دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
Mehrbod نوشته: دیدگاه من واپسین چیزی که هست افراطی است, ولی میپذیرم در زندگی چشمداشت‌هایِ بالایی از دیگران
داشته و آرزویِ والایی و سروریِ هومن[١] در جهان را دارم, نه اینکه با کودنان و نادانان سر چیزهایِ پیش پاافتاده‌ای
همچون براندازیِ برده‌داری و بهره‌کشی (= برده‌داریِ نوین) درگیر باشیم یا بگذاریم کلک امان را جایِ دیگر "فندآوری[٢]" بکّند.

کمونیسم هم بسیاری آرمانگرایانه به نگر می‌رسد, سرشت هومن با فزوده‌خواهی و سروری درآمیخته است و
در جنگل هم قانون پیکارخواهی و مهتری به گونه‌ی "طبیعی" دیده می‌شود. مگر اینکه سرشت آدمی را بدگرانید
و تراهومن نوینی بسازید.

پارسیگر
Alice نوشته: سرشت هومن[١] با فزوده‌خواهی و سروری درآمیخته[٢] است و
در جنگل هم قانون پیکارخواهی و مهتری به گونه‌ی "طبیعی" دیده می‌شود
سرشت آدمی همچنین در زندگی گروهی است و باید از پایبندی های گروهی پیروی نماید.
در این میان باید در پی راه زرین میانی بود که مرز سودمندی رانه هایی خودین و گروهی
را به درستی پیدا نماید. این مرز در کاپیتالیسم، بیشتر در سوی خودینگی و در کمونیسم،
بیشتر در سوی همبودین و گروهین است.


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: دردی که شما کشیده اید از همان بهره کشی و سرمایه داری بوده
ولی هنوز دوزاری تان درست نیافتاده ولی چون از یکسو کم کم
در پی زندگی در آلمان به آروین[١] شما افزوده میشود و از آنجاییکه
نشانه های هوشمندی بالایی را در شما دیده ام، گمان نمیکنم
که همواره پدافند[٢] گر و دوستدار بی چون و چرا ی کاپیتالیسم
( مانند این پرستش و رآکتور که دیگر بهبود نایافتنی* ! هستند و
هوششان بیش از این نمی کشد) بمانید. گمان من این است که
آهسته آهسته به انگیزه مهادین[٣] بدبختی ها و سختی هایی که
بیگمان کشیده اید دست خواهید یافت.

فکر نمیکنم بلایی که کمونیستها بر سر من آوردند ربطی به سرمایه داران داشته باشد!
همچنین این همه مالیات سنگین و جلوگیری از بهره مند شدن از حقوق اساسی و اولیه به بهانه اینکه مردم وظیفه ندارند مالیات بدهند که تو فلان کار سرمایه داران باشد!!! به عکس خدماتی که از طرف سرمایه داران انجام شده و به من رسیده را هرگز هیچ یکی از این کمونیستها و سوسیالیستهای مدعی نه تنها نداده اند بلکه طلبکار هم بودند ازم!!!!
مزدك بامداد نوشته: سرشت آدمی همچنین در زندگی گروهی است و باید از پایبندی های گروهی پیروی نماید.

سرشت آدمی در زندگی گروهی "درون‌گروهی" است و همچنان که چندی از شامپانزه‌ها با هم
زندگی گروهی دارند, گروه‌های شامپانزه‌ی دشمن هم بسیار وجود دارد که بر سر بنمایه‌های زیستی
پیکار می‌کنند. در همان درون‌گروه‌های خود نیز اشکوب‌های برتری‌خواهی هست و یکی خود را
سرتر و برتر و مهتر از دیگران می‌داند!
یعنی شما می‌گویید پیکار و برتری‌خواهی در نهاد آدمی نیست؟! E40d

پارسیگر
Alice نوشته: سرشت آدمی در زندگی گروهی "درون‌گروهی" است و همچنان که چندی از شامپانزه‌ها با هم
زندگی گروهی دارند, گروه‌های شامپانزه‌ی دشمن هم بسیار وجود دارد که بر سر بنمایه‌های زیستی
پیکار می‌کنند. در همان درون‌گروه‌های خود نیز اشکوب‌های برتری‌خواهی هست و یکی خود را
سرتر و برتر و مهتر از دیگران می‌داند!
یعنی شما می‌گویید پیکار و برتری‌خواهی در نهاد آدمی نیست؟! E40d

پارسیگر
من نگفتم که نیست. گفتم که این رانه ها مانند موتور نیرومند
یک خودرو و یک تانک سنگین هست هتا، ولی "فرمان"
این تانک باید در دست خرد و اندیشه ای باشد که از این
نیرو، سودی پاینده و هماگیر و بهینه، که کمترین زیان و
بیشترین خوشی را برای بیشترین زیندگان است,بیافریند.
رانه ها مانند یک شاه هستند ولی خرد مانند یک وزیر
فرزین است. نه شاه با همه ی نیرو و سپاه میتواند بی وزیر
سرانجامی نیک داشته باشد و نه وزیر میتواند با همه ی دانش
و خرد و هوش خود، بی سپاه و نیرو، کشور را به فرجامی نیکو
برساند. پس فرمان و نیرو باید بهم در باشند. فرمان هومنی
نیز در پایبندی در سامانه ی هماوندی همبودین است و نیرو،
همان رانه های زیستی میلیونها ساله ی ژنتیک "کور".


