دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
Dariush نوشته: نخیر کشتن دگراندیش در هیچکجای قانون ایران نیامده و اگر هم آمده بود بیربط بود چرا که قانونی بودن به معنای مشروع بودن نیست.

ببخشایید؟ مگر نگفتید خواسته‌یِ بیشینگان مشروعیت میدهد؟ خوب انقلاب اسلامی و رای ٩٩% مردم به
همین کشتن دگراندیش (که بخوبی هردویمان میدانیم هم در اسلام هست, هم در جمهوری اسلامی) چگونه ناگهان مشروعیت نداشت؟

یک بام و دو هوا؟ 4

پس بپذیرید که دادمندی (قانونیت) و دادوندی (مشروعیت) دو چیز جداگانه هستند!




Dariush نوشته: ما هم گفتیم برچیدگی بهره کشی اگر قرار است به روش استالینی با اردوگاههای کار اجباری و گورهای دست جمعی و کا گ ب و دولت اقتدارگرای خفقان زا و .... ایجاد شود هزار بار بهتر است که اجرا نشود. باهماد برای بچه بازی و مقایسه آن با سیستمهای سیاسی هم خنده دار بود از اساس. کمونیسم یک روش حکومت داری است که به واسطه آن قرار است دولتی بر سرکار باشد که عدم تمرکز سرمایه دار را تضمین کند. روشهای بسیار دیگری هم هستند (از قبیل آنارشیسم که سرمایه داری در آن به شکلی دیگر از بیخ برچیده میشود). در ثانی ممکن است مردم کشوری تمایل داشته باشند به شکل سرمایه داری زندگی کنند. حق تعیین سرنوشت هم که گفتیم و انگار کسی در اینجا چیز به این سادگی را در نمیابد این است که مردم خودشان حق داشته باشند برای خودشان تصمیم بگیرند. این هم نیازمند وجود نهادهای دموکراتیک است. پس پیش از آنکه اساسا درستی یا نادرستی سرمایه داری و کمونیسم مطرح شود نخست و مهمتر این است که به حق اساسی مردم یک کشور برای تعییین سرنوشت خود احترام گزارده شود.

من نمیدانم, مگر کسی پیدا میشود که بخواهد واژگشت کرده و اردوگاه کار اجباری و گور دسته جمعی درست کند!؟ خُب
روشنه اینها کژروی‌ها و کژکاری‌هایی بوده‌اند که نمیبایستی پیش میامده‌اند, نکته اینجاست که خاستگاه آنها چه بوده, کمونیسم یا سرمایه‌داری؟

آنچه شما نمیگیرید این است که خود همینها واکنش‌هایی دربرابر فشار همه‌سویه‌ و گسترده‌یِ زورداران و سرمایه‌داران بوده‌اند + پروپاگانداها‌یِ گسترده که آنها را در کوس و کرنا کرده‌اند.

پس شما نمیتوانید با کژروی‌هایِ کشورهای کمونیستی (که انگیزه‌ها و خاستگاه کژرویِ آنها بیش از
همه از همین سرمایه‌داران بوده است) را از بدیِ خود کمونیسم ببینید, مگر آنکه پیوندِ فرنودین آنرا نشان بدهید.




Dariush نوشته: سرمایه داری و کمونیسم هم از بحث های پرمناقشه هستند و همچون حساب دو دوتا چهارتا نیست که بگوییم همین است و هرکس غیر از این میگوید اشتباه میکند.

بر پادِ باور شما, بدرستی همان دو دو تا چارتا هست. سازکار بهره‌کشی + بازنگشتن همه‌یِ بهره‌یِ افزوده —> ناکارآمدی و هومنستیزی سرمایه‌داری:

[عکس: 2888d1383907923-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8...skreis.png]




