
ایده ها و راهکار های سوسیالیستی را پیاده کردند. پس اینجایش هم پیروزی کمونیسم بوده .

بازهم که شما همه ی آسمان و زمین و هر چیز خوب در آمریکا را به برخورد با کمونیسم ربط دادید؟

مگر دفاع از حق ئ حقوق افراد ربطی به کمونیسم دارد؟

این ها همه در راستای بلوغ و تعالی و بهینه شدن سیستم سرمایه داریست. نه بخاطر اینکه به قول شما تنه اش به تنه ی کمونیسم خورده که انگار از دید شما همچون ویروس میماند E412

قبلا هم عرض کردم اگر کمونیسم از این عُرضه ها داشت باغچه ی خودش را بیل میزدE409