Mehrbod نوشته: ین چیزهای خندهداری که از دگرش[1] ساختار همبودین[2] و ... به هم میبافند کوچکترین دگرسانیای[3] در این
فرهود[4] ساده و خام که برخی از آدمها دارند از برخی دیگر آدمها بهرهمیکشند, نمیدهد.
تنها دگرسانیای که این پیچیدگی ساختار همبودین میدهد سختتر شدن فرایند ریشهیابیِ بهرهکشی و بهرهدهی است: کسیکه ١٠ سال کار کرده (بهرهداده) و پول
اش را یکجا گردآورده و اکنون یک رستوران اجاره کرد (بهرهمیدهد) و دو تا کارگر کارگماشته[5] (بهرهمیکشد) و اجاره خانه میدهد (بهرهمیدهد) و ...
در گذشته اینها سادهتر بودند: یکی خاور (مالک) بود, رعیت برایش کار میکرد و اینچنین میبهرهکشید.
پس در کُنش, ما امروزه تنها یک کلاف از بهرهکشی و بهرهدهی همزمان داریم که هر کس
بیشتر پول در میاورد, همان کسی است که بیشتر از آنکه بهرهمیدهد, بهرهمیکشد: قانون جنگل.
کدام چیز های خنده دار؟
اگر ساختار اجتماعی ,دو قطبی محض بود شاید میتوانستیم حقایق اقتصادی را درک و در موردش اظهار نظر کنیم.
در حالیکه با وجود ترکیبات خاص و متعدد منابع مالی و مقادیر دریافت پیچیدگی هایی به وجود می آید که پیدایش آن را نمیتوان صرفا به لحاظ مالکیت دارایی تفسیر و تعبیر کرد.(همان مثال انقلاب مدیریتی)
iranbanoo نوشته: کدام چیز های خنده دار؟
اگر ساختار اجتماعی ,دو قطبی محض بود شاید میتوانستیم حقایق اقتصادی را درک و در موردش اظهار نظر کنیم.
در حالیکه با وجود ترکیبات خاص و متعدد منابع مالی و مقادیر دریافت پیچیدگی هایی به وجود می آید که پیدایش آن را نمیتوان صرفا به لحاظ مالکیت دارایی تفسیر و تعبیر کرد.(همان مثال انقلاب مدیریتی)
شما باید از فرایافتی به نام «ارزش افزوده» بخوانید, سپس میدریابید که بهرهکشی (exploitation) چیست.
با رفتن از پیِ ارزش افزوده همهیِ این چیزهایی که به چشم شما سخت و دشوار میایند آسان و دریافتنی میشوند; تنها پیچیده (ولی نه دشوار) هستند: کسی همزمان هم چند جا و چند جور بهرهمیدهد, هم چند جا و چند جور بهرهمیکشد.
سرمایهدار ولی در این میان همواره کسی است که بهرهیِ بیشتری از آنکه رویهم میدهد, بکشد —> روز به روز به پول در گردش (= سرمایه) خود بیافزاید.
پارسیگر
روزبه نوشته: این شیوه تاختن به نظام فکری کمونیزم را با پیراهن عثمان کردن این کشور وآن کشور ره به جائی نمیبرد وبیشتر سطحی نگری است تا نقد بنیان فکری این تفکر
دفاعیه به روش اسلامی آخوندی !
روزبه نوشته: واین ناشی از ضعف طرفداران کاپیتالیسم درمبانی تئوریک است
اگر بخواهیم با نمونه سازی به نتیجه برسیم که تنها اندکی از کشورهای سرمایه داری به تازگی دراین چند دهه آنهم از سرسلامتی ودرس آموزی از حقایق علمی مارکس ونیز واهمه از قیام مردمی تغییر شیوه داده وبا اصلاحات وتزریق رفاه توانسته اند ثبات نسبی درجامعه بوجود بیاورند ونمیدانم شما چرا نمیخواهید به بحران وفلاکت اقتصادی این نظامها درخود همین اروپا ازجمله یونان واسپانیا توجه کنید ویا اعتراضهای میلیونی وال استریت را چشم بپوشید وپی درپی با سیاه نمائی کره شمالی این بحث را تمام شده تصور کنید ...
