SAMKING نوشته: من فکر میکنم این کافه دیگه ورشکست شده!
چطوره تغییر کاربری بدیم و گیم نتش کنیم؟ نه؟
نه!
اینجا که خلوت شده؛ تازه کم کم به من خوش می گذرد.
گیم نت شود پر از بچه و کودک و سر و صدا خواهد شد...
همچنین؛ کافه به نام دوستمان امیر هستش!
او هم سند و مدارک را با خودش برده.
برای نظم بهینه تر جستار ها؛ من تشخیص دادم
پاسخ مهربد را در اینجا بنگارم.
Mehrbod نوشته: دوستان شوربختانه فربودگرایی را پُـرگاه[1] با خردگرایی جابهجا میگیرند.
چه طور شد که با خودت فکر کردی من رئالیسم را با خردگرایی جا به جا می گیرم؟!!!
Mehrbod نوشته: فربود[2] این است که زنان جایگاه برتری از مردان دارند, اینکه ما مردان ابزارهای هوش
و دانش و نیرومندی را در دست داریم در برابر ابزار جنسی زنان به کار چندانی[3] نمیایند و
خود زنان هم از ابزارهای هوش و دانش و نیرومندی بی بهره نیستند. در پایانِ روز هم این زن
است که مرد را میگزیند و همهیِ اینها برای اوست, زیرا گذرگاه[4] فرازیست[5] (=زادآوری[6]) را زن دارد.
مردان(خردگرا) ؛ می توانند با پیشبرد خردگرایی(فلسفه، دانش، تکنولوژی) در برابر اساسی ترین سلاح زنان، (در چم نیاز جنسی) نیز بی نیاز گردند.
چه بسا برخی از خردمندان(فلاسفه، ریاضی دانان و یا دانشمندان) در گرو لذت عمیق دانش و حکمت فرو رفته و نیروی جنسی برایشان به حاشیه و یا فراموشی گرویده است.
اگر باور آن خیلی برایت مشکل است؛ نام هایشان و توصیف زندگانیشان را در گرو یک کار پژوهشی؛ برایت فهرست کنم!
Mehrbod نوشته: اگر مردان میخواهند چیزی هرگز بدگرد[7], باید از راهِ درست و با نگرش به فربودِ بیرونی پیش بروند, نه با این پندارههایِ[8] نادرست از ارزشمندیِ خودآماجِ[9] خرد و دانش و etc.
مقصودت از فربود بیرونی همان اصل فرازیست ژن؛ و توجیه رفتارهای احمقانه ی زنان در گرو آن می باشد؟ اگر پاسخت مثبت است؛ نیک تر است شکیبا باشی
تا پیرامون آن جستار نیز، به نقد و تحلیل دقیق بپردازم.
و اگر جز این است؛
به مهر، بیان فرما!
Rationalist نوشته: برای نظم بهینه تر جستار ها؛ من تشخیص دادم پاسخ مهربد را در اینجا بنگارم.
چه طور شد که با خودت فکر کردی من رئالیسم را با خردگرایی جا به جا می گیرم؟!!!
چون میاندیشی خردورزی و دانشاندوزی نه ابزار, که ارزش هستند.
Rationalist نوشته: مردان(خردگرا) ؛ می توانند با پیشبرد خردگرایی(فلسفه، دانش، تکنولوژی) در برابر اساسی ترین سلاح زنان، (در چم نیاز جنسی) نیز بی نیاز گردند.
چه بسا برخی از خردمندان(فلاسفه، ریاضی دانان و یا دانشمندان) در گرو لذت عمیق دانش و حکمت فرو رفته و نیروی جنسی برایشان به حاشیه و یا فراموشی گرویده است.
اگر باور آن خیلی برایت مشکل است؛ نام هایشان و توصیف زندگانیشان را در گرو یک کار پژوهشی؛ برایت فهرست کنم!
خوشی هم ارزش راستین نیست, خوشی تنها یک رهنمود (directive) است که چه کاری ارزشمند است
و چه کاری نه, همانجور که درد تنها یک
نشال[sup][aname=rpa050d][[/aname][anchor=pa050d]1][/anchor][/sup] است که چه کاری نادرست (پاد
فرازیست[sup][aname=rpa89e9][[/aname][anchor=pa89e9]2][/anchor][/sup]) است و چه کاری نه.
