دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
Nevermore نوشته: راسل جان شکی نیست که افراد زیادی بزای بازی کردن و لذت بردن و ورزش، فوتبال را به نبرد با آتش و احتمال از دست دادن جان خود ترجیح می دهند،من حرف ام در جواب آندد بود.به نگر ام لازم به توضیح نیست که آتش نشانی شغلی بسیار پر خطر تر و سخت تر از فوتبالیست بودن است.ما اینجا باید معیاری برای سنجش "سختی ِ" دو شغل بدهیم.اگر به آمار و ارقام هم نگاه کنیم تعداد بسیار ییشتری فوتبالیست داریم تا آتش نشان،این است که اینجا نمی توانیم چنین استدلالی را بیان کنیم که سخت تر بودن و کمیاب بودن ِ فوتبالیست باعث افزایش نرخ می شود.
آری من هم متوجه هستم شهریار جان، مقصود من هم این بود که نشان دادن اشتباه بودن کمبود عرضه ایرادی به استدلال آندد وارد نمیکند. ایراد اصلی همانطور که گفتی نه در نادرستی میزان عرضه یا تقاضا بلکه در جای دیگریست.
سپاسگزاری پولدار از ندار

بیایید با هم روراست باشیم: شما هرگز‌ برنده‌یِ بخت‌آزمایی نخواهید شد.

در دست دیگر، گِرایندیِ اینکه در یک پیشه‌یِ روان‌فرسا بازمانده‌یِ زندگی‌ اتان را در کار و تکاپو برای این و آن برده‌وار بسپرانید, بسیار بالاست.
چه که به گرایندی بالاْ در رده‌یِ همبودین نادرست زاده شده‌اید. بگذارید پوست‌کنده و ساده بگویم — شما هموندی از رده‌یِ کارگر هستید; با پوزش!

فرجامِ آن، شما تراز فرهیختگی، ادب، رفتار، دوستان و آشنایان، تیپ و چهره و سرانجام خوی و سرشت بایسته و بایا برای اینکه هرگز یکی از ما باشید را, ندارید.
در فرهود، ما به کتابی به بزرگیِ کتاب اول می‌نیازیم که همه برتری‌هایِ نادادگرانه‌ای که ما بهت داریم را در آن فهرست کنیم. برای همینه
که ما همچو نفسی هم از سر آسودگی میکشیم, زمانیکه تو همه‌یِ آن داستانهای شیرینِ بچگانه, از "دادگری همبودین" و از "فرصت‌هایِ برابر" را همچنان میباوری.

هرچند، در یک سامانه‌یِ هرم‌وار همبودین مانندِ همینِ خودمان، از آغاز هم جای چندانی آن بالاها نبوده و نیست که بخواهیم درباره‌اش پرسخنی کنیم.
تازه، تا همین جا م با خود امان پُر شده — و ما هم این بالا را آن اندازه دوست داریم که میخواهیم همین ریختی نگه‌اش داریم. ولی دستْکم
آن پایین مایین‌ها, در رده‌هایِ زیرین همیشه یک کسی پیدا میشود که هتّا تو هم خودتو ازش برتر ببینی و هر از گاهی با لگد بزنی توی دنده‌هایش.

هتّا یک ظرف‌شور فرومایه هم بآسانی یک بدبخت ژولیده‌ و چند رده پایینتر از خود‌ش را پیدا میکند که به ریش اش بخنده و
تو روش تف بندازه. پس سپاسگو باش, برای همه این کارگر‌های کوچگر، آدمهای بی‌خانمان‌ و روسپی‌هایی که در خیابان‌ها‌ ول میبینی.