یعنی توهم تا به کجا ؟
میشه بفرمایید چه طور است که کاپیتالیستها از کمونیستها یاد گرفته اند و خفن شده اند ولی خود کمونیستها در پیتی باقی مانده اند ؟
این ادعا درست مثل ادعای مفت مسلمانان است که میگن غرب علمش رو از قرآن و اسلام استخراج کرده !!!
روزبه نوشته: درحالیکه نقش کشورهای امپریالیستی را درهمین وضعیت فلاکت موجود درکره شمالی را چرا نمیخواهید ببینید واستفاده غرب از انحصار قدرت مالی وشیوه اعمال جنگ اقتصادی به نام تحریم درزانو درآوردن ملت کره شمالی را فراموش میکنید مقصر اصلی درفشار مضاعف به مردم کره نه نظام فکری بلکه کشورهائی که شما لیبرالیست می پندارید هست ...
توهم توطئه !
روزبه نوشته: ین اختناق بین المللی و کمونیست ستیزی غرب را که خود را فاتح وضع موجود میپندارید را متوجه نیستید وتحت تاثیر فیلم های تبلیغی غرب از کمونیزم تصور خبیثانه دراذهان خود تشکیل داده اید والبته طبیعی است شما اقشاری که دردنیای سایبری زمان میگذرانید ارتباط ودرک درستی نمیتوانید با مفاهیمی همچون استثمار برقرار سازید
Blah Blah Blah
هیچ ایدلوژی در جهان به اندازه ایدلوژی کمونیست ها برای بشر خطرناک نیست . حتی تروریست ها و حرفه ای ترین آدم کش ها دست به چنین جنایتی نزدند که کمونیست ها در چند قرن اخیر زدند .
Nevermore نوشته: اینکه حاجی بازاری ها پشتیبان حکومت باشند یا نباشند تغییری در اینکه ایران یک کشور سرمایه داری است ایجاد نمی کند.
چه کسی گفته است ایران سرمایه داریست ؟ حتی ایرانه زمان شاه سرمایه داری نبود چه برسد الان .
مزدك بامداد نوشته:
پرسش این است که آیا سرنوشت هومنی باید با قانون جنگل
باشد یا اینکه ما میتوانیم همبودی داشته باشیم که کسی زیر
گرسنگی و تازیانه و خودفروشی و ... برای گروهی مفت خور،
چه آقازاده ها و چه سرمایه داران شیک پوش باختری ، جان نکند؟
[SIZE=3]•[/SIZE]
شما که معتقدی همه چیز از طبیعت میاد و فرگشت و اینها.
خب دیگه برای بقای بهینهء ژن هم که شده، بقول شما، بهتر است قوی ها بمانند و قوی تر شوند و ضعیفان در این نظام ارزشی ندارند.
خب ما که این بحثها رو خوندیم هنوز به نتیجه نرسیدیم که بالاخره سرمایه داری بهتره یا کمونیسم.
ولی من یه حرفی دارم، یه ایرادی نسبت به همگان.
من شخصا در زندگیم به زودی فهمیدم که زندگی یک نبرد همه جانبه است.
یکی از دلایلی (نمیگم همش، میگم یکی از دلایلش) که ازدواج کردم و قصد ازدواج ندارم همین مسئله بود.
چون هیچ منطقی نداره اگر شما دنیا رو واقعا میدان جنگ و زندگی رو نبردی بیرحمانه دیدید، برید با خیال راحت ازدواج کنید و بچه دار بشید و انتظار داشته باشید در کانون گرم خانواده محترم زندگی خوب و خوشی رو در آرامش بگذرانید و دست آخر سر سالم به گور ببرید.