Dariush نوشته: طبیعت یک بحث پرمناقشه همچون این بحث این است که بپذیریم طرف مقابل ما حق آزادی گفتار و فعالیت سیاسی داشته باشد و به همین دلیل است که لیبرالیسم از کمونیسم سیاسی بس جلوتر است چرا که هتا به فرض آنکه در اولی زایش سرمایه داری رخ میدهد و همچنین به فرض آنکه سرمایه داری نادرست است اما در آن امکان دگرداندن حکومت همیشه برای مردمش فراهم است چرا که اجاز میدهد تمام اندیشه های سیاسی در آن فرصت برای فعالیت داشته باشند. در کمونیسم همانطور که گفتیم به لحاظ ماهیت دولت کمونیستی که ایجاب میکند دولت نهادی مقتدر و انحصارگرا باشد اساسا اجازه فعالیت سیاسی دیگر احزاب به آن داده نمیشود. و به همین خاطر است که در تمام کشورهای کمونیستی یک حزب حاکم وجود دارد. اینکه چرا یک دولت کمونیستی خودبه خود یک بستر برای ایجاد اقتدار و انحصار میشود را در پست پیشین گفتیم.

و اینجا بسختی به بیراهه میروید, زیرا سازوکار ساده بهره‌کشی را نمیگیرید و آنرا با "آزادی" — که لیبرال‌ها عاشق این
واژه هستند و از همینرو خودشان را "لیبرال" مینامند و به سرمایه‌داری هوواژه‌یِ دهن پُرکنِ Free Enterprise میدهند و ... — نادرست میگیرید.



Dariush نوشته: این دیگر براستی تلاش وقیحانه ایست به روش استالینی برای ترور شخصیت و بی اهمیت جلوه دادن کارهای دیگر شخص مقابل که در جایی دیگر انجامیده برای تحقیر او. من هرگز برای ترجمه چند خط سفسطه در سال منت بر کسی نگذاشته و سخنی از آن به میان نیاوردم و همیشه هم گفته ام که هر کس که خطایی یا ایرادی را در آنها میابد لطف میکند اگر آن را اصلاح کند و هتا اجاز دادم که دیگر کاربران نوشته های مرا خودشان در آن جستار ویرایش کنند. از این کارهای رذیلانه که براستی چهره شما را در نزد من به کلی دگرگون ساخت و آنرا تهی از هرگونه اعتبار کرد نمیدانم چه قصدی دارید اما هرچه که هست در من کمترین تاثیری ندارد. من اگر روحیه ای چون شما میداشتم پیرامون این جار و جنجالهایی که در این مدت کرده اید و منتهایی که بر سر سایت و کاربرانش گذاشته اید برای نوشته ها و کارهایی که کرده اید مینوشتم.

نمیشود که تنها شما ما را خمینی و خامنه‌ای و پیر و جوان ببینید, پس آنچه میکارید میدروید E402




Dariush نوشته: من این را به شعور و قضاوت خوانندگان وا میگذارم که شما چگونه از پاسخ دادن به پرسشهای من طفره میروید و هزار و یک جور سفسطه و سخن نامربوط بیان میکنید. من پرسشم را خیلی شفاف و روشن پرسیدم:

Dariush نوشته: هیچ ترازی از آرمانهای مدعی انسانی بودن هتا به فرض درست بودن حق به زنجیر کشیدن و منکوب کردن ملتی که آن را نمیخواهند ندارند. دولت مارکسیستی هم به سبب آنکه نیاز به کنترل سرمایه ها و منابع دارد خود به خود بستر و پتانسیل زایش اقتدار انحصار در آن بوجود میاید. برای من که نمیتوانم به امید و آرزوی نیکخو بودن انسانها و یا سیستم حکومتی بنشینم همین به خودی خود یک فاجعه محسوب میشود. دولت همیشه باید در مهار و کنترل و نظارت باشد تا شاخه های اقتدارش هر روز هرس شوند و گرنه دولتی که میتواند اقتدارگرا شود و نشود هرگز در تاریخ دیده نشده است. سرنگونی یک حکومت استبدادی انحصارگرا بسیار بسیار پرهزینه است و میتواند به قیمت جان میلیونها انسان تمام شود. بنابراین بایسته است که پیش از آنکه با طناب شما به چاه رویم نخست دلایل تبدیل شدن تمام حکومتهای کمونیستی به حکومتهای دیکتاتوری را دریابیم. اینک بر عهده ی شماست که توضیح دهید که چرا دولتی که سرمایه و منابع کشور در اختیار اوست و از سویی به سبب آنکه برای برپایی سیستم کمونیستی نیاز به انحصار قدرت دارد چرا عملا نمیتواند به یک سیستم اقتدارگرا و انحصارطلب و استبدادی تبدیل شود؟

پاسخ شما به این پرسشها این بود: ...