برای اینکه سادهتر گرفته شود, میتوان دستگاهی را انگاشت که کس با پیوستن
مغز خود به آن پیوسته خوشی میبرد تا زمانیکه بمیرد. اکنون سود یا ارزش این خوشی چیست؟
بجای این دستگاه بگذاریم: فلسفه
چیزی
دگرسانید[sup][aname=rpaec57][[/aname][anchor=paec57]3][/anchor][/sup]؟
----
[aname=pa050d]1[/aname]. [anchor=rpa050d]^[/anchor] neš+âl+idan::Nešâlidan || نشالیدن: سیگنال دادن ⚕Heydari, Ϣiki-En to signalize
[aname=pa89e9]2[/aname]. [anchor=rpa89e9]^[/anchor] farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En survival überleben
[aname=paec57]3[/aname]. [anchor=rpaec57]^[/anchor] Degarsânidan || دگرسانیدن: فرق کردن to differ
Mehrbod نوشته: چون میاندیشی خردورزی و دانشاندوزی نه ابزار, که ارزش هستند.
برای من هم ابزار هستند و هم ارزش!
چه مشکلی در این نگرش می بینی؟:e405:
Mehrbod نوشته: خوشی هم ارزش راستین نیست, خوشی تنها یک رهنمود (directive) است که چه کاری ارزشمند است
و چه کاری نه, همانجور که درد تنها یک نشال[1] است که چه کاری نادرست (پاد فرازیست[2]) است و چه کاری نه.
برای اینکه سادهتر گرفته شود, میتوان دستگاهی را انگاشت که کس با پیوستن
مغز خود به آن پیوسته خوشی میبرد تا زمانیکه بمیرد. اکنون سود یا ارزش این خوشی چیست؟
بجای این دستگاه بگذاریم: فلسفه
چیزی دگرسانید[3]؟
اینکه از دید فرگشتیک رنج و لذت چه معنایی دارند؛ متفاوت است با معنای آنها در خردگرایی.
در خردگرایی؛ "لذت بیشتر" خود ارزش است. و سودمندی آن در گرو چیزی فراتر نیست. بلکه چیزی سودمند می شود که در گرو لذت بیشتر باشد.
پس همچنین لازم است، میان رنج ولذت؛ با رنج و لذت بیشینه در بلند مدت تمایز قایل شویم!
Rationalist نوشته: برای من هم ابزار هستند و هم ارزش!
چه مشکلی در این نگرش می بینی؟:e405:
ارزش یا ارزش راستین؟ من خوشی بردن را ارزش میدانم, ولی ارزش راستین نیست. ارزش
راستین همان فرازیسته (خودآماج), خوشی و درد تنها یک لایهیِ کشیده شده روی همان هستند.
Rationalist نوشته: اینکه از دید فرگشتیک رنج و لذت چه معنایی دارند؛ متفاوت است با معنای آنها در خردگرایی.
در خردگرایی؛ "لذت بیشتر" خود ارزش است. و سودمندی آن در گرو چیزی فراتر نیست. بلکه چیزی سودمند می شود که در گرو لذت بیشتر باشد.
پس همچنین لازم است، میان رنج ولذت؛ با رنج و لذت بیشینه در بلند مدت تمایز قایل شویم!
خردگرایی نباید خوشیِ بیشتر را ارزشِ راستین ببیند. خوشی و درد نِشال (signal) هستند, یکی
میگوید چه کاری در راستای فرازیست خوبه, بیشتر, یکی میگوید چه کاری در راستای فرازیست بده, کمتر.
اینکه ما درد و خوشیِِ زندگی امان را ارزشمند میبینید کاری است پذیرفتنی (اینها ابزارهای کاربردیای هستند), ولی ما برای این نمیزیویم که پیوسته خوشی بیشتر
ببریم و درد کمتر! نمونهیِ نه چندان خوب ولی گویا, گُمیزش هم خوشیآور است, ولی مایهیِ اینکه یک چیز ارزشمند و والایی باشد نیست—> خوشی و درد ارزشهای خودآماج نیستند (پس نه, هر چیز خوشیآوری ببایست سودمند نیست و وارونه).
بفرجام در نگاه درست (فربودگرایانه), خوشی و درد تنها همان ابزارهای راهیابی هستند, خودِ راه ولی چیزی بجز فرازیست نبوده و نیست.
پارسیگر
من چندیست که توفیق اجباری تماشای صدا و سیمای ج.ا نصیبم شده، امشب بطور اتفاقی برنامهای در شبکهیِ 4 دیدم بنام زاویه؛ ناگهان متوجه شدم مناظرهیِ داغی در جریان است آن هم در رسانهیِ میلی.مهمانان هم یکی از برادران ذوب در ولایت از نوع آخوند کت شلواری (بعدا خواندم که مهمان یک آخوند واقعی بوده که نیامده بود و این جایگزین شده بود) و در طرف مقابل صادق زیباکلام، موضوع بحث هم مدرنیته و غرب بود و چه مناظرهای بود و چه متلکهایی که در جواب چرندیات این جناب آخوند (دکتر زرشناس) به برادران ولایی نیانداخت و مجری برنامه هم که یک بسیجی بیسواد ریشو بود چه میزان به زحمت افتاد. فایل صوتی مناظره باید احتمالا بعدا در سایت او قرار داده شود.
ثبلا هم یکبار همین برنامهیِ زاویه را دیده بودم و بحثهایِ واقعی درش جریان میگیرد و حقیقتا عجیب است، ان بار موضوع بجث عرفان بود و یک آخوند دفاع میکرد و یک بسیجی میگفت اینها کافرند.در میان بحثهای جدی اینها با هم همیشه نکات بسیار جالبی بیرون میاید.
البته اینرا هم بگویم که با همهیِ اینها همینکه صداق زیباکلام میتواند اینها را بگوید و راست راست راه برود (مانند باقی اصلاح طلبان) هم بسیار مهم است.
Mehrbod نوشته: خردگرایی نباید خوشیِ بیشتر را ارزشِ راستین ببیند. خوشی و درد نِشال[3] (signal) هستند, یکی
میگوید چه کاری در راستای فرازیست خوبه, بیشتر, یکی میگوید چه کاری در راستای فرازیست بده, کمتر.
اینکه ما درد و خوشیِِ زندگی امان را ارزشمند میبینید کاری است پذیرفتنی (اینها ابزارهای کاربردیای هستند), ولی ما برای این نمیزیویم[4] که پیوسته خوشی بیشتر
ببریم و درد کمتر! نمونهیِ نه چندان خوب ولی گویا, گُمیزش[5] هم خوشیآور است, ولی مایهیِ اینکه یک چیز ارزشمند و والایی باشد نیست—> خوشی و درد ارزشهای خودآماج نیستند (پس نه, هر چیز خوشیآوری ببایست سودمند نیست و وارونه).
بفرجام[6] در نگاه درست (فربودگرایانه), خوشی و درد تنها همان ابزارهای راهیابی هستند, خودِ راه ولی چیزی بجز فرازیست[1] نبوده و نیست.
پس برایم تبیین فرما؛ هنگامی که فردی(برای نمونه یک زندانی) همواره زندگی بسیار طاقت فرسایی دارد؛ در رنج فراوان، فرازیست برایش چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
در برخی از موارد؛ مرگ می تواند برای ما آخرین و بهترین راهکار باشد؛ در برابر شرایط کاملا غیر قابل بهبودی.
با نگرش شما؛ امید به زندگی در اینجا، چگونه معنا می یابد؟ فرازیست به تنهایی، چگونه ارزشمند است؟
همچنان هم تاکید دارم؛ آنچه از دید فرگشتیک، رنج و لذت را برای ما به وجود آورده و معنا داده؛ می تواند در خردگرایی،خودش معنا و انگیزه ی زیستن شود.
Rationalist نوشته: پس برایم تبیین فرما؛ هنگامی که فردی(برای نمونه یک زندانی) همواره زندگی بسیار طاقت فرسایی دارد؛ در رنج فراوان، فرازیست برایش چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
در برخی از موارد؛ مرگ می تواند برای ما آخرین و بهترین راهکار باشد؛ در برابر شرایط کاملا غیر قابل بهبودی.
با نگرش شما؛ امید به زندگی در اینجا، چگونه معنا می یابد؟ فرازیست به تنهایی، چگونه ارزشمند است؟
اینکه چیز دشواری ندارد, اگر نمونه فداکاری را میاوردی باز اندکی دشواری داشت.
برای یک زندانی, اینکه یک روز بیشتر زنده باشد هم یک شانس و گرایندی آزادی (از این ستون به آن ستون گشایش است) دارد,
چه بسیاری زندانیها که هرگز به نگر نمیامده شانسی برای رهایی داشته باشند و دیرتر رهایی یافتهای.
پس زندانیای که اینجا دست به گزینهیِ خودکشی میزند براه گزینش طبیعی خود به خود ناپدید میشود, کسیکه رنج و
درد را میبرتابد و رهایی میابد, ژن اش را به آیندگان میرساند و رفتار آدم فردا به او نزدیکتر میشود و خوشی و درد
او میشود آنچه این آدم پیشین گزیده یا نگزیده. ما هم آیندهیِ همین گذشتگان هستیم و خوشیِ دردِ (ارزشهای دُومینه) ما در
چیزها وابسته به کنشی است که نیاکان ما در برابر طبیعت گزیدهاند یا نگزیدهاند: ارزش فرازیست —> ارزشهایِ خوشی و درد
ارزشهای خوشی و درد خود از فرازیست میایند و برای همین دومینیی هستند.
پارسیگر