دفترچه

نسخه‌ی کامل: کافه دومگو
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
nirvana نوشته: منم قبلنا كه مسلمون بودم رابراه خواب امام تایم و حسین و محمد و اینها رو میدیدم:))))

خواب امام تایم هم میدیدی؟E415
خداروشكر چه مسلمون بودم چه نبودم همش خواب چاقوكشی و خون ریزی و قتل و كشت و كشتار میبینم:)
امروز هم خواب دیدم دارن میبرن اعدامم كنن :l
قرائتی اومده بود میگفت تو این لحظات آخر خودت و به خدا نزدیك تر كن
بعد گفت آرزوی آخرت چیه؟
:))))فكر نكنم روم بشه بگم چی گفتم:)
قرائتی؟:)))))دقت كن من تو خوابت نبودم؟:))))اگه ارزوت مربوط به منه بگو خجالت نكش:)))
nirvana نوشته: قرائتی؟:)))))دقت كن من تو خوابت نبودم؟:))))اگه ارزوت مربوط به منه بگو خجالت نكش:)))

آره میشناسیش كه؟:))
مادر گرامی با گریه گفتند كه الهی بمیرم كه هر چی ایشون دعا میكنند من نقش بر آب میكنم و باعث میشم بر عكس تعبیر بشه:))))
نه نبودی در سلول انفرادی بودم با قرائتی:))
نه نمیگم خجالت كه نمیكشم ولی اندكی حیا مبكنم فقط به خاطر این كه اگر الان هم بگویند در آخرین لحظه ی عمر چه میخواهم همان را میگویم
:))))
از دست این مادران گرامی:)))با قرائتی تنها؟ الان سالمی؟:))))من كه میدونم ارزوت چیه ولی خودمو میزنم به اون راه كه نمیدونم مثلا:))
من تازگی ها عاشق شدمSad(
چی کار کنم؟؟
Mehrbod نوشته: ما چه ریختی بودیم؟

دوستان به یاد داشته باشید که نگاره های ویری شما
از دیگران همگی از لابه لای سخنان و پُست هایشان
بر ناخودآگاهتان نشسته است و این انگاره ها با گمان
بالایی می توانند درست باشند !
پس دادینه شخصینه ندهید و هتا انگاره هایتان از دیگران
را نیز به هیچ روی بازگو نکنید ؛

mamad1 نوشته: بعله
همونقدر نزدیک
به من میگن ممد تو خال سیاه زن

خب اکنون که این اندازه نزدیک است بگو ببینم ؛ (:
مهربُد که خال سیاه را نشانه گرفت ولی تیرش اندکی خطا رفت !
شاید تو توانستی ! خال سیاه را میزنی هـآ باباجان ؛
iranbanoo نوشته: من تازگی ها عاشق شدمSad(
چی کار کنم؟؟

شما مگه نامزد نداشتین؟ کار هم خب سعی کن به عشقت برسی دیگه...
مرسی واقعا از راهنماییت....
احساس میکنم پرده های غیب کنار خوردن و با عالم جدیدی آشنا شدم...
خوب اگه میتونستم که میرسیدم...مسئله اینه که نمیتونم
باید تا اخر عمر با این غم بسوزم و بسازم:e106:
iranbanoo نوشته: مرسی واقعا از راهنماییت....
احساس میکنم پرده های غیب کنار خوردن و با عالم جدیدی آشنا شدم...
خوب اگه میتونستم که میرسیدم...مسئله اینه که نمیتونم
باید تا اخر عمر با این غم بسوزم و بسازم:e106:

خیلی اتفاق بدی هستا

رکب خوردی
هـــمــه رفتـــنـــد کــســـی دو رو بـــــرم نیـــــست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
جـنـتـی - 22 دسامـبـر