Alice نوشته: ما یه بار تو کافی شاپ بازی می کردیمـــ... ؛ بطری اومد سمت من ، و چون میدونستم پسرا سوالای شخصی می پرسن و دوس ندارم بهشون جواب بدم جرات رو انتخاب کردمــــ... ؛
از قضا چندتا پسر اونورتر نشسته بودن ؛ دوستم بین اون چند نفر اونی که از همه داغون تر بود رو انتخاب کرد و گفت باید بری از اون شماره بگیری ، گفت باید علناً بهش بگی شماره شو بنویسه تو یه کاغذ بده بهت و ما هم ببینیم ؛ منم عصبانی گفتم نه عمراً من اینکارو نمیکنمـــ... خلاصه بقیه پسرا انقدر اسرار کردن و گفتن که بازیه وقتی انتخاب کردی باید پاش وایسی وگرنه شما رو به خیر ما رو به سلامت ؛
منم بی چاره :) آخر Okay دادمـــ...
پاشدم رفتم سراغ اون چند نفر ؛ یه کم بالا سرشون موندم با شک و دودلی نمی دوستم چیکار باید بکنمـــ... یه نگاهم به دوستام بود یه نگاهم به این پسرا ؛ بهم گفتن بله خانوم مشکلی پیش اومده ؟
گفتم ببخشید ما داشتیم جرات یا حقیقت بازی میکردیم ، بعد من جرات رو انتخاب کردم ، قرار شده که شما شمارتون رو بنویسین رو یه کاغذ و به من بدین و دوستامم ببینن ! (دوستام اونطرف همه قیافمو که با چندش باهاشون حرف میزدم رو میدیدن و میترکیدن از خنده )
بعدش پسره با کمال پر رویی برگشت بهم گفت نـــه من شمارمو به شما نمی دم ، من G*y اَم دوستاشم شروع کردن به نیشخند زدن !
منم احساس کردم شخصیتم خورد شد همون لحظه برگشتم رفتم پیش دوستام و ماجرا رو گفتم ، ول کن نبودن گفتن هرجوری شده باید بگیری ؛ (اون پسرا هم از دور حواسشون به من بود ) میخواستم داد بزنم سره دوستام اعصابمو خورد کرده بودنـــ...
خلاصه بازم رفتم ؛ به پسره گفتم حالا شما یه شماره بدید اینا ولم کنن ! ایندفه گفت باشه به روی چشم ، سه نفر بودن ، اول خودش شمارشو نوشت بعد دوستش گفت واسه منم بنویس ، اون یکی هم گفت ماله منم بنویس ، پسره گفت نه فقط خودم ، ولی بعد هر سه تا تو یه ورق نوشتن با اسماشون دادن بهم و تاکید کردن که من فلانی ام و اون فلانی ، از هرکی خوشت اومده به اون زنگ بزن ، اسرار کردن که حتماً زنگ بزنـیــآ ما منتظریمـــ... ! منم گفتم فک کن یه درصد ! پشت سرم که داشتم میرفتم بازم کلی اسرار کردن که شوخی کردیم باهات حتماً زنگ بزنـیــآ...
خلاصه تا آخر سه تایی از دور به من نگاه می کردن فک میکردن حالا خبری شده مثلنـــ... مسخره هــآ...
پشت دستمو داغ کردم که دیگه جرات رو انتخاب کنمـــ... هرچند بازم بعدها انتخاب کردمـــ... :)
بالاخره زنگ زدی یا نه آلیس جان
؟راستشو بگو...
من از این بازیا خوشم نمیاد...هیچ وقتم بازی نکردم!!!
shirin نوشته: خب اینجوری که معنیش عوض میشه.
تو جمله معنیش مشخص میشهـــ...
البته اصرار و اسرار هر دو عربین و نباید واج هاشون رو عوض کنیمـــ... بیشتر سرپوش گذاشتم که بی دقتیم مشخص نشهـــ...
!
حالا شمائم گیر ندهـــ...
