Dariush نوشته: اگر نظرِ من را میخواهید، دلیلش نبودِ استدلال نیست بلکه همان حالتِ انزجار و چندش است. شاید آنجا بتوانید در موردِ مسائلی بس بغرنجتر از همجنسگرایی بحث کنید، اما همجنسگرایی به واسطه آنکه برای دگرجنسگراها معمولا غیرقابل تصور است و هنوز اذهان آنرا بیماری،انحراف،غیرانسانی،ش یطانی ... میبینند ، حاضر نیستند هتا به سخن در این باره گوش کنند چار که هتا از شنیدن در این مورد هم چندششان میشود!
حالت انزجار که هست داریوش جان ،اساسا مذهب با اینها گره خورده ولی دلیل عصبانیت و برخورد تند و حذف تاپیک و... پیوند دارد به همان نتوانستن در دلیل تراشیدی برای این حس نفرت.مثلا خوردن گوشت سگ هم در اسلام حرام است و چندش آور ولی کسی در برخورد اینکه چرا در تایلند مثلا سگ میخورند عصبانی نمیشود.البته مغالطه طبیعی را یادم رفت اشاره کنم که مثلا میگویند در طبیعت از این چیزها نیست و اینها.وقتی که چرند بودن این ادعا و همچنین دلیل مغالطه آمیز بودن آنرا به مسلمین توضیح میدهیم آنوقت است که قیوزشان میپرد
Russell نوشته: حالت انزجار که هست داریوش جان ،اساسا مذهب با اینها گره خورده ولی دلیل عصبانیت و برخورد تند و حذف تاپیک و... پیوند دارد به همان نتوانستن در دلیل تراشیدی برای این حس نفرت.مثلا خوردن گوشت سگ هم در اسلام حرام است و چندش آور ولی کسی در برخورد اینکه چرا در تایلند مثلا سگ میخورند عصبانی نمیشود.البته مغالطه طبیعی را یادم رفت اشاره کنم که مثلا میگویند در طبیعت از این چیزها نیست و اینها.وقتی که چرند بودن این ادعا و همچنین دلیل مغالطه آمیز بودن آنرا به مسلمین توضیح میدهیم آنوقت است که قیوزشان میپرد
در موردِ همجنسگرایی، موضوع قدری پیچیدهتر است. مثلا شما وقتی بخواهید در موردِ سکس با محارم بحث کنید، نهایتا دلیلشان از منظرِ علمی و منطقی این است که فرزندهای معلول به دنیا میآیند. حال شما اگر بگویید خب اکنون میتوانیم از روشهای پیشگیری استفاده کنیم. پذیرفته نخواهد شد، نه به این دلیل که اینرا قبول ندارند، بلکه از آنجا که غریزه تولید مثل بس موثرتر از دیگر غرایز در روانِ آدمیست، هرچیزِ غیرعادی در این مورد، تهوعآور میشود و واکنشِ ابراز شده، یک واکنشِ «طبیعی» قلمداد میشود! چنین واکنشی را در برابرِ تناولِ گوشتِ سگ و گربه نخواهید دید.
Dariush نوشته: در موردِ همجنسگرایی، موضوع قدری پیچیدهتر است. مثلا شما وقتی بخواهید در موردِ سکس با محارم بحث کنید، نهایتا دلیلشان از منظرِ علمی و منطقی این است که فرزندهای معلول به دنیا میآیند. حال شما اگر بگویید خب اکنون میتوانیم از روشهای پیشگیری استفاده کنیم. پذیرفته نخواهد شد، نه به این دلیل که اینرا قبول ندارند، بلکه از آنجا که غریزه تولید مثل بس موثرتر از دیگر غرایز در روانِ آدمیست، هرچیزِ غیرعادی در این مورد، تهوعآور میشود و واکنشِ ابراز شده، یک واکنشِ «طبیعی» قلمداد میشود! چنین واکنشی را در برابرِ تناولِ گوشتِ سگ و گربه نخواهید دید.
