دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
Aria Farbud نوشته: شادی و اندوه را چه می دانید؟ همچنین هرکدام را کجا شایسته می دانید؟
شادی و اندوه برنامه های مغزی و ویری هستند که طبیعت در ما پدید آورده است
که برخی کارها را بکنیم و برخی را انجام ندهیم. هرگاه ایستار ما سرشار از
توانمایه و تن ما درست و زندگی ما براه باشد، ( و اسلام و سوگواری های
دینی برای عرب ها، هم مغز مارا نخورده باشد)، خودبخود شاد و سرزنده هستیم
و هرگاه درد ها و زیان ها و بویژه از دست دادن پیوند های خونی و مهری ،
روی میدهند، اندوهگین می گردیم. بر این پایه:
شادی[B]، خواهر زندگی و اندوه، برادر مرگ است.[/B]
از انجا که مرگ و زندگی در این جهان به هم آمیخته اند، هیچ زینده ای نیست
که مغز داشته باشد ولی از این دو سهش برکنار مانده باشد. مگس هم از انیکه
جای گرم و تکه قندی پیدا کرده، "شاد" میشود و سگ هم از انیکه بچه اش
میمیرد، دچار اندوه. ولی روشن است که انچه برای ما خواستنی است، شادیست:
در نیایش شاهان هخامنشی آمده است:
سپاس اهورامزدا را که هومن را آفرید؛ که شادی را برای هومن آفرید.
شوربختانه، نادانی و بی خردی هومن از یکسو ( مانند بهره کشی به شیوه های
گوناگون، آویزان شدن از ضریح، زاد و زای خرگوش آسا، پدر سوختگی و ...)
و سختی های زیستبوم از سوی دیگر ( مانند توفان و زمین لرزه و سونامی و
گسترش بیابان ها و ..) هومن را با چالش و آزمون بزرگی که همواره با اندوه
و درد همراه است، روبرو ساخته است.
اندوه، با این همه سودی هم دارد و مارا برای empathy یا همان همدردی با هومنان
دیگر آماده تر میکند : برخی از ما، تنها زمانی درد دیگران را هوش میکنیم که خودمان
به همان درد گرفتار آمده باشیم، و آنگاه در اندیشه ی چاره و گشایش می افتیم که در
بند و گرفتاری افتاده. پس هیچ دوی این سهش ها بیهوده و فزاده بر نیاز نیست.
همه مردمان، وَند یک پیکرند
که در آفرینش، ز یک گوهرند
چو وَندی به درد آورد روزگار
دگر وند ها نیز، نا کامکار
تو کز اندُه دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

اندوه تا زمانی خواهد بود که ما یاد گرفته باشیم که از روی خرد و دانش، با هوشمندی
کار بکنیم و همه ی چیزهای خوب دیگر، مانند شادی و فرامنشی و زیبایی و رامش و
آسایش، از ایندو ( خرد و دانش) پدید می ایند و نه از هیچ چیز دیگر!

پارسیگر
Dariush نوشته: کدام ویژگی‌های فیزیکی یک زن از نظر شما می‌تواند خیلی سکسی باشد؟ باسن برجسته، پستانِ برآمده، سیمای سکسی،... ؟
هیچکدام، و همه.
زمانی که هورمون های شما درست کار بکنند و شما نیاز فزاینده به آمیزش داشته باشید،
( یا به زبان خودمانی، چشم و دل تان سیر نباشد) همه جای زنان برای شما سکسی میشود،
برای نمونه در جمهوری اسلامی، یک سانتی متر از مچ پای زنان هم، مایه دست دادن
"غسل جنابت "! به برخی مردان و جوانان میگردد و در اروپا و آمریکا و چه میدانم
میامی بیچ یا در فرناد لختی ها، از دیدن پیکر نیم برهنه یا پـُربرهنه ی زیباترین زنان هم
جنبشی به وند های شما دست نمیدهد !
ولی برسیم به پسند های من:
ولی من خودم از پستان های بزرگ خوشم نمیآید چون مرا یاد گاو شیرده میاندازند.
برای نمونه من از همچه سیما و پیکری خوشم میاید:
[ATTACH=CONFIG]3020[/ATTACH]

