sonixax نوشته: و سخن پیشین شما چه پیوندی به سخن ما که در جامعه سرمایه داری هَر کسی که قدر نخود فرنگی شعور داشته باشد میتواند در حد و توان شعور و تلاشش سرمایه دست و پا کند دارد ؟!
هرکس ≠ همهکس
در جنگل هم هر جانوری که اندازهیِ نخود زور داشته باشد میتواند یک جانور کمزورتر از خودرا بخورد.
آرمان کمونیسم این است جهان را از این جنگلی هر کس بیشتر زور دارد یا بیشتر باهوش است و .. پس دیگران
را بتواند بهرهکشیده و بخورد برهاند, اگرنه در گذشته هم برخی بیشتر (سپیدپوستان) بیشتر زور داشتند و سیاهپوستان
را به بردگی میگرفتند, ولی این هم در گذر چند هزار سال سخت و سیاه کم کم دریافتند شایستهیِ هومنی نیست و برچیده شد.
پس داشتن یا نداشتن زور, یا بختِ زورگویی داشتن و نداشتن اینجا موضوع گفتگوی ما
نبوده, بساکه همین جنگل هرکس برای خود بجای همهکس برای همگان (= همبازیگرایی {اشتراکگذاری}) بود.
sonixax نوشته: ما گفتیم هَر کسی که قدر نخود فرنگی شعور و هوش داشته باشد و به اندازه ی کافی تلاش کند میتواند سرمایه دار شود !
منتها از دید شما سرمایه دار یعنی بیل گیتس در صورتی که صاحب فلان سوپر مارکت یا کیوسک که شاید کل سرمایه اش از 10 هزار دلار فراتر نرود هم نوعی سرمایه دار است .
به عبارت ساده تر صاحبین مشاغل همان سرمایه داران هستند و دوزاری شما نیوفتاد وفتی من گفتم در غرب میشود با اندکی تلاش و جمع آوری مقداری پول به راحتی سرمایه دار شد و ایجاد شغل کرد و برای کسی هم کار نکرد .
طبیعی است که همه در دنیای سرمایه داری توانایی جمع آوری 10 هزار یورو پول را دارند و این میزان برای راه اندازی یک شغل کافیست . هر چه میزان تلاش و هوش بالاتر باشد میشود سرمایه بیشتری تهیه کرد .
الان افتاد ؟!
این هم در دنبالهیِ سخن بالا میرود. نکته اینجاست شما نمیگیرید که تنها راهِ در دست
در جهان این نیست که زورمند/هوشمند/... از کمزور/کمهوش بدزدد.
کارکرد سرمایه از ریشه چیست؟ سرمایه چیزی جز یک تَوَند نهانی که
مایهیِ کارآفرینی میشود, نیست. این سرمایه هر کجا گذاشته شود, انرژی و کارمایه را به خود میکشد.
در سرمایهداری این سرمایه در دست 'مردم' است, ولی در فربود در دست کمینگانی از
مردم (٥ تا ٢٠%) بیشتر نیست که اینها از روی هوش (بیل گیتس) / زور (خامنهای) /
بخت (پاریس هیلتون) / ... آنرا بدست میاورند و پس از بدست آوردن, میتوانند دیگران
را بکارگمارده و از آنها بهرهکشند, نمونهوار روی ساختمانسازی سرمایهگذاشته و مردم را به کارگری و فرقونکشی و ... ببندند.
در هیچ چهرهای از سرمایهداری هم شدنی نیست که همه سرمایهدار باشند, زیرا سرمایه گفتیم کارآفرینی میکند, ولی
کار آفریده شده بی کارگر که به درد نمیخورد, پس یکی هم باید کار را بیانجامد که این همان بهرهده و کارگر خواهد بود.
در کمونیسم از آنجاییکه سرمایه در دست هیچکسی نیست (نه دولتمرد, نه مردم) بساکه در دست یک سامانهای به
نام دولت است, این دولت بنمایندگی از مردم (ب.ن. براه رایزنگاهها) سرمایهگذاشته و کارمیآفریند و بهرهیِ این کارها نیز باز به خود مردم بازمیگردد.