همیشه به یاد داشته باش که اگر همه از دید پولی و امنیت همچون ما بهره‌ور می‌بودند، کسی نمیماند همه‌یِ آن کارهایِ دلزننده، سیجناک و
کم‌ دست‌مزد در اقتصاد شکوفایمان را بیانجامد. هیچکس جنگ‌های مان را برای ما نمیرفت، یا کورکورانه, دستورهای از بالا آمده‌یِ ما در شرکت‌هایِ اقتصادی امان را پی‌نمی‌رفت.
و بی هیچ ‌گمانی, هیچکس اینچنین رام و آشتی‌جویانه بسوی گور خود اش نمیرفت بی اینکه زندگی خوب و نوآورانه‌ای کرده باشد. پس از شما خواهش میکنم، همینجور کار خوب اتان را دنبال کنید!

جدای همه‌یِ اینها, گرایندوار شما آن رانه‌یِ توانمندِ آزمندی و وادارنده, در به دست‌آوریِ هر چه بیشترِ پول، زور و پرستیژی که ما داریم را هم ندارید.
گرچه, شما گاه از ته دل آروز میکنید که زندگی اتان را یکجوری بدگرانید، ولی همان اندازه‌ها هم از دگرگونی راستین و رسیدن به چیزهایی که میخواهید, میترسید.
همینجوریه که تو و آدمهای مانند تو در یک ایستار روانی برزخ‌گون گرفتار آمده‌اید و همینجور ماشین‌وار روزهای زندگی اتان را یکی پس از دیگری میسپرانید
و نقش‌های همبودین‌ از پیش داده شده ‌‌اتان را بازی میکنید، بیمناک از اینکه مبادا دیگران, چه درباره‌‌ ات خواهند اندیشید, اگر که روزی از هنجار, بزنی بیرون.

سرشت‌وار، ما هم هر زمان که نیاز مان میکشید میکوشیم شما را به جان همدیگر بیاندازیم: کارگران پُر-درآمد دربرابر کم-درآمد، صنف متحد شده‌ها دربرابر صنف متحد نشده‌ها.
سیاه دربرابر سپید، زن دربرابر مرد، کارگر آمریکایی دربرابر ژاپنی, دربرابر مکزیکی … و ما همینجور دستمزدهای شما را به دست‌آویزهایِ "همآوردی میان‌کشوری"،
"قانون تقاضا و عرضه"، "امنیت ملی" و یا "کمبود بودجه دولتی" فرومیکاهیم. اگر هم از رج بزنی بیرون یا سود ما را به سیج بیاندازی پرت ات خواهید کرد به پُشته‌یِ بیکاران.

برای اینکه هر از چندی هم از همه‌یِ این باژ‌های اقتصادی گوناگون آسودگی‌ای بهت داده باشیم,
میگذاریم در بازی‌های گزینشیک ما شرکت کنی، بهتر شناخته شده از سوی رفقایِ درستکاری چون تو
به نام «انتخابات». شاد از اینکه تو و کسانی چون تو, هتّا کوچکترین ایده‌ای هم از اینکه براستی چه
میگذرد, ندارید — بجای آن میگردید "بیگانه‌ها"، "یهودها" و هرکس و ناکس دیگری را یافته و برای بدبختی‌هایِ خود اتانْ سرزنش میکنید.

ما بس خوشنودایم که بسیاری از شماها همچنان از «اخلاقیات کار» پاسداری میکنید؛ گرچه بیشتر فعالیت‌های اقتصادی ما
زیستبوم را می‌ویرانند، به اندیشه و تندرستی‌ تان آسیب‌هایِ بازگشت‌ناپذیر میرسانند و از بیخ و بُن, انگیزه‌یِ زندگی را از
شما برون‌مکیده و می‌خشکانند... ما بروشنی, درباره خود «کار کردن» هم چیز چندانی نمیدانیم، ولی از اینکه شما بجایش میدانید, شادمان‌ایم!

درسته, زندگی میتوانست جور دیگری باشد; ساختار همبود میتوانست هوشمندانه و خردپذیرانه گونه‌ای باشد که همه نیازهای توده را برآورد.
تو و دیگران میتوانستید با همکاری و همبستگی همدیگر خود اتان را از بند یـوغِ ما برهانید. ولی شما این را نمیدانید. در فربود، شما هتّا نمیتوانید
بیانگارید که راه دیگری هم برای زیست شُدنی‌ست! و این براستی, بزرگترین و باارزش‌ترین دستآوردِ سامانه‌یِ ما بوده است — دزدیدن نیروی پندار، فرانگار, نوآوری و سرانجامْ کنش‌ورزی برای خویش.