پاسخ آنچنانی ندارد, دگرسانی دولت در سامانه‌یِ کمونیستی تنها در این است که بهره‌کشی هومن از هومن در آن با دادن مالکیت
ابزار فرآورش به دولت (= نماینده‌یِ مردم) برچیده شده تا بهره‌یِ آنها به همگان بازگردد, نه ٥% سرمایه‌دار که ٩٥% بنمایه‌ها را از آن خود کنند.

این تنها دگرسانی مهادین میان دولت کمونیستی و دولت لیبرال است. پس شما از همین یک دگرسانی میتوانید بکوشید بفرجامید که اگر بجای ٥% مفتخور سرمایه‌دار,
دولت همه‌یِ سرمایه‌ها را در دست داشته و مالکیت آنها همگانی باشد چرا و چگونه به گنداب فاشیسم و ... فرو‌میرویم,
که تا اینجا تنها فرنودی که شما و دیگر هواداران سرمایه‌داری توتی‌وار کرده‌اید از این بیرون نرفته:
هیچ دولت خوبی تاکنون دیده نشده, پس نباید قدرت بیشتر به دولت داد = سفسته‌یِ تعمیم ناروا, اگر هیچ قوی سیاهی دیده نشد, فرنود بر اینکه قوی سیاه هستومند نبوده و نمیتواند باشد نیست + سفسته‌یِ مصادره به مطلوب (پنداشت پرسش): برای ما روشن کنید که چرا دولت همیشه بد است؟

پس با هزار بار تکرار رنگوارنگ همین گزاره تنها دارید چند کژفرنود را می‌همارید, مگر آنکه بپیاورید:
دولت همیشه, همواره و در همه‌یِ زمانها بد بوده, بد هست و بد خواهد بود (سازوکار درونی دولت را آناکافته و پیوند فرنودین و سرشتین میان بدی و دولت را بنمایانید).

سپس باید بفرمایید که چه دگرسانی‌ای هست میان این دولت آژگاهیک, و این ٥% سرمایه‌داری که هماکنون همه‌یِ جهان را
در دست دارند؟ این ٥% که میتوانند با میلیارد‌ها دلار پول خودشان همه چیز را همانجور که دوست دارند و میپسندند دیسانده و ریخت بدهند؟
چگونه است هیچ عیبی ندارد کمتر از ٥% مردم این اندازه قدرت داشته باشند, ولی بجای آنها دولت که سر کار بیاید ناگهان زمین و زمان بهم دوخته میشوند!؟





Dariush نوشته: من خوشمزگی نکردم.بلکه یک شباهت معنادار میان سخنان دو کس را بیان نمودم.

آفرین, به همین میگویند سفسته‌یِ همراهی با بدان, زیرا اگر کسی مانند خامنه‌ای دشمن دشمن کند, به این معنی نیست که براستی دشمنی
آنجا نیست, مگر آنکه شما بخواهید با همانندی سخن وی به خامنه‌ای منفور, چیره‌دستانه و سفسته‌گرانه یک "شباهت معنادار" جازده باشید.





Dariush نوشته: اینها هم سفسطه هستند. اینکه امریکا هرگز به دنبال کمک دیگران نبوده و نیست خود یک سفسطه مصادره به مطلوب است و جای بحث دارد.

خیر, ما اینجا "پیوند فرنودین" میان سودِ آمریکا و بدبختی دیگران را نشان داده‌ایم. اگر نگاره‌یِ بالا را یکبار خوب بنگرید و به سازوکار بهره‌کشی نگرش کنید,
درمیابید که با دُزدی از بهره‌یِ افزوده‌ای که پیوسته فرآورده (= بهره‌کشی) میشود, مایه‌یِ این میگردد که سرمایه‌داران نتوانند این روند بازی را تا ابد دنبال کنند و یکی از
راه‌هایِ نیازین و بایسته برای پایسته نمودن بیشترِ خودشان — تا یک آستانه‌ای — در این است که نیروی کار ارزان و بدبختی را درون نموده و در فرجام به زیانِ این سرمایه‌دار, آن سرمایه‌‌دار سود کند.