پارسیگر
sonixax نوشته: فکر نمیکنم بلایی که کمونیستها بر سر من آوردند ربطی به سرمایه داران داشته باشد!
همچنین این همه مالیات سنگین و جلوگیری از بهره مند شدن از حقوق اساسی و اولیه به بهانه اینکه مردم وظیفه ندارند مالیات بدهند که تو فلان کار سرمایه داران باشد!!! به عکس خدماتی که از طرف سرمایه داران انجام شده و به من رسیده را هرگز هیچ یکی از این کمونیستها و سوسیالیستهای مدعی نه تنها نداده اند بلکه طلبکار هم بودند ازم!!!!
در نگاه نخست هم خورشید به گرد زمین میچرخد
ولی گالیله تنها توانست با هوشمندی و نگرش
ژرف، وارون بودن آنرا دریابد. شما هم نیاز نیست
که این سخن ها را باز و باز بگویید، جایگاه سیاسی
خود را بار ها با روشنی گفته اید. من میگویم که
باید دیری شکیبا باشیم و زمانی باید بگذرد تا ببینیم
که چه دگرگونی در اندیشه و باور شما پدید میاید.


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: من نگفتم که نیست. گفتم که این رانه[١] ها مانند موتور نیرومند
یک خودرو و یک تانک سنگین هست هتا، ولی "فرمان"
این تانک باید در دست خرد و اندیشه ای باشد که از این
نیرو، سودی پاینده و هماگیر و بهینه[٢]، که کمترین زیان و
بیشترین خوشی را برای بیشترین زیندگان[٣] است.
رانه ها مانند یک شاه هستند ولی خرد مانند یک وزیر
فرزین است. نه شاه با همه ی نیرو و سپاه میتواند بی وزیر
سرانجامی نیک داشته باشد و نه وزیر میتواند با همه ی دانش
و خرد و هوش خود، میتواند بی سپاه و نیرو، کشور را به فرجامی[٤]
نیکو برساند. پس فرمان و نیرو باید بهم در باشند. فرمان هومنی[٥]
نیز در پایبندی در سامانه[٦] ی هماوندی همبودین[٧] است و نیرو،
همان رانه های زیستی میلیونها ساله ی ژنتیک "کور".

خب من هم همین را می‌گویم, در سرشت و نهاد آدمی برتریخواهی فرمانرواست و
کمونیسم که داد همبودین دارد با رانه‌های زیست‌شناختی ناسازگار است, برای همین
هم گفتم "مگر اینکه تراهومن نوینی بسازید"! کاپیتالیسم به نگر من سیستم اتوماتیک و
خودکار زندگانی‌ست که با خمیره‌ی هومنان هم می‌خواند و همواره باید گروهی مهتر
باشندو گروهی هم توسری خور و درمانده و گروهی دیگر هم در اشکوب میانه! (= قانون طبیعت و
فرازیست) هر سیستمی هم که با این مهاد ستیزنده باشد شانس کامیابی بالایی ندارد.
پارسیگر
Alice نوشته: خب من هم همین را می‌گویم, در سرشت و نهاد آدمی برتریخواهی فرمانرواست و
کمونیسم که داد همبودین دارد با رانه‌های زیست‌شناختی ناسازگار است, برای همین
هم گفتم "مگر اینکه تراهومن نوینی بسازید"! کاپیتالیسم به نگر من سیستم اتوماتیک و
خودکار زندگانی‌ست که با خمیره‌ی هومنان هم می‌خواند و همواره باید گروهی مهتر
باشندو گروهی هم توسری خور و درمانده و گروهی دیگر هم در اشکوب میانه! (= قانون طبیعت و
فرازیست) هر سیستمی هم که با این مهاد ستیزنده باشد شانس کامیابی بالایی ندارد.
پارسیگر
نادرست است.
کمونیسم با رانه های زیست شناسیک همخوانی دارد.
شما میتوانید برتری و سروری را با کوشمندی و هوشمندی
بیشتر بدست بیاورید، نه با پدر سوختگی و کلاه برداری بیشتر.
در این میان، تراز بهزیستی و خوشی همبود هم افزایش
می یابد ، چرا که بیشنیگان دچار نداری و نادانی و دین
و بهره کشی نخواهند بود.
هومنان میتوانند مانند مردم سوئد باشد و بایسته نیست
که مانند مردم نجف آباد اصفهان باشند. پس میشود هومن
را به فرهنگ والاتر پرورد. تنها باید این چرخه ی اهریمنی
نداری و ددمنشی+ بهره کشی را شکست. ما هم میتوانیم
مادر ترزا و ادیسون و پاستور و گاندی داشته باشیم و هم
آتیلا و تیمور لنگ و محمد که همگی نیز دارای این رانه ها بودند.


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: این فهرستی از هنبازان این جستار است که من در رنگسار راست تا چپ، رده[١] بندی کرده ام
رنگسار = طیف
E40d