پس برای همینه که بی هیچ شیله پیله‌ای میخواهیم از ته دل‌هایِ بی‌دل امان, از شما سپاسگزاری بکنیم. از خودگذشتگیِ پیماندارانه‌یِ شماست
که زندگی باشکوه ما را شدنی میسازد؛ کار و توانمایه‌یِ شماست که سامانه‌یِ ما را شدنی میکند. سپاس برای «دانستن جایگاه اتان» — بی اینکه هتّا آن را بدانید!


[عکس: 84.jpg]


پارسیگر
Mehrbod نوشته: آهان, پس پاریس هیلتون میتواند هماکنون در این بهشت "سرمایه‌داریک" باشد, ولی دیگران باید فرقون بکشند؟

نه عزیزم ما بهشت کمونیستی (خالی بندی مارکس به روش ممد چوپان) را گوشزد کردیم.
روشن است که دنیا (چه سوسیالیستی ، چه سرمایه داری چه ...) مدینه فاضله و بهشت موعود نیست!


Mehrbod نوشته: تازه ما راهکار دانشیک و کاربُردین هم دادیم, ولی خود شما نالیدید که نه, اینکه بیاییم کارها را بسپریم به

من هم تنها پرسیدم چگونه میشود که ماشینها تمام کارها را بکنند! رقابت بماند ، پیشرفت بماند ، خرحمالی اضافی بر دوش کسانی که کاری را میکنند که ماشینها نمیتوانند نباشد ؟! که البته پاسخی نگرفتیم.

مزدك بامداد نوشته: ما همانجا پاسخ کوروش را داده و نادرستی سخن اش را نمایان نمودیم !
بدهی و اینها هم پیوندی به زیرساخت و ساختاوری بالا و پتانسیل کشور ندارد!
بدهی امریکا هم سر به ده ها تریلیون میزند گویا!
در جنگ جهانی نخست، کشور آلمان داغون نشده بود، بمباران در جنگ دوم جهانی بوده!!
( کمی تاریخ بخوانید بد نیست و چون تخم روس دارید، یادتان هم نمیرود)
زیر ساخت ؟ کدام زیرساخت ؟
بعد مگر روسیه داغون شده بود ؟
سوای اینها شما هرگز نتوانستید نادرستی سخن کوروش را نشان دهید، توهم نزنید.

مزدك بامداد نوشته: اینجا لنین از راهکار های بهسازی آدم های کون گشاد و مفت خور
سخن میگوید، میگوید یکجا آنهارا بگذراید توالت بشورند، یکجا
بگذراید به همراه کارگران کار کنند تا یاد بگیرند و آدم بشوند،
یکجا بهشان کارت زرد بدهید تا زمانی که ادم بشند و سرانجام
یکجا هم یکی از ده تن بیکار و کون گشاد را تیرباران کنید
تا دیگران شمار کار دستشان بیاید چون:

پس این را گفته و این منابع درست هستند! سپاس که خودتان تائید فرمودید و من را از دودلی در آوردید E032

مزدك بامداد نوشته: در سوسیالیسم، کسی که نمیخواهد کار کند، سزامندی نان خوردن هم ندارد!
بعد به کاپیتالیسم گیر میدادید که کسی که کار نمیکند باید از گشنگی بمیرد ؟! :))))) در اینجا که شما سزامندی زنده بودن را هم برایش قایل نیستید چه برسد نان خوردن!!! دست کم میتوانید ولش کنید برود یک کشور کاپیتالیستی آنجا از گشنگی بمیرد یک تبلیغی هم برای شما میشود :))))
مزدك بامداد نوشته: و چون تخم روس دارید، یادتان هم نمیرود