پس زمانیکه سود شما در گروی زیان دیگری است, خودبه‌خود سخن ما که آمریکا بدنبال
یاری‌رسانی به دیگران نیست پایور میشود, زیرا یاری‌رسانی به دیگر کشورها مایه‌یِ زیان وی است.

در هنبازگرایی بوارونه, از آنجاییکه ما سامانه‌یِ سود-سود (یا بُرد-بُرد = win-win) داریم, به زیان شماست که دیگران بدبخت و ندار باشند و از همینرو به آنها یاری‌میرسانید.

از دانش‌هایِ پُرشمار مزدائیک و رایانه و کژفرنودهای اتان یک بهره‌یِ پیشبردین بُرده و اینها را یکبار بآناکاوید.




Dariush نوشته: دیگر آنکه همین الان بسیاری از اساتید و دانشمندانی که در ایران هستند (و تعدادی از اساتید دانشگاههایی که من در آن درس میخواندم و میخوانم) در بهترین دانشگاههای آمریکایی درس خوانده اند و اکنون بازگشته اند و در کشور خود کار میکنند.
u زمانی دزدی متخصصان میبود که به کسانی که از کشورهای دیگر میایند اجازه درس خواندن بدهد اما پس از فارغ التحصیلی به زور آنها را همانجا نگه دارد. در حالیکه آنها براحتی و به میل خود میتوانند به کشور خود بازگردند و اگر بازنمیگردند یا یک ایرادی در سیستم کشورداری وطن شان وجود دارد و یا اینکه دوست ندارند که بازگردند (سلیقه) و ما هم نشان دادیم که اگر شما یک کشور درست و حسابی برپا کنید همانقدر نخبه و متخصص که میروند همانقدر هم از کشورهای دیگر به کشور شما می آیند. پس این کلمه دزدی دزدی که هی میگویید بیمعناست.

به زبان هر چه ساده‌تر:
آلمان = هزینه‌یِ رایگان برای زندگی و آموزش و پرورش و بیمه —> برساختن نیروی کار
آمریکا = هزینه‌یِ زندگی و آموزش و پرورش و بیمه ... با خودتان —> دزدی نیروی کار + برسازش نیروی کار (با پول خودتان)

دریابید که اگر کسی هم آمریکا میرود با پول خودش میرود و چیزی را به او نداده‌اند که وامدار باشد, هنگامیکه کسیکه در آلمان میزیود و از این بستر رایگان
بهره‌میجوید و به زمان بهره‌رسانی رسید چیزی بازنمیگرداند (زیرا آمریکا همینکه دید این آدم به درد میخورد, او را با پول و پیشاورد بهتر میفریبد) نمک‌نشناسی کرده و دزدی نیروی کار رخداده است.




Dariush نوشته: بازهم بیربط بود. من گفتم که آلمان خودش به سختی به دانشجویان و متخصصان اجازه ی اقامت میدهد و این به این معناست که حتما نمیخواهد که آنها را نگه دارد و نشان هم دادیم که برای درس خواندن در آلمان از شما تعهد میگیرند که حتما پس از تحصیل به کشورتان بازگردید.

ما به شما از زندگی در آلمان میگوییم و اینکه هزینه‌یِ گذران زندگی و آموزش و پرورش و بهداشت و خانه و بیمه و ... برای آلمانی‌ها و پناهنده‌ها و بیکاران و نداران از بیخ رایگان است, پس کسیکه از اینها برای سالها بهره میبرد و به زمان بازدهی و سودرسانی خودش رسید بدست آمریکا با پیشنهاد
و پیشآورد‌هایِ فریبنده قاپیده میشود
همانا دزدی نیروی کار بیشتر رُخ‌نداده است, آنگاه شما برمیدارید میگویید اینها مهند نیست, مهند اینه آلمان ویزای آموزشیک که میدهد, همراه با ویزای اقامت دائم نیست؟ (:


