یه نفر نوشته: به فردیت اهمیت میدن یا اجتماع؟
همبود ریشه و مهاد است و
تک, برگی از ان. تک گرایی تنها در برابر
هستی همبود است که ارزش و بازتاب پیدا میکند، یک همبودی باید باشد
که یک "تک" بتواند خود را از ان دگرسان نشان دهد: چراکه ، هر کسی
در پیروی از رانه های سرشتین خود، میکوشد که در یک چیزی، یک
سر و گردن بالاتر یا دگرسان تر از دیگران باشد، چرا که نیاز به ارزشمند
و پسندیده بودن دارد. اگر جایی همه همه کفش الف را میپوشند، من کفش
ب را میپوشم که نگر هارا بسوی خود بربایم. در همبود های سرمایه داری
از این نیاز، مانند نیاز ها ی دیگر، برای دزدی و بهره کشی سود جسته میشود
و برتری را در پرورش فرهنگی سرمایه داری، در داشتن چیزی که دیگری توان
داشتن آنرا ندارد، کراننمایی میکنند.:" من آیفون چه میدانم ۶ دارم که فزون بر
تلفن کردن، قر هم میدهد و پشتم را هم میخاراند" ! من رولزرویس دارم که
نشانگر برتری و از ما بهترانی من است! برای بدست اوردن اینها هم آماده ام
که بمب ناپالم بر سر دیگران بیندازم، یا اینکه انداختن آنرا روا و هایسته بدانم.
در همبود های سرمایه داری ، این چنین از تک گرایی ، بهانه ای برای آزادی
بهره کشی فراهم اورده اند و به ایده ی تک گرایی از این رو پروبالی بیش از
مرز میدهند و راه آنرا، همپیشی گرگ آسا در پیشرفت در نردبان مافیا میدانند.
در همبود های سوسیالیستی، این همپیشی بر سر دزدی و بخور بخور نیست،
بر سر ارزش همبودین و توانایی و بلندی جایگاه در کاریاری مردم و والایش کشور
است، برای نمونه به کارگران نمونه، مدال و پاداش میدهند و کاردانان را به جایگاه
فرمانروایی و سرپرستی میرسانند و همان مدال کاری که روی سینه ی شماست،
کار همان رولزرویس و بنز را میکند، بی انیکه دزدی و مردم آزاری کرده باشید.
روشن است که برای هرکس، جایگاه سرپرستی کارخانه، گیرا تر از جایگاه زیرین تر
است، گرچه مزدش هم دگرسانی چندانی با کارگران نداشته باشد ( برای نمونه
مزد کارمندان دولت نمونه وار در آلمان هم بر پایه ی سالهای کار و گروه و پایه،
دگرسانی چندانی با یکدیگر ندارد). پس اینگونه، این رانه ی سرشتین و این نیاز به
خودنمایی و خودبرآوری* ، در همبود های سوسیالیستی در کانال سازندگی و
هومنی میافتد و نه در کانال دزدی و تباهی و سرکوب و مافیا.
همچنین اینگونه اسرتس از روی مردم برداشته میشود که سراغ کار و پیشه ای بروند
که آنرا دوست ندارند. ب.ن. یادم است که همه در ایران میخوستند که بچه شان دکتر
و مهندس و وزیر و وکیل بشود در جاییکه شاید خود بچه ی بچه بیچاره، به باغبانی
یا خلبانی و رانندگی دلبستگی داشت. یا اینکه کسی میرود از ناچاری، بساز و بفروش
میشود و برای سود بیشتر خانه های کارتونی میسازد که دیرتر برسر مردم آوار میشوند،
یک بخشیشی هم به هنداسگر میدهد که بنویس که خانه, زمین لرزه های ۸ ریشتری را
هم بر میتابد! چون سرمایه داری راهی جز این برای پیشرفت در پیش پای او ننهاده است.
به هرروی اگر همبودی نباشد و شما مانند تارزان در جنگل تنها باشید، تک گرایی شما
به جایی نمیرود چون مهند نیست که برهنه از درختی به درخت دیگر بپرید یا تــُـنبانی از
پوست شیر به خود بپوشید، چون کس دیگری نیست که به شما رشک برده و یا به شما
نگرش نماید و کسی هم نیست که به او پز بدهید!
•
*
خودبرآوری= self-fulfilment = Selsbsterfüllung
پارسیگر