بله ما تخم همانهایی را داریم که شما دارید خودتان را برایشان شهید میکنید E415
sonixax نوشته: زیر ساخت ؟ کدام زیرساخت ؟
بعد مگر روسیه داغون شده بود ؟
سوای اینها شما هرگز نتوانستید نادرستی سخن کوروش را نشان دهید، توهم نزنید.
بیجاست،
ما گفتیم آلمان قیصری داغون نشده بود، روسیه ی تزاری
چیزی نداشت که بخواهد داغون بشود یا نه. ساختاوری
سنگین و زیرساخت های کلان روس را لنین و استالین
پدید آوردند. پس این پیچاندن هم کارتان را راه نینداخت!!
E415

پارسیگر
sonixax نوشته: گ
نقل قول:فت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
اینجا لنین از راهکار های بهسازی آدم های کون گشاد و مفت خور
سخن میگوید، میگوید یکجا آنهارا بگذراید توالت بشورند، یکجا
بگذراید به همراه کارگران کار کنند تا یاد بگیرند و آدم بشوند،
یکجا بهشان کارت زرد بدهید تا زمانی که ادم بشند و سرانجام
یکجا هم یکی از ده تن بیکار و کون گشاد را تیرباران کنید
تا دیگران شمار کار دستشان بیاید چون:
پس این را گفته و این منابع درست هستند! سپاس که خودتان تائید فرمودید و من را از دودلی در آوردید
بیجاست،
شما بازگردان دروغ اورده بودید که :
sonixax نوشته: برای غلبه بر بی انضباطی های کارگران، به شکل تصادفی به یک نفر از هر 10 کارگر موجود شلیک کنید.
ولی ما نشان دادیم که نگفته از کارگران، گفته از کون گشادان !
مزدك بامداد نوشته: ... one out of every ten idlers will be shot on the spot
پس اینجا هم مچ دروغ گویی و بدتر از ان، پررویی در دروغ گویی!
شمارا گرفتیم !

پارسیگر
sonixax نوشته: بعد به کاپیتالیسم گیر میدادید که کسی که کار نمیکند باید از گشنگی بمیرد ؟! :))))) در اینجا که شما سزامندی زنده بودن را هم برایش قایل نیستید چه برسد نان خوردن!!! دست کم میتوانید ولش کنید برود یک کشور کاپیتالیستی آنجا از گشنگی بمیرد یک تبلیغی هم برای شما میشود :))))
E105
بیجاست:
سفسته ی شما در این است که: سه فرایافت:
١-کسی که کار نمیکند: کسی که کار نمیخواهد بکند
٢- کسی که کار نمیکند: کسی که کار پیدا نمیکند
۳- کسی که کار نمیکند: کسی که نمیتواند کار کند
را یکی گرفته اید. ولی خب، گیر بد کسی
افاتید چون من هر سفسته را هرچند پیچیده
هم باشد پیدا میکنم و توی سر گوینده اس
میزنم!. پس در اینجا هم، کسی که در سامانه ی
سرمایه داری در پی کاستی ان سامانه و بحران
های پی در پی سرایداشتی آنها، بیکار شده،
با کسی مانند پاریس هیلتون که مفت میخورد
و کار نمیکند، یکسان نیست، و گناه بیکاریش
به گردن سامانه ی سرمایه داری است .

پارسیگر
sonixax نوشته: بله ما تخم همانهایی را داریم که شما دارید خودتان را برایشان شهید میکنید
بیجاست، برای من رنجبر روس یا ایرانی یا کوبایی یا ویتنامی و یا آلمانی یکسان هستند
و همگی بایستی از زیر یوغ پاریس هیلتون ( و پابوسان پاریس هیلتون!) آزاد گردند!
E412