پارسیگر
Dariush نوشته: جناب مزدک به روشنی در دفاع از شوروی گفتند :
کژفرنود: پدافند از کارهای خوب و برشمردن فروزه ها، به چم پذیرفتن دربست
همه سویه ی یک چیز یا یک کس و .. نیست. من در جایی دیگر هم از دستاورد ها
و کارهای نیک رضا شاه بزرگ هم برشمرده ام و کارنامه ی او را سنجیده ام و
در اینجا هم سخن از این است که من نمیتوانم مانند دوستان شیفته ی سرمایه
که هتّا یک موی درست را نمیخواهند در تن شوروی و کمونیست ها بگذارند،
سخن بگویم و همه چیز را در بستر تاریخی و سامه هایی که آن هومن ها در
آن گرفتار و ناچار بودند بررسی میکنم و زمانی انها را ایراخته ( محکوم) به بدی
میکنم که دگرگزینی بهتر داشته ولی ولی از روی بدجنسی و نابکاری و ... آنرا
انجام نداده باشند. من هتّا از اینکه آمریکا بر ژاپون بمب اتمی انداخت، پدافند کردم،
چون به فرنود گفتم که آنها در آنزمان و با ان آگاهی که داشتند و با ان سامه ها، بهترین
گزینه را که کمترین مرگ و میر را برای هومن ها در بر داشت، گزیدند و کار پسندیده ای
کردند، گرچه هامه، با نگاه به چهره هراس انگیز ان بمب، بی اینکه بستر تاریخ و
گزینه ها و ... را بررسیده باشند، این کار امریکا را بد و "جنایت" میشمارند. پس شما
دل استوار باشید که من اینجا هم پیرو هامه، یا پیرو سهشها ( احساسات) و
کلیشه ها و پروپاگاند سرمایه داران ، نخواهم شد. این هم که نوکران و رسانه ها
و شیفتگان و گول خوردگان سرمایه ، دارند از "جنایت" های کمونیسم می نالند،
برای این نیست که دلشان به روزگار ان مردم و ان ستمدیدگان گرایندی میسوزد،
آنها در پی انند که هرگونه کنش در راستای بستن دست بهره کشان، در تخم خفه
شود کسی جلوی راه بهره کشی ها و چپاول های انان را نگیرد. ما نمیتوانیم
از ترس شانتاژ خاموش بمانیم، زمانی که گفته میشود که استالین ، مانند خودشان
مفت خور و در پی پول و پله بوده، و هتّا اگر به ما استالینیست هم بگویند، از
فرهود پدافند کرده و از فروزه های نیک استالین هم سخن خواهم گفت. اینکه
هیچ دارایی گرد نیاورد، همواره در نبرد با نیروهای تزاری و واپسگرا بود،
جوانی اش را در زندان سیبری و گریز از پلیس و یاری به باهماد کمونیست
و کارگران گذراند و با سازماندهی بزرگ، برای نمونه شهر استالینگراد را
در جوانی اش از دست نیروهای واپسگرا درآورد ( و از اینرو این شهر بنام
وی شد). با المان نازی پیمان نامه بست تا آن دیوانه را از مرزهای خود
بدور نگه دارد تا بتواند بنمایه پدافندی کشور را نیرومند سازد، (و خودش
گمان میکرد که تا سال ١۹۴٢ زمان دارد) او ساختاوری کشور را با جهشی
بزرگ و نوسازماندهی سرایداشت، که با ناسازگاری گروهی روبرو شد، به
پیش برد و سنگ پایه ی اَبَرکشور شدن شوروی را نهاد. در این میان ناچار
گروهی ناخرسند و کارشکن هم که از ارزشهای گذشته آویزان بودند، از
میان رفته یا گوشمالی شدند. دگرگزین آنهم این بود که این کارها نمیکرد و
شوروی از هیتلر شکست میخورد که آنگاه میگفتند چه آدم خوبی ولی خوب،
هیتلر برنده شده بود و همه ی دستاورد های همبود گرایانه که امروزه از
سر انها داریم را نداشتیم. همواره از بالای سر او شمشیر بیمداد نیروهای
دشمن بیگانه و نیروهای درونی بجای مانده از تزاریسم آویزان بود و این
نه تنها او بساکه همه کمونیست هارا به بدگمانی و درشتی دچار کرده بود.
میرگ و میر همه جا همراه کمونیست ها بود و هنوز هم هست. هتّا لنین هم
ترور شدو از زخم ان گلوله اندکی دیرتر جان سپرد. استالین نه تنها دارایی ای
گرد نیاورد، بساکه همواره جان خود و خانواده اش را سپر کشور شوروی
نمود، زمانی که ورماخت هیلتر به دروازه های مسکو رسید، بیشتر کشوریان
را به اورال فرستاد ولی خود دلیرانه در مسکو ماند تا مردم دلگرم و امیدوار
باشند. پسر خودش هم در جنگ با آلمان ها بود ( بسنجید با اخوند ها که نه
خود و نه فرزندشان را به جبهه نفرستادند مگر برای روضه خوانی آهنگرانی)
و این پسر بدست المان ها گرفتار شد و آلمان ها پیشنهاد دادند که پسر او
را برابر فیلدمارشال فون پاولوس باز پس دهند ولی او گفت که نمیتواند یک
"سرباز ساده" را با یک فیلدمارشال تاخت بزند و اندکی دیرتر، پسرش در
اردوگاه گرفتاران جنگی به تیر المان ها کشته گردید. بیهوده نیست که
هم اکنون هم او در نگرسنجی ها میان مردم روس ، در جایگاه یکی از
پسندیده ترین رهبران تاریخی روسیه جای دارد. پس میبینید که سخن
گفتن از دور و داوری از ایستار اینده به ایستار گذشته، در زمانی که به پر قو خو
گرفته, و بزرگترین نبرد زندگی مان زدن تخته کلید و چس ناله در اینترنت است,
نارواست، بویژه اینکه کار پروپاگاندیست های سرمایه و پیروزمندانی باشد
که تاریخ را بسود خود از نو مینویسند !