پیشنهاد در اینجا این بود که این کارآفرینیها هر چه بیشتر بر روی خودکارسازی کارخانه باشند, بدین شیوه هر چه کارها آسانتر
و ماشینیتر میشوند, کار کارگران (= مردم) کمتر میشود و بجایش زمان آسودگی بیشتری میابند. چنین چیزی را هم در سرمایهداری نداریم: در بهمان
کارخانه کارگران ٨ ساعت کار میکنند, اگر با خودکارسازی بخشی از کار نیاز به کار نیم شود, کارگران با دستمزد پیشین همچنان ٨ ساعت کار خواهند نمود.
sonixax نوشته: و تمام این زیاده گویی ها چه ربطی داشت به اینکه بیشتر سرمایه در دست دولت است ؟!
در ایران (کمونیستی اسلامی) شما اگر از بدنه حکومت نباشید و در جهت منفعت مستقیم حکومت کار نکنید اصلن نمیتوانید صاحب سرمایه های هنگفت باشید ! در آمریکا هم آیا چنین است !؟
پس به جای تحریف سخن ما و حرف دروغ به ما بستن قدری استدلال کنید جانم .
در ایران پس این همه حاجی بازاریها و بسازبفروشها و کارخانهدارها و ... که میلیاردها سرمایه
دارند پس چه هستند؟ یا شاید برای شما میلیاردها پولی نیست و اینها را پول توجیبی میدانید!؟
سخن من هم میپذیرم کمی گنگ بود, ولی یکبار دیگر بکوشید بهوشید
, ما یک کشور ١٠٠ تنه با درآمدهایِ زیر برای هر کس را داریم:
١- ١٠٠٠ میلیون
٢- ٧٠٠ میلیون
٣- ٥٠٠ میلیون
٤- ٥٠٠ میلیون
٥- ٥٠٠ میلیون
٦- ١٠ میلیون
٧- ١٠ میلیون
...
١٠٠- ١ میلیون
بیانگارید ٣ و ٤ و ٥ از دولتمردان هستند, ١ و ٢ بیرون از دولت و بازرگان هستند, پس درسته:
بزرگترین سرمایهدارها (بیل گیتس, ...) بازرگانهایِ آزاد هستند.
ولی همچنان درسته:
٥% مردم بیشتر از ٩٥% مردم سرمایه دارند.
و نیز:
دولتمردان بیشتر از همهیِ "مردم" سرمایهدارند.
که این واپسین گزاره لغزش من بود, زیرا بیل گیتس و ٢ تن بالای لیست را هم میشود "مردم" انگاشت,
ولی نگرش من از "مردم" اینجا همان «تودهیِ کارگر» و بیشینگان بود و باید درستتر, همان توده (
masses) میگفتم.
دگرسانی در ایران و آمریکا تنها در این است که آمریکا کشور بسیار پهناورتر و چپاولگرتری است, از همینرو شمار این بهرهکشان
بسیار بسیار بیشتر است و بفراخور, شمار پولدارهای بیرون از دولت (
outliers) هم بسیار بیشتر, ولی این در این فرهود که بیشتر
سرمایهها همچنان در دست کمینگان ٥%ای است که دست بر قضا؟ بسیاری اشان (و شاید نه بیشتر اشان) در دولت (سنا + کنگره) هم میباشند, نمیدهد.
sonixax نوشته: شما به روشنی گفته اید که رابین هود از ثروتمند دزدید ! کسی هم بیچاره نشد !!!!
یعنی دارید در مورد یک واقعه صحبت میکنید . کوت نوشته تان هم هست . پس یک کلام قبول کنید که اشتباه کرده اید و سوتی داده اید و انقدر دست و پا نزنید که آخرش میشود همان داستان بمب و آمریکا که از یک بمب رسید به اندازه یک بمب :))
شما را باید بخشود, به این چیزهای خندهدار گیر ندهید به چه باید دهید ...
گزارهیِ «رابین هود از دزدان دزدید و کسی هم بیچاره نشد, مگر همان دزدان» هم دارد همانی را میگوید که باید بگوید:
با دزدیدن از دزدان و بخشیدن به مردم دزدخورده, کسی بیچاره نمیشود مگر همان دزدان.
مگر آنکه شما بگویید, کسی بجز همان دزدان بیچاره میشود؟
پارسیگر