دفترچه

نسخه‌ی کامل: کافه دومگو
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
1900 نوشته: درود سپاس ممدجان !
سرما خوردگی ات بهبود گشت ؟

راستش مدیران اینجا مانند شما کمی تا اندکی "تنبل" می باشند ؛ سپرده ام نام کاربری ام را به حالت پیشین بازگردانند هنوز گویا در دست بررسی ست !


نه بانو بهبود نگشت
بیماری های من خرکی هستن یا نمیگیرم یا اگر می گیرم تا پای قبر می بره منو

شاید فقط مهربد دسترسی داره به تغییر نام....
Philo نوشته: اگه صبر میکردید میتونستید فروم رو با جذب کاربران کنجکاو و جدی شلوغ هم بکنید، تو این مدت مگه کم از این کاربرا اینجا ثبت نام کرده بودن؟ لازم نبود یهویی ترافیک گفتگوی آزاد راه بندازید دوستان. قصد جسارت به کسی ندارم و نمیخوام بگم کاربرایی که بیشتر بحث آزاد و غیرجدی میکنن حتی ذره ای از من یا هر کس دیگه ای کم ارزش ترن، مشکلم اینه که فکر میکردم که اینجا بهترین جاییه که توش میتونم نظرات ارزشمندی رو درباره دغدغه های مهم خودم بخونم.

نه کاربر فیلو، اینجا نیاز به داغ شدن و شلوغ شدن دارد. اینکه در یک جای سرد و تاریک بنشینیم برای خودمان بفلسفیم که خوشی‌ای ندارد.

شما هم بجای این همه ژرف اندیشی بهتر است که کمی روی اندیشی نموده و به داغ شدن اینجا کمک کنی، اگر نه که دلسردی مایه‌ی از میان رفتن همیشگی اینجا خواهد شد.
Alice نوشته: درود سپاس ممدجان !
سرما خوردگی ات بهبود گشت ؟

راستش مدیران اینجا مانند شما کمی تا اندکی "تنبل" می باشند ؛ سپرده ام نام کاربری ام را به حالت پیشین بازگردانند هنوز گویا در دست بررسی ست !

من نمیدانم چگونه، ولی من هم همین امروز برگشتم و دیدم که درست همزمان با برگشت آلیس شده!

از همه دوستان سپاس که اینجا را همچنان داغ و زنده نگه داشته‌اند.

شوربختانه من همچنان کمی درگیر هستم + یک شکست عشقی داشتم و اندکی افسردگی هم آنجا هست، ولی در کنار آن خوشنودم که دوباره به اینجا دسترسی دارم.
Mehrbod نوشته: من نمیدانم چگونه، ولی من هم همین امروز برگشتم و دیدم که درست همزمان با برگشت آلیس شده!

از همه دوستان سپاس که اینجا را همچنان داغ و زنده نگه داشته‌اند.

شوربختانه من همچنان کمی درگیر هستم + یک شکست عشقی داشتم و اندکی افسردگی هم آنجا هست، ولی در کنار آن خوشنودم که دوباره به اینجا دسترسی دارم.




بابا مهربد عزیز
خوش اومدی به خونهE415
چه خبری بهتر از این
واقعا خوشحال شدم
اتفاقا همین امروز گفتم مهربد همین روزاست که بیاد

من هم درگیر یک مشکل عشقی هستم که یک سر دراز داره
امیدوارم که از این افسردگی ها و خستگی ها و مشکلات هر چه زودتر عبور کنید
به به !
ببینید کی برگشته دوباره E11b
جات خالی بود مهربد جان حسابی
منم درگیر مشکلات عشقی ام، البته حل شد و یه جورایی الان درگیر شکست عشقی ام E402
چقد تهران نسبت به بقیه شهرای ایران خوبه، هم خود شهرش و هم فرهنگ مردمش... هرچی امکانات هم هست که مال اونجاست.
viviyan نوشته: منم درگیر مشکلات عشقی ام، البته حل شد و یه جورایی الان درگیر شکست عشقی ام E402

نیمی از زندگی ما گویا با این مشکلات میخواهد بگذرد 21
Alice نوشته: اکنون که سخن از اینگونه مشکلات شد به ذهنم آمد جُستاری براه بیاندازیم تا فرتورهـآ و سُروده های عاشقانه و رُمانتیک خود را در آن بگذاریم ! E437E30e:e41c:


[عکس: 2.jpg]


این هم شیوه‌ایست برای رویارویی با داستان!

بد نیست دوستان بگویند خودشان هنگام شکست عشقی چه میکنند یا کرده‌اند.



پ.ن. این مورد ما سر دراز دارد و نمیخواهد پایان یابد. این یکی آزاردهنده‌ترین بخش داستان برای من است. اگر رویکرد روشن باشد و بدانیم
همه چیز پایان یافته میتوانیم سر زندگی خودمان برگشته و یک کاری بکنیم، ولی اینکه نمیدانیم همه چی آیا پایان یافته یا نه مایه‌ی سردرد است.
Mehrbod نوشته: پ.ن. این مورد ما سر دراز دارد و نمیخواهد پایان یابد. این یکی آزاردهنده‌ترین بخش داستان برای من است. اگر رویکرد روشن باشد و بدانیم
همه چیز پایان یافته میتوانیم سر زندگی خودمان برگشته و یک کاری بکنیم، ولی اینکه نمیدانیم همه چی آیا پایان یافته یا نه مایه‌ی سردرد است.
وقتی چنین می‌شود که مهر و علاقه از میان رفته اما عادت مانده: از دعواهای بی‌مورد شروع می‌شود، با قهرهای کوتاه مدت ادامه پیدا می‌کند و با جدایی آمیخته به ستیز ختم می‌شود.
mamad1 نوشته: من هم درگیر یک مشکل عشقی هستم که یک سر دراز داره
امیدوارم که از این افسردگی ها و خستگی ها و مشکلات هر چه زودتر عبور کنید

یک داستان عاشقی هم درباره آموزگار ادبسار یا همچین چیزی داشتی ممد؟