پارسیگر
folaani نوشته: اولین بودن در این زمینه فکر نمیکنم اثبات کنندهء چیزی باشه. مگر اینکه چیزی باشه فراتر از تصور و زمان خودش.
ما هم نخستین بودن را تنها برای این اوردیم که بگوییم در کمونیسم هم میشود

این چیزهایی را که گفتید ساخت.
[SIZE=3][/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE][SIZE=3][/SIZE]
sonixax نوشته: آها پس برای همین شوروی به رحمت ایزدی رفت ؟ :))
تلخک بازی که فرنود نمیشود!
فرنود های فروپاشی شوروی در جای دیگر گفته شد!
[SIZE=3][/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE][SIZE=3][/SIZE]
مزدك بامداد نوشته: ما هم نخستین بودن را تنها برای این اوردیم که بگوییم در کمونیسم هم میشود

این چیزهایی را که گفتید ساخت.
[SIZE=3][/SIZE]

نه دیگه اونطور نمیشه.
مثلا اینترنت جهانی آزاد رو هیچوقت کمونیست بوجود نمیاورد.
اگر هم بوجود میاورد بخاطر رقابت و تبلیغات در برابر کاپیتالیسم این کار رو میکرد.
همینطور ماهواره و موبایل، به شکل امروزی که دست مردم عادی هم باشه و باهاش کارهای روزمره و شخصی بکنن، بوجود نمیامد بنظر بنده، و شکل و محدودهء دیگری میداشت (در جهت نیازهای حکومت و نهایت صنعت و کار صرفا).
Mehrbod نوشته: میگیرید هتا اگر پناهنده و بیکار و ... باشید

پناهندگان بالای 18 سال در آلمان حق تحصیل ندارند .
تنها آن دسته از پناهندگانِ بالای 18 سالی که اجازه اقامت کسب کرده باشند اجازه تحصیل دارند .
زیر 18 سالها هم تنها تا Abitur حق تحصیل دارند و اگر پس از گرفتن Abitur اجازه اقامت دریافت نکنند میروند در هایم مینشینند سماق میمکند .

فرد بیکار هم همان طور که پیشتر در باره اش بحث شده و نشان داده شده نمیتواند ول ول بگردد و بیکار بماند و اول و آخر به زور هم که شده میفرستنش سر کار و تمام پولی که بهش داده اند را از حلقومش میکشند بیرون . این بیرون کشیدن هم از طریق مالیاتهای بسیار سنگین اینجاست و هم در صورتی که AG تشخیص دهد پولی که به فرد داده عادلانه نبوده به صورت پس گرفتن در اقساط است .