:)
Anarchy نوشته: بالاخره زنگ زدی یا نه آلیس جان؟راستشو بگو...
من از این بازیا خوشم نمیاد...هیچ وقتم بازی نکردم!!!
نه بابا
؛ دیگه واسه چی باید بهشون زنگ میزدم
!
شمائم که به قول محربُد عاری از هر گناهی
، از این بازی ها هم خوشت نمیاد
:)
محربُد همون مهربُده هــآ
؛ این اشتباه آگاهانه س
؛ دوباره گیر ندینـــ...
Alice نوشته: محربُد همون مهربُده هــآ ؛ این اشتباه آگاهانه س ؛ دوباره گیر ندینـــ...
و این متلکیست به بیمهری ایشان یا شما؟
Alice نوشته: ما یه بار تو کافی شاپ بازی می کردیمـــ... ؛
با پسر جماعت بطری بازی کنی همین میشه دیگه جز دردسر چیزی نداره... ولی من فقط با دخترا بطری بازی میکنم
بطری بازی فقط با دخترها جالبه. البته من اذیتشون نمیکنم. یک وقت هایی خاله زنک بازیم میگیره حال میکنم توی جمع دخترها باشم یا میخوام از دخترها حرف بکشم
میشنیم بطری بازی میکنیم
Ouroboros نوشته: و این متلکیست به بیمهری ایشان یا شما؟
چون ایشون هم آلیث هم آلیس خطاب می کنه منو
؛
من نیز هم محربُد و هم مهربُد خطاب می کنم ایشون رو
!
یه فروم بود که غلط املایی گرفتن توش خلاف قوانین بود. اگه چند بار غلط املایی میگرفتی و بهت اخطار داده میشد توجه نمیکردی مسدود میشدی. آلیس تو هم میتونی درخواست همچین قانونی کنی برای اینجا. وگرنه من بعضی وقتا دوس دارم غلط املایی بگیرم.
Reactor نوشته: با پسر جماعت بطری بازی کنی همین میشه دیگه جز دردسر چیزی نداره...
نوبت ما میشد ما هم تلافی می کردیمـــ... تازه بدتر
؛
ولی پسر جماعت هر کاری بهش بگیم انجام میدهـــ... انگار نه انگار
!
البته بعضی هاشونـــ...
Anarchy نوشته: این شوخی بود دیگه؟
خیر. من این رو قبلا شنیده بودم. چند وقت پیش من و تو هم یک مستند درباره ی کشف آمریکا نشون میداد که همین رو تایید کرد. حتی اسب رو هم اسپانیایی ها با خودشون به آمریکا بردن و قبل از اون در آمریکا اسبی وجود نداشت!
Alice نوشته: نه بابا ؛ دیگه واسه چی باید بهشون زنگ میزدم !
شمائم که به قول محربُد عاری از هر گناهی ، از این بازی ها هم خوشت نمیاد :)
محربُد همون مهربُده هــآ ؛ این اشتباه آگاهانه س ؛ دوباره گیر ندینـــ...
شاید مربوط به نوع تربیت باشه و اینکه همیشه زیادی مبادی آداب بودم در جمع...البته نه اینکه شیطنتی نکرده باشم اما از حد و حدود خاصی فراتر میرفت احساس بدی پیدا میکردم. اصولا من یادم نمیاد با جماعت بانوان بازی کرده باشم جز زمان بچگی اونم بازی گرگم به هوا
اتفاقا میخواستم بهت گیر بدم سر این قضیه اشتباه تایپی دیگه حالا خودت توضیح دادی ....
Alice نوشته: چون ایشون هم آلیث هم آلیس خطاب می کنه منو ؛
من نیز هم محربُد و هم مهربُد خطاب می کنم ایشون رو !
حالا شما به دل نگیر...شاید محربد حواسش نیست تو رو آلیث خطاب میکنه!!! البته عالیص به نظرم بیشتر بهت میاد
...بعد شما غیر از آبجو و نوشابه و دوغ و آب معدنی،محصول جدید بیرون ندادین
؟