01-02-2013, 10:40 AM
undead_knight نوشته: حرف در دهان من نزارید:)من در مورد طبیعت انسان حرف زدم و با ارجاع به نوشته های خود مارکس و مارکسیستی این رو اثبات میکنم(هرچند از نظرم بعد از خوندن نوشته های مارکس این مسئله بدیهی هست) بله چون چیزی که مارکس گفته به اون چیزی که نقل قول کردم شبیه هست.
به هر حال این هم تفسیری هست(که تا حدی درسته)ولی حرف مارکس دقیقا این نیست و نه فقط در مورد ظهور طبیعت واقعی انسان! بلکه در مورد تغییر طبیعت انسان نظر داده میشه.
Marx's theory of human nature - Wikipedia, the free encyclopedia به عنوان مثال:
خب مسئله اینجاست که طبیعت انسان چیزی هست که همین حالا هست!هر عامل بیرونی هم فقط میتونه بروز طبیعت انسان رو تغییر بده(که با علم قابل تشخیصه) پذیرفتن تغییر طبیعت انسان به این شکل نقض تعریف طبیعت انسان هم هست! Human nature - Wikipedia, the free encyclopedia پس هرچند استدلال های بر علیه طبیعت ذاتی انسان هست ولی تفاوت انسان ها نتیجه این نیست که واقعا طبیعتشون تغییر کرده بلکه به خاطر محتوایی هست که یجورایی در ذهنشون آپلود شده. و حتی برای تشخیص این تفاوت ها در طبیعت انسان ما باید هر فرضی رو با روش های زیست شناسی و روان شناسی آزمایش کنیم حتی اگر بخوایم نقض آشکار تعریف رو در متریالیسم تاریخی نادیده بگیریم.
اتفاقا معمولا بهره کش ها مارکسیسم رو در مقابل مذهب قرار میدند تا مثلا بهش ضربه بزنند ولی چیزی که من اینجا مطرح کردم دید مذهبی هست (که مرتبط با ابدیت هست،یعنی وجود چیز ابدی یک باور مذهبیه)نه اینکه مارکسیسم واقعا مذهب باشه. Prophecy به عنوان پیشگویی و Prediction به عنوان پیشبینی این هست که یکی نقض شدنی و دیگری نقض ناشدنی هست. بنابراین نظر مارکس(یا تفاسیر سایر مارکسیست ها) از این لحاظ یک پیشگویی و غیر علمی هست که نقض شدنی نیست.چون هیچ زمان،مکان و سایر ویژگی هایی رو نمیدند که بشه با مشاهدات علمی نقضشون کرد و هر پیشبینی که نادرستیش اثبات بشه باز هم نمیتونه باشه نقض شدن فرض بشه.
Criticisms of Marxism - Wikipedia, the free encyclopedia
نظر کارل پوپر هم در این زمینه جالبه:
قیاس مع الفارق دموکراسی نه تنها کافی نیست که به خاطر وجود حکومت باز هم یک چیز بد هست!(که از خیلی چیزای بد،بهتره البته) بهره کشی یک طرفه و بهره برداری متقابل یک سان نیستند. البته در سرمایه داری روابط ستمگرانه و بهره کشی هم وجود داره(مثل رابطه پرولتاریا و سرمایه دار)ولی خیلی از روابط اقتصادی به صورت بهره برداری متقابل هستند.
کمون پاریس در درجه اول کمونیستی نبود!از اتحاد آنارشسیست ها،کمونیست ها و... بوجود اومد. در ضمن تدابیر و فرمان های این دوره رو با مانیفیست کمونیسم مقایسه بکنید تفاوت هاشون مشهوده.اگر اینطور باشه باید بگیم سوسیال دموکراسی هم کمونیسمه! و تازه این به جز مواردی هست که این بعضی نتایج این دوره رو چندان هم مثبت نمیبیند(و البته سرکوبش هم خونین بوده)
من این گفتگو درباره طبیعت انسان و جستجوی معنای این کلمه رو توی ویکی پدیا و فرهنگ لغت و مقایسه اش با منظور مارکس رو چندان مفید فایده نمی دونم، به خصوص وقتی که:
Marx, however, does not refer to "human nature" as such
تنها می توانم بگویم من گمان کردم منظور شما از "طبیعت انسان" همون "ذات انسان" هست، یعنی همون چیزی که بدون اون انسان دیگه "انسان" نیست. به هر حال انسان سرمایه داری با انسان سوسیالیسم و انسان برده داری و انسان غارنشین اشتراکاتی دارند که باعث می شوند همه را انسان بنامیم، و این اشتراکات همون ذات انسان رو مشخص میکنند، هر چند آگاهی های این انسانها وابسته به هستی اجتماعی و چگونگی تولید در این دو نظام باشه. این است که میگویم مارکس اونقدر هوشمند بوده که این بدیهیات رو در نظر بگیره.
بهره کش ها هم در هر موقعیت به مقتضای همان موقعیت تلاش میکنند به مارکسیسم ضربه بزنند. مثلا در جدل با مارکسیست های غیر مذهبی، به جای اینکه خیلی ساده بگویند مدعاهای شما ابطال ناپذیر است، میگویند مدعاهای شما پیشگویی پیامبرانه است! تا آن را به نوعی به مذهب بچسبانند و از این شعبده بازی نتایج مطلوب خود را بگیرند.
تضادهایی که در نظام سرمایه داری وجود داره فکت هستند، و اینکه سیستمی که عضوهای اون با هم هماهنگ کار نمیکنند و دچار ستیز درونی هستند رو به زوال و تضعیف خواهد بود یک حکم عقلی هست، و اینکه چنین سیستمی با یک شورش (اگر رخ بدهد) فرو خواهد پاشید هم یک حکم عقلی هست، پیشبینی های مارکس همه نتیجه ی فکت های قابل مشاهده، و بهره گیری از مقدمات عقلی هست، نه نظریه ای که بررسی درستی اش نیاز به آزمایشگاه و بررسی ابطال پذیری داشته باشد.
نظر کارل پوپر هم اصلا جالب نیست در این مورد!
وقتی دموکراسی از بقیه سیستمهای حکومت داری بهتره، خوب دموکراسی مطلوب ماست دیگه! حالا مطرح مردن اینکه دموکراسی انتخاب بین بد و بدتره جز ابراز وجود چه معنی ای میتونه داشته باشه دوست عزیز؟
بهره کشی متقابل دیگه از کجا اومد؟
در سرمایه داری، چون ارزش اضافه ایجاد میشه و سرمایه سرمایه دار افزایش پیدا میکنه، بهره کشی سرمایه دار از کارگر لزوما رخ میده، در همه ی جاها، مگر اینکه سرمایه داری نخواهد سود کند، و هر چه در می آورد به کارگرانش بدهد.
کمون پاریس هم از دید ما یک نمونه موفق کمونیسم و سوسیالیسم است نه آنارشیسم، هر چند که آنارشیست ها هم در آن حاضر بوده باشند. لازم است یادآوری کنم که آنارشیسم با وجود و حضور حکومت سازگاری ندارد؟ سرکوب ها هم سرکوب دزدان زیاده خواه بوده که در بحث با جناب سونیکساکس درباره این سرکوبها روشنگری کردم.
حالا گرامی دوباره کمی در ویکی بگردید شاید پاسخ این پست من هم اونجا باشه!