از همین رو افراد در آلمان برای اینکه بیکاریشان از طرف AG به رسمیت شناخته شود هر کلک و حقه بازی و ترفندی که به ذهنشان میرسد را پیاده میکنند از گرفتن گواهی Behindert ای از پزشک با رشوه و فیلم بازی کردن (در مورد بیماری های اعصاب و روان که با دستگاه رادیولوژی و آزمایش خون و ... قابل تشخیص نیست) بگیر تا درخواست Ausbildung و کلاس زبان و کار سیاه سفید و ...

یعنی یک پناهنده که اجازه اقامت دریافت نکرده باید خواب اینهایی که گفتید را ببینید و بتمرگد در هایم و اگر در برلین و هامبورگ و کلن و ... باشد حد اکثر ماهی 300 یورو پول بگیرد ! اگر هم در آلمان شرقی و آیزن هوتن و کمینیتز و اینها باشد جیره غذایی و بُنِ خرید آن هم اقلام مشخص از فروشگاه های مشخص دریافت کند و سماق بمیکد .

برای اینکه بدانید هایم چه جور جاییست :

[ATTACH=CONFIG]2910[/ATTACH] [ATTACH=CONFIG]2911[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2912[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2913[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2914[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2915[/ATTACH]

چه قدر انسانی و خوب و زیبا !!!!
folaani نوشته: نه دیگه اونطور نمیشه.
مثلا اینترنت جهانی آزاد رو هیچوقت کمونیست بوجود نمیاورد.
ما فرنود آوردم، شما یا پیغمبرید که آینده را میدیدید و
یا اینکه باید فرنود بیاورید که چرا کمونیست ها در جایی
که پیروزمند جهانی میشدند، اینترنت جهانی نمیساختند؟
از ترس چه کسی وچه چیزی ؟ یا از نداشتن مغز های فندی؟
و اگر چنین است چرا مغز های فندی در کمونیسم پدید نمی امده اند؟

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: ما فرنود آوردم، شما یا پیغمبرید که آینده را میدیدید و
یا اینکه باید فرنود بیاورید که چرا کمونیست ها در جایی
که پیروزمند جهانی میشدند، اینترنت جهانی نمیساختند؟
از ترس چه کسی وچه چیزی ؟ یا از نداشتن مغز های فندی؟
و اگر چنین است چرا مغز های فندی در کمونیسم پدید نمی امده اند؟

پارسیگر
بابا تو هم گیر میدی.
خب معلومه تفاوت داره بالاخره.
احتمال اینکه در کمونیسم این چیزها به این صورت فعلی تحقق پیدا کنن، کمتره طبیعتا.
در نظام سرمایه داری چون سرمایه و آزادی و امکانات بیشتری دست افراد مستقل هست، هرکس ایده ای نظری ایدئولوژی و هدف خودش رو داره، طبیعتا آمار خلاقیت و تغییر و تنوع هم بیشتر میشه.
یه جامعه ای که تمام یا بخش عمده کنترل مرکزی دست حکومت و یک حزب و تفکر و ایدئولوژی خاصی هست، طبیعتا خیلی کمتر این تنوع و آزمون و خطا و ریسک پذیری و غیره رو داره.
بعدم خب سرمایه داری که بدون اینکه پیروزمند جهانی بشه اینها رو بوجود آورد.
حالا کمونیسم باید حتما تمام دنیا رو بگیره تا بعد ببینم و دعا کنیم بالاخره این کارها رو بکنه؟
بنظرم خام خیالی خطرناکی باشه!
در همون سرمایه داری هم حکومت از خیلی تغییرات و ریسک ها و چیزهای غیرعادی و پیشرو ممکنه خوشش نیاد به دلایل واضحی که همهء انسانها و حکومتها و منافعتشون دارن، ولی خوشبختانه در ساختارشون قدرت تحمیل این گرایش وجود نداره در اون حدی که در یک نظام مثلا کمونیسم هست.
مزدك بامداد نوشته: تلخک بازی که فرنود نمیشود!
فرنود های فروپاشی شوروی در جای دیگر گفته شد!

چُس ناله و افسانه پردازی و اینکه آمریکا انگشتمان کرد پاره شدیم فرنود میشود ؟
شوروی به باد فنا رفت چونکه دیکتاتوری ، فاسد ، آدم کش ، جنایتکار و کمونیستی بود .