Theodor Herzl نوشته: مشکل این هست که در دنیای امروزی کسی بدون اینکه حق یکی دیگر را بخورد نمیتواند آنقدر سرمایهدار بشود که به تنهایی تولید انبوه بکند!
این دید ناقص ، اشتباه و به دور از واقعیته!
هیچ سرمایه داری یک شبه به تولید انبوه نرسیده کسب و کارش. خیلی ها پدر صاحب بچه شون در اومده تا یک پولی جمع کردند و تبدیلش کردند به سرمایه و یک سری دیگه میخواند بدون کوچکترین زحمتی در ثروت اونها سهیم بشند!
برایان اکتون و جان کوم با نوشتن واتس اپ بدون اینکه توی سری کسی بزنند به ثروت افسانه ای رسیدند. چرا ؟ چون خلاقیت داشتند + زحمت کش بودند مثل بقیه اونهایی که روزگاری چیزی از خودشون نداشتند و با هوش و تلاش و نه بهره برداری و دزدی از مال و اموال دیگران به پول و ثروت رسیدند.
هیچ توجیهی پشت این مساله نیست که ثروت و سرمایه از طرف شخص دیگری باشه و سودش بره در جیب یک آدم دیگه! دلیل اصلی اینکه کمونیسم هم به زباله دانی تاریخ فرستاده شد همین بود. هیچ انسان عاقلی حاضر نمیشه ماحصل دسترنج خودش رو مفت و مجانی با بقیه سهیم بشه.
جامعه ای که حق مالکیت شخصی رو به رسمیت نمیشناسه در حقیقت و عملن یک جامعه واپس گرا و عقب مانده ی قبیله ای هستش که همه باید کار کنند و حاصل دسترنجشون هم مال رئیس قبیله (دولت) هستش. اسم این جامعه جامعه کمونیستی هست که چند ده سالی میشه تاریخ مصرفش گذشته و این فسیلهای باقیمونده از کمونیسم هم به زودی ریشه کن میشند میرند رد کارشون.
مثال دیگه ای که نشون میده افراد چه طوری به ثروت زیاد میرسند، تهیه یک سرمایه بسیار کوچک و اولیه (مثلن 10 هزار دلار) هستش و با اون 10 هزار دلار سفارش کار میده به یک شخص دیگه، اجناسی رو میخره و بعد با قیمت بیشتر و با توصل به هوش و ذکاوتش طی پروسه ای به نام بازاریابی میفروشه - نتیجه این میشه که در پایان هر فصل کاری ثروتش چند % زیاد میشه و سری بعد میتونه سرمایه اولیه بیشتری بذاره. مزیت این روش اینه که بعد از یک مدتی سود حاصل به شکل تصاعدی میره بالا و پول از 10 هزار دلار میرسه به میلیونها دلار.
بلا استثنا تمام کسانی که ایدئولوژیهای کمونیستی و سوسیالیستی دفاع میکنند درک درستی از بازار آزاد، علم بازار یابی و اقتصاد ندارند و مدام آویزون میشند به نظریه های تاریخ مصرف گذشته ی مارکس که 200 سال پیش زندگی میکرده و حتا توانایی تصور کردن جامعه امروزی رو نداشته. اصولن دلیل ضعف و فقر تمامی کشورهای کمونیستی هم همینه!
دزدی و بهره کشی یعنی اینکه به اسم مزخرفی به نام سوسیالیسم 50% و حتا بیشتر از درآمد افراد رو به نام مالیات و حق سوسیال و ... بگیری، تنها و تنها با هدف فقیر نگاه داشتن مردم و جلوگیری از ثروتمند شدنشون و گنده تر کردن دولت نه اینکه در قبال کاری مشخص مزدی مشخص به افراد پرداخت کنی.
خرید نیروی کار نه تنها اسمش بهره کشی و دزدی نیست، بلکه یک مبادله عادلانه هستش. یک کارگر نیروی کارش رو میفروشه و در قبالش پول میگیره. همون طور که یک باغبان مثلن سیب میفروشه و در قبال فروشش پول میگیره.
منتها کمونیستها نیروی کار رو = خود کارگر میذارند برای فریب اذهان عمومی و بعد مثلن در مورد مثال بالا میگند یعنی ارزش کارگر اندازه سیبه ؟!
در صورتی که :
نیروی کار = کالا
سیب = کالا
پس همون طور که خرید سیب هیچ اشکالی نداره، خرید نیروی کار هم هیچ اشکالی نداره. اینکه نفر بعدی سیبی که کیلویی 1 قرون خریده رو میفروشه کیلویی 100 تومان کوچکترین ربطی به نفر اول که سیب فروخته نداره، همین داستان در مورد نیروی کار هم هست یعنی اینکه محصول تولید شده توسط نیروی کارِ کارگر به هر قیمتی که فروخته بشه هیچ ربطی به خود کارگر نداره به همین سادگی.
البته پروسه ماشینی شدن رو هم در نظر بگیرید که یک سری از این فسیلهای مارکسیست اون رو توطئه امپریالیسم برای حذف کارگران میدونند و علیهش جبهه گرفتند :))))