بقیه دنیا دارن پیشرفت میکنن اینم از جامعه ما رو به پسیم. به چه امیدی داریم اینجا زندگی میکنیم. احتمالا چند روز دیگه حق رای زنان و حق رانندگی و حق اشتغالشون و... هم ازشون میگیرن.
مگر یکی از شروط ولایت اسلام نیست؟ اگر ولی کافر بود چه؟ نخست او را اعدام میکنند سپس دختر را مورد تجاوز قرار میدهند، یا تجاوز به دختر تقدم فقهی دارد؟
من هم از این حق رای که گفتید میخواهم
در مورد ولایت به اسلام شرط، ولایتِ خود دختر هست. اگه ولیش کافر بود دختر میتونه ازش سرپیچی کنه و ولی رو هم میگیرن اعدام میکنن و اجازه دختر هم میفته دست حاکم شرع. :Dولی خوب که من قبلا پاسپورت گرفتم. وگرنه اینقدر بدم میومد برم بگم بابا بیا رضایتنامه بده تا من برم پاسپورت بگیرم.
shirin نوشته: میلاد ولی قهری همون پدر هست اگر هم پدر فوت شده پدر بزرگ (پدرِ پدر). حکم دادگاه هم حتما برای وقتی هست که یا با پدر مشکل داشته باشه یا هم ولی نداشته باشه و فوت شده باشن. ( نمیدونم دقیقا) امیر حتما فکر میکنن زن تا چهل سالگی عقلش نمیرسه برای خودش تصمیم بگیره. فلسفشو احتمالا فقط خودشون میدونن.
پدر یا پدربزرگ طرف باید باهاش قهر کرده باشه حتمن ؟ :)))))
اینجا منظورش از قهری فکر کنم جبری و اجباری باشه. مثل نسبی :D
امیر جان اگر درست بیاد داشته باشم درباره «نوام چامسکی» بیزاری نشان داده بودی، میتوانی دوباره از چرایی آن بگویی؟
دوستان کسی میدونه چرا آرم دانشگاه علوم پزشکی دوتا مار پیچیده دور یک لوله آزمایشگاه هست؟
Mehrbod نوشته: امیر جان اگر درست بیاد داشته باشم درباره «نوام چامسکی» بیزاری نشان داده بودی، میتوانی دوباره از چرایی آن بگویی؟
خاطرم نیست، اما کلا از او دل خوشی هم ندارم، به نظرم او در توصیف ساختار و چیستی قدرت در جهان امروز به شدت در اشتباه است، اینکه هژمونی آمریکا دارای ارتباط تنگاتنگی با نظام سرمایهداریست و افول یکی به همان ِ دیگری خواهد انجامید خیلی سادهلوحانه است. من باور دارم کُل امپراتوری آمریکا نوعی انحراف از سرمایهداری حقیقیست نه نمود ِ راستین آن، به چند دلیل. یکی اینکه در مدل آمریکایی پیشفرضی غلط وجود دارد و آن درهمآمیختن «دموکراسی» و «کاپیتالیسم» است، چنانکه در آنجا(احتمالا برپایهی تبلیغهای میلتون فریدمن)تصور میکنند سرمایهداری بدون دموکراسی ممکن نیست موفق بشود، ما امروز اما مُدل ِ چین را داریم که توانسته الگویی از سرمایهداری ارائه بدهد که ولو هیچ آزادی سیاسی به هیچ مفهومی در آن وجود ندارد، چرخ آن بهتر از مدلهای غربی میچرخد. این پیشفرض غلط به این منجر شده که نظام حاکم در آمریکا، بجای تلاش برای غلبه بر جامعهی مدنی و برپا کردن دیکتاتوری، راههای جدیدی برای علم کردن نوعی نظم واژگون برپایهی کنشهای ظاهرا اختیاری بوجود بیاورد، و کلافی بسیار درهمتنیده برای کنترل اوضاع ببافد. خُب، این، و تمام مشکلاتی که از آن برمیخیزد، هیچ ربطی به سرمایهداری ندارد، ایراد دموکراسیست! ما میبینیم که در چین هیچ نیازی به این مسخرهبازیها نیست و «سرمایهداری» مثل ساعت کار میکند. «مشکل» زمانی آغاز میشود که میخواهید چیزی در ذات خود ناعادلانه را، در نظامی دموکراتیک پیاده بکنید. و نیز نکتهی دیگر در اینباره : «افول» سرمایهداری در آمریکا و اروپای غربی، صعود آن در هند و چین و برزیل است، و بحران در یک بخش از جهان، توسعه در جای دیگرست. اینها تنگاهای آخرالزمانی نیستند، بلکه پیچ و خمهای طبیعی هستند بر سر رودی بسیار بزرگ، البته چامسکی چنین چیزی ادعا نکرده، اما خیلی بیش از حد روی آنها حساب باز میکند.
مشکل دیگری که من با او دارم این ایدهی «تساعد موقت» است. اینکه با شرایط فعلی هیچ چشمانداز معقولی برای دولتزدایی نیست، و تا زمانی که اتحادیههای گسترده و قدرتمند و مستقل و خودآگاه کارگری بوجود بیایند، پتانسیل انقلابی در جوامع پیشرفته پدید بیاید و ... بجای کاهش قدرت دولت، باید موقتا آنرا بزرگتر(و سوسیالیستیتر) بکنیم تا از ما در برابر «سرمایهداری» دفاع بکند. در اینجا یک خودفریبی بزرگی نهفته است زیرا پیشفرض گرفته میشود که دولتبزرگ شده و قادر به مقابله با سرمایهداری، اجازهی گسترش آلترناتیوهای حقیقتا مستقل و قدرتمند برای خود را خواهد داد! ما برپایهی یک و نیم قرن تجربهی انقلابات سوسیالیستی-کمونیستی-آنارشیستی و بطور کلی «ضدکاپیتالیستی» میدانیم که «دولت» دشمنی به مراتب ترسناکتر، خطرناکتر، آدمکشتر و قدرتمندتر از «سرمایه داری»ست، و تقویت دولت برای مقابله با کاپیتالیسم به واکسینه کردن بدن برپاد آنفولانزا با هپاتیت سی میماند!
...