پارسیگر
Nevermore نوشته: آدم چه استدلال هایی در دفاع از سرمایه داری می شنود.
عزیز من طبق خود آمار های فیفا بیش از 260 میلیون نفر در سرتاسر دنیا فوتبال را به صورت حرفه ای دنبال می کنند بیاورید ببینیم چند نفر در دنیا در شغل آتش نشانی کار می کنند و یا حتی فوتبالیست شدن چه مهارت هایی می خواهد که هرکسی نمی تواند؟
احتمالا از فردا می گویید(که البته یک بار هم به آن اشاره کرده بودید) که کون لخت کردن کیم کارداشیان و پاریس هیلتون(!) هم از آن کار های مشقت بار است که هر کسی از عهده ی آن بر نمی آید.E412E412E412
http://www.fifa.com/mm/document/fifafact..._10704.pdf
من همیشه توضیحات اضافی رو به دلیل تنبلی و اینکه حس میکنم واضح هست نمیزارم(و متاسفانه مجبور میشم بعدا بزارمشون)
Finance in English Football: Wage Disparities Between the Divisions | Soccerlens
در مشاغلی که با "طرفدار" سروکار دارند فرق بین "عادی یا ستاره" بودن خیلی زیاده،مثلا در همین لیگ انگلستان،میانگین درآمد بازیکن لیگ برتر 30 برابر! میانگین درآمد بازیکن لیگ دسته دو هست.(که این درآمد نزدیک میانگین ملی درآمد افراد در انگلستانه) تازه این در انگستان هست و نه در کشورهای فقیرتر.

در شغلی مثل فوتبال،ستاره ها و ابر ستاره ها کم و نادرند و افرادی مثل زیدان، یا رونالدو(هم پرتقالی هم برزیلی!)،یا مسی یا مارادونا و... در عمر ورزشی خودشون انگشت شمارند یا حتی نمونه ندارند.احتمالا حالا متوجه میشید که فوتبالیست شدن(اونهایی که درآمدشون خیلی با بقیه فرق داره) نیاز به مهارت و استعداد زیادی داره! :))

در برابرش شغل آتش نشانی شغلی هست برای افراد "عادی" برای آتش نشان شدن نیازی به رژیم خاص غذایی، برنامه منظم و فشرده، استعداد یا تمرین مداوم نیست و اگر کسی کارشو به بهترین نحو انجام بده خیلی فرقی با کسی نداره که کارشو عادی انجام میده.یعنی نتنها عرضه نسبت به تقاضا در این شغل کافیه بلکه امکان عرضه بیشتر هم وجود داره(نمونه امدادگران داوطلب)

در مورد بازیگرا یا خواننده ها(هم که البته حرف من رو تحریف کردید) جذب مخاطب به این سادگی نیست و اکثرا ترکیبی خاصی از استعداد و تلاش لازمه(نه لزوما کارداشیان یا هیلتون!) که یک نفر به سطح ستاره شدن برسه،مگر نه این همه زن جذاب تر و سکسی تر در دنیا موجود هست چرا اونها به شهرت یا ثروت نمیرسند؟!

جوابش ساده هست،عرضه "ستاره ها" پایین هست و تقاضا برای ستاره ها بسیار زیاد و این عرضه چندان قابل افزایش نیست.
undead_knight نوشته: من همیشه توضیحات اضافی رو به دلیل تنبلی و اینکه حس میکنم واضح هست نمیزارم(و متاسفانه مجبور میشم بعدا بزارمشون)
Finance in English Football: Wage Disparities Between the Divisions | Soccerlens
در مشاغلی که با "طرفدار" سروکار دارند فرق بین "عادی یا ستاره" بودن خیلی زیاده،مثلا در همین لیگ انگلستان،میانگین درآمد بازیکن لیگ برتر 30 برابر! میانگین درآمد بازیکن لیگ دسته دو هست.(که این درآمد نزدیک میانگین ملی درآمد افراد در انگلستانه) تازه این در انگستان هست و نه در کشورهای فقیرتر.