آیا در میان یک میدان نبرد میتوان به کار پرورش گل مشغول شد؟
آیا در میان جنگ و میدان نبرد، جای لانه و آشیانه ساختن است؟
حال ایراد اینست که این همه بشریت که مدام شکایت میکنند و ایراد میگیرند و سرمایه دار و سرمایه داری را دشمن دانسته و محکوم میکنند، یا بعکس کمونیسم را، حرف از مبارزه و استثمار و ظلم و جنایت میزنند، بعد اکثرشان یا خیلی هایشان انگار نه انگار و انگار که تمام اینها بیشتر حرف بوده و وضعیت آنقدرها هم بد و ناامیدکننده نیست، میروند و ازدواج میکنند و خانواده تشکیل میدهند و تازه بچه هم میاورند!
بنظر بنده این یک تناقض است و یک مسخرگی محض.
نمیشود آدم اینطور حرف بزند و اینطور فکر کند، اما این کارها را هم بکند و سرش را بندازد پایین زندگی اش را بکند مثل بچه آدم!!
این یعنی چه؟
از اولین ابزارها و کنترلی که ما روی زندگی خودمان و بعد روی جهان داریم، همین امر ازدواج و بچه درست کردن است.
شمایی که از پر بودن جهان از استثمار و بدبختی و ظلم دم میزنید، آیا بچه بوجود میاورید که فردا به همین وضعیت دچار شود؟ بچه بوجود میاورید که عمله و زیردست همین ستمگران شود؟
من میگویم حتی نسل بشر هم، وقتی وضعیت بدین گونه است، هیچ ارزشی ندارد.
هرچند نسل بشر هم به این سادگی نابود نمیشود و الان دیگر آنقدر جمعیت و فناوری و علم و کنترل هست که تصور نابودی نسل بشر بخاطر کم شدن زاد و ولد تقریبا محال است.
من شخصا ازدواج نکردم چون یک دلیلش همین بود که از استثمار شدن و استثمارگران به حد مرگ تنفر دارم.
و تشخیص دادم که با ازدواج کردن طبیعتا باید انتظار بیشتر داشته باشم که وابستگی و ضعف بیشتری پیدا کنم.
folaani نوشته: شما که معتقدی همه چیز از طبیعت میاد و فرگشت و اینها.
خب دیگه برای بقای بهینهء ژن هم که شده، بقول شما، بهتر است قوی ها بمانند و قوی تر شوند و ضعیفان در این نظام ارزشی ندارند.
درسته, به این میگویند Survival of the Fittest, یا فرازیستِ درخورترین/سازوارترین.
از آنجاییکه خود هوش و خرد هم فرآوردههایِ فرگشت هستند, پس آنچه بجا میماند (یا چیزی
بجا نمیماند) همبودهایی هستند که بر روی ایندو فراساخته شده باشند, نه سود و آز سرمایهداران بیخرد.
پارسیگر
Parastesh نوشته: چه کسی گفته است ایران سرمایه داریست ؟ حتی ایرانه زمان شاه سرمایه داری نبود چه برسد الان .
سرمایهداری میشود سیستمی که کسی با گذاشتن پول (= سرمایه, capital) و راهاندازی یک کارگاه (کارخانه, شرکت, ...), از کارِ دیگر مردم
بهرهکشد: ١٠ کارگر برای این سرمایهدار کار میکنند, ولی هر کدام بخش (بزرگ)ی از بهرهیِ کار اشان در این کارگاه را به سرمایهدار میدهند.
ایران نیز بروشنی کشوری است سرمایهداری, زیرا شما میتوانید با سرمایهیِ خود هر اندازه که دوست دارید از این کارگاهها راه بیاندازید
و چنانکه دوستان گفتند ایران بهشت سرمایهداران هم هست, زیرا باژ بسیار اندکی در کارْ باید به دولت بپردازند (میتوانند شیرهیِ کارگر را خوب بکشند!).
پارسیگر