در مورد پیچیدگی آن که شکی نیست داریوش جان ولی در مورد اینکه چه میزان از آن طبیعت انسان است و چه میزان تربیت سخن میتواند برود.مثلا در مورد همین گرایش به همجنس میدانیم که در همین ایران خودمان مدتها بوده و در یونان باستان هم کاملا رواج داشته و با اینکه دلیل نفرت از آن بخاطر تضاد ظاهری آن با رانه تولیدمثل و فرگشت بدیهی بنظر میرسد ولی همین حظور نسبتا قویش چه در بین حیوانات دیگر و چه انسانها در سراسر جوامع (ملو تحت سرکوب فرهنگ) نشان میدهد از آن سو هم کشش طبیعی به آن وجود دارد.
بنظر من در مورد همجنسگرایی و حتی سکس با محارم با وجود ریشه بیولوژیک و فرگشتی اولیه این فرهنگ و سنت است که باعث آموزش این نفرت میشود و اتفاقا در مورد سکس با محارم هم مانند همجنسگرایی دلیلی برای چرایی نااخلاقی بودن انجام آن نمیشود پیدا کرد ولی چون تابو اجتماعی در برابر اینها بسیار عمیق است حس انزجار هم از آنها بسیار شدیدتر است.نمونه دیگر ان مثلا غیرت و ناموس است که باز میبینیم چه میزان میتواند حس انزجار را در انسانها بهمراه داشته باشد ولی باز هم میبینیم مثلا چه میزان این غیرت میتواند با تغییر فرهنگ مثلا از اروپای غربی نسبت به خاورمیانه تغییر کند.البته این حس انزجار همانطور که گفتی اول میاید و میشود در مورد دلایل خوب یا بد بودن آن بحثی نشود ولی باز فرد دچار خشم شود ولی نکته این است که بخاطر حالت متعصبانهای که آموزش این رفتار داشته، فرد بهنگام حمله به این باور بنیادی خود میبیند که با وجود این احساس خشم و نفرت شدیدی که دارد هیچ دلیلی نمیتواند برای چرایی بد بودن سکس با محارم یا همجنسگرایی بیاورد و خشم او چند برابر میشود.همچنین است برای احساسات نسبت به نمادهای ملی-قومی مثل اینکه کسی از پرچم کشور بعنوان زمین شور استفاده کند یا مثلا با حیوان مرده سکس کند و...
شاید گوگل كش كرده باشتش !
جماعت اراذل.افسوس می خورم به حال آن 202 گوساله ای که در عرض یک ساعت لایک زده اند.
Russell نوشته: در مورد پیچیدگی آن که شکی نیست داریوش جان ولی در مورد اینکه چه میزان از آن طبیعت انسان است و چه میزان تربیت سخن میتواند برود.مثلا در مورد همین گرایش به همجنس میدانیم که در همین ایران خودمان مدتها بوده و در یونان باستان هم کاملا رواج داشته و با اینکه دلیل نفرت از آن بخاطر تضاد ظاهری آن با رانه تولیدمثل و فرگشت بدیهی بنظر میرسد ولی همین حظور نسبتا قویش چه در بین حیوانات دیگر و چه انسانها در سراسر جوامع (ملو تحت سرکوب فرهنگ) نشان میدهد از آن سو هم کشش طبیعی به آن وجود دارد.
بنظر من در مورد همجنسگرایی و حتی سکس با محارم با وجود ریشه بیولوژیک و فرگشتی اولیه این فرهنگ و سنت است که باعث آموزش این نفرت میشود و اتفاقا در مورد سکس با محارم هم مانند همجنسگرایی دلیلی برای چرایی نااخلاقی بودن انجام آن نمیشود پیدا کرد ولی چون تابو اجتماعی در برابر اینها بسیار عمیق است حس انزجار هم از آنها بسیار شدیدتر است.نمونه دیگر ان مثلا غیرت و ناموس است که باز میبینیم چه میزان میتواند حس انزجار را در انسانها بهمراه داشته باشد ولی باز هم میبینیم مثلا چه میزان این غیرت میتواند با تغییر فرهنگ مثلا از اروپای غربی نسبت به خاورمیانه تغییر کند.البته این حس انزجار همانطور که گفتی اول میاید و میشود در مورد دلایل خوب یا بد بودن آن بحثی نشود ولی باز فرد دچار خشم شود ولی نکته این است که بخاطر حالت متعصبانهای که آموزش این رفتار داشته، فرد بهنگام حمله به این باور بنیادی خود میبیند که با وجود این احساس خشم و نفرت شدیدی که دارد هیچ دلیلی نمیتواند برای چرایی بد بودن سکس با محارم یا همجنسگرایی بیاورد و خشم او چند برابر میشود.همچنین است برای احساسات نسبت به نمادهای ملی-قومی مثل اینکه کسی از پرچم کشور بعنوان زمین شور استفاده کند یا مثلا با حیوان مرده سکس کند و...
البته من از واژهی طبیعی برای معنای عامِ آن، یعنی نرمال استفاده نکردم و بهمین خاطر آنرا در گیومه آوردم. واکنش طبیعیست چراکه از نظرِ من نشاتگرفته از پدیدههای طبیعی، از قبیلِ غرایز است. باید از خود بپرسیم این همه تابو و افسانه چر در موردِ این موضوع وجود دارد و در جهانی که تقریبا همهی تابوها در آن شکسته شده، همچنان مقاومت برای پذیرفتن شکستنِ تابوهای جنسی مثلِ همجنسگرایی وجود دارد؟ پاسخ من این است که تولید مثل( که در حالتی کلیتر سلامتش ، به معنای بقای خانواده،قوم، قبیله،ملت و بشریت است) بسیار تاثیرگذار در فرهنگ و تمدنِ جامعه است و هر چه که در آن سالم و درست در نظر آید، کاملا ساده و عادی قلمداد میشود هر آنچه که انحراف یا مخاطره تلقی شود، توسطِ خودِ آن جامعه و فرهنگ سرکوب میشود. اینچنین است که میبینید بیشترین تابوهایی که رگ گردنها را به غایت برمیانگیزانند، در همین مقوله وجود دارند. بیشک حضور این بیزاری در آموزههای دینی نیز برآمده از همین مطلب است. اما آنچه که مسخره و بیمعنی است، دست یازیدنِ به این حماقتِ باستانیست و اصرار به تداومِ آن است!
nevermore نوشته:
جماعت اراذل.افسوس می خورم به حال آن 202 گوساله ای که در عرض یک ساعت لایک زده اند.
من همیشه برایم جالب بوده بدانم این کار چه لذتی میتواند داشته باشد؟! این ماساژ و مالش و ... را میدانیم که هیچ لذتی به دست مرد نمیرساند، حتی در سکس، و حتی بر حساسترین جاها. فرو کردن انگشت به بدن دیگران هم که آخر لذتی ندارد؟ شاید از چهرهی شوکه و نگاههای هراسآلود و ... لذت میبرند؟ احتمالا همین باشد. اگرنه من واقعا نمیدانم یک نفر چقدر باید از نظر جنسی محروم و محدود باشد که از برخورد دستش با لباس یک نفر دیگر تحریک بشود... آیا این کار در روانشناسی اسم ندارد؟ به نظرم فقط منحصر به ایرانیان-اعراب باشد چون من هیچکس دیگر را ندیدهام که چنین کاری بکند.
Dariush نوشته: البته من از واژهی طبیعی برای معنای عامِ آن، یعنی نرمال استفاده نکردم و بهمین خاطر آنرا در گیومه آوردم. واکنش طبیعیست چراکه از نظرِ من نشاتگرفته از پدیدههای طبیعی، از قبیلِ غرایز است. باید از خود بپرسیم این همه تابو و افسانه چر در موردِ این موضوع وجود دارد و در جهانی که تقریبا همهی تابوها در آن شکسته شده، همچنان مقاومت برای پذیرفتن شکستنِ تابوهای جنسی مثلِ همجنسگرایی وجود دارد؟ پاسخ من این است که تولید مثل( که در حالتی کلیتر سلامتش ، به معنای بقای خانواده،قوم، قبیله،ملت و بشریت است) بسیار تاثیرگذار در فرهنگ و تمدنِ جامعه است و هر چه که در آن سالم و درست در نظر آید، کاملا ساده و عادی قلمداد میشود هر آنچه که انحراف یا مخاطره تلقی شود، توسطِ خودِ آن جامعه و فرهنگ سرکوب میشود. اینچنین است که میبینید بیشترین تابوهایی که رگ گردنها را به غایت برمیانگیزانند، در همین مقوله وجود دارند. بیشک حضور این بیزاری در آموزههای دینی نیز برآمده از همین مطلب است. اما آنچه که مسخره و بیمعنی است، دست یازیدنِ به این حماقتِ باستانیست و اصرار به تداومِ آن است!
درست میگویی داریوش جان،ولی آنچه من درباره طبیعت گفتم به معنی نرمال نبود بلکه Nature vs Nurture بود یا بعبارت دیگر درونی بودن آنها.همانطور که مثلا زنمحوری و کلا رابطه دو جنس هم کاملا برآمده از بقا و تولید مثل است ولی بخشی از آن درونیست بخش دیگر در اثر تربیت درونی میشود.
در مورد سکس با محارم و نفرت از همجنسگرایان هم بگمانم همینگونه باشد و البته میزان اثر گذاری هر یک مسالهایست که بنگرم دربارهاش بتوان تئوریهایِ ابطال پذیر داد و آزمایشش کرد.
دوستان درباره آینده خدا و الاهیات در عرصهی ِ روشنفکری چه فکر میکنید؟من همچنان دلیل مرکزیت و اهمیت خدای خالق و قادر و عالم و مهربانی که به ما اهمیت میدهد و هدف خلقت جهان برای او بودهایم نمیشوم.بنظر من خدا باید در دسته موجودات فضایی (مثل آنچه که طراحی هوشمند در ابتدا پیرامونش ارائه شد) باشد.از جنبه آکادمیک هم فیلسوفهای دارای اعتباری مثل پلاتینگا از خردپذیر بودن و موجه بودن آن دفاع میکنند.شاید علت عقاید خود من باشد ولی من تنها دلیل واقعی قدرت الاهیات را در چنین سطحی قدرت سایق دین + قدرت روانی (Wishful thinking) میبینم.
Ouroboros نوشته: من همیشه برایم جالب بوده بدانم این کار چه لذتی میتواند داشته باشد؟!
من نمیدانم، شما که سرد و گرم روزگار را دیدهاید و دیرزمانی هم در ایران زیستهاید، نمیدانید ایران
چقدر مردان منحرف جنسی دارد؟
من در مسیر رفتوآمد به دانشگاه انقدر از اینها دیدهام که برایم عادی است، وانگهی دو سه مورد
خاص و فجیع وجود دارد که جدا از بقیه قرار میگیرد و دوست ندارم آنها را اینجا بگویم.
ولی یک بار همین اخیراً ایستگاه بیآرتی با دوستانم منتظر بودم که یک مرد خیکی ِ شکمگنده
شلوارش را جلوی ما دختران پایین کشید!!! و چه لذتی هم میبرد، در ملا عام.
کسان دیگر
هم دیدند اما هیچکس چیزی نمیگفت!
نظرتان در مورد این گونه از جانوران چیست؟ :))