در شغلی مثل فوتبال،ستاره ها و ابر ستاره ها کم و نادرند و افرادی مثل زیدان، یا رونالدو(هم پرتقالی هم برزیلی!)،یا مسی یا مارادونا و... در عمر ورزشی خودشون انگشت شمارند یا حتی نمونه ندارند.احتمالا حالا متوجه میشید که فوتبالیست شدن(اونهایی که درآمدشون خیلی با بقیه فرق داره) نیاز به مهارت و استعداد زیادی داره! :))

در برابرش شغل آتش نشانی شغلی هست برای افراد "عادی" برای آتش نشان شدن نیازی به رژیم خاص غذایی، برنامه منظم و فشرده، استعداد یا تمرین مداوم نیست و اگر کسی کارشو به بهترین نحو انجام بده خیلی فرقی با کسی نداره که کارشو عادی انجام میده.یعنی نتنها عرضه نسبت به تقاضا در این شغل کافیه بلکه امکان عرضه بیشتر هم وجود داره(نمونه امدادگران داوطلب)

در مورد بازیگرا یا خواننده ها(هم که البته حرف من رو تحریف کردید) جذب مخاطب به این سادگی نیست و اکثرا ترکیبی خاصی از استعداد و تلاش لازمه(نه لزوما کارداشیان یا هیلتون!) که یک نفر به سطح ستاره شدن برسه،مگر نه این همه زن جذاب تر و سکسی تر در دنیا موجود هست چرا اونها به شهرت یا ثروت نمیرسند؟!

جوابش ساده هست،عرضه "ستاره ها" پایین هست و تقاضا برای ستاره ها بسیار زیاد و این عرضه چندان قابل افزایش نیست.

خیر گرامی،
این مقایسه ی شما به هیچ روی درست نیست،چرا؟مثال نقض اش وضعیت همین فوتبالیست ها در 20 سال قبل است،چنانچه مارادونای بزرگ شاید اندازه ی یک فوتبالیست لیگ برتری ایران هم در آمد نداشته.اینجا شما تاثیر رسانه و ایجنت و کمپانی هایی که در آمد شان از راه فریب توده ها هست را نادیده می گیرید،به طور مثال در همین قوتبال هزاران فوتبالیست را می توانید ببینید که بسیار از سوپر بازیکنان امروزی استعداد(!) بیشتری داشته اند اما در گدایی و گشنگی مرده اند.البته من سر هم همین استعداد فوتبالیست شدن هم بحث دارم و هنوز باور ندارم که فلان فوتبالیست از آن یکی استعداد فوتبالی ِ بیشتری دارد.

در مورد آتش نشانی باز هم دارید اشتباه می کنید،این کار چه بسا تمرین و مهارت بیشتری نسبت به فوتبالیست های مفت خور نیاز دارد و این چنین نیست که شما می گویید.

مشکل من با استدلال شما بحث عرضه و تقاضا نبود.پر واضح است که اگر اکنون چنین پول هنگفتی در فوتبال هزینه می شود به دلیل علاقه ی مردم است،حال اینکه این علاقه چگونه بوجود آمده و آیا اساسا رابطه ای منطقی میان در آمد فوتبالیست ها و میزان علاقه ی مردم وجود دارد یا خیر،آن بحث دیگری است اما مقایسه ی دو شغل آتش نشانی و فوتبالیست شدن و وانمود کردن به اینکه این شغل سخت تر از آن یکی است و در نتیجه افراد کم تری توانایی چنین کاری را دارند و بر اساس قوانین طبیعی هر کس بتواند از عهده ی اینکار بر آید دست مزد بالاتری می گیرد، این ها همه و همه ترفند های خنده آور جماعت کاپیتالیست است برای توجیه چنین اختلاف در آمد فاحشی میان طبقات جامعه.

خیر در مورد بازیگران و خواننده ها هم وضعیت چیزی شبیه به فوتبالیست ها است،چنانکه میبینید رسانه ها و کمپانی های غول می توانند زباله ای همچون جاستین بیبر را سوپر استار کنند و یا آن یکی مایلی سایرس ، به سبب نشان دادن یک سوراخ یا نهایتا دو سوراخ! بشود ملکه ی موسیقی.

مشکل با طبیعی جلوه دادن ِ این تفاوت ها بود و البته سخن گفتن از اینکه اینها تراژدی های طبیعی است نه تلاش مفت خوران برای چاپیدن بیشتر مردم.