پارسیگر
نگر شما پیرامون ای سروده ی خیام چیست؟
خیام می را چه مینگرد؟

من بی می ناب زیستن نـتـوانم
بی باده کشید بار تن نـتـوانم
من بنده آن دمم که ســاقی گـوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم



homayoun نوشته: نگر شما پیرامون ای سروده ی خیام چیست؟
خیام می را چه مینگرد؟
می همان می (باده) است دیگر. این اسلامیست ها که میگویند چه میدانم "شراب عشق الهی است" یاوه میگویند!
در همین چامه هم پیداست که خیام، با گریز به جهان مستی، میخواهد خود را از بیهودگی این جهان مادی برهاند
و آنرا فراموش نماید. "بار تن" همان زندان مادی است که ویر و روان ما ( که چیزی جز انرژی در گردش نیست)
در آن گرفتار است و همان باری است که ما ناچاریم برای برآوردن آرزو های آن، مانند خوردن و خوابیدن و ...
دست به هرکاری زده و گاه به هر پلیدی تن بسپاریم. همچنین این بار تن، درد ها و کاستی ها و گرفتاری های دیگر
به همراه دارد که می خوردن در باستان، (که در دین زرتشت هم از آن بنام نوشابه ی "هوم" هم یاد شده) آرام میبخشیده.


پارسیگر
پاسختان به کسانی که میگویند:
''زبان عربی کاملترین زبان دنیاست'' چیست؟
یا کسانی که میگویند خیلی زبان خوب و باسوادانه ای است!
homayoun نوشته: پاسختان به کسانی که میگویند:
''زبان عربی کاملترین زبان دنیاست'' چیست؟
یا کسانی که میگویند خیلی زبان خوب و باسوادانه ای است!

با اجازه جناب مزدک ،
بهشون بگید یک کشور عرب پیشرفته به شما نشون بدند :e057:
sonixax نوشته: بهشون بگید یک کشور عرب پیشرفته به شما نشون بدند

دبی E404
تازه زبان که اینچنان برای پیشرفته بودن مهند نیست! هند و پاکیستان هم زبان انگلیسی دارند.
زبان ایران هم اینچنان زبان خوبی است. و...
چون کسی را میشناسم که در کوردکی چند سال در یک کشور عربی زندگی کرده و مانند زبان مادری این زبان را میداند.
یک چیز شگفتآور که میگفت ''اگر 15 سال هم در یک کشور عربی زندگی کنید و
زبان را یادگیرید بازهم در گفتار به سادگی درمیابند که شما عرب زبان نیستید.
چون اندیشه ی عرب زبان و زبان های هند و اروپایی از دم دو چیز دیگر هستند!
نون نمیدانم داستان چیست!

پارسیگر
homayoun نوشته: دبی
تازه زبان که اینچنان برای پیشرفته بودن مهند[١] نیست! هند و پاکیستان هم زبان انگلیسی دارند.
زبان ایران هم اینچنان زبان خوبی است. و...
چون کسی را میشناسم که در کوردکی چند سال در یک کشور عربی زندگی کرده و مانند زبان مادری این زبان را میداند.
یک چیز شگفتآور که میگفت ''اگر 15 سال هم در یک کشور عربی زندگی کنید و
زبان را یادگیرید بازهم در گفتار به سادگی درمیابند که شما عرب زبان نیستید.
چون اندیشه ی عرب زبان و زبان های هند و اروپایی از دم دو چیز دیگر هستند!
نون[٢] نمیدانم داستان چیست!

مگه نمیگند زبان علمه ؟ :))
انگلیسی بیچاره که همچین ادعایی نداره .
جناب مزدک میشود ۳ تا ایراد شوروی و ۳ ایراد ایدئولوژی کمونیسم را بگویید؟
Theodor Herzl نوشته: جناب مزدک میشود ۳ تا ایراد شوروی و ۳ ایراد ایدئولوژی کمونیسم را بگویید؟

کاستی کمونیسم در شکنندگی آن است:
برای نمونه شما چند تن هستید که در یک خانه، همخانه اید.
هر کس باید در یک روز ویژه خانه را پاکیزه نماید. اگر یکی
خانه را در روز خودش پاکیزه ننماید، کسان دیگر نخست شُل
میشوند و کم کم هیچکس دیگر هم خانه را پاک نمیکند و خانه
بزودی گند میگیرد. گرچه بیشینگان میتوانند آن همخانه را که تنبلی
کرده است، گوشمالی دهید، ولی اینجا میان شما و ان همخانه
شکراب میشود. یا اینکه ناچارید که یک تن تا بگمارید که هرروز
کنترل کند که هر کس کار پاکیزگی را درست انجام داده، که این
هم هزینه دارد و خود آن بازرس ، دیگر نمیتواند در کار پاکیزگی
یاری نماید. پس همچه سامانه ای نیاز به کسانی خردمند
و خویشکاری شناس و پیمان دار و پایبند به مهاد های فرامنشی
دارد که اینگونه کسان کم پیدا میشوند و سامانه های کنونی هم
چنین کسانی را نمی پرورند. تنها در زمان های اندکی دیده شده
است که کسی پیمان خود را به پول نفروشد و یا اعتصاب را
نشکند و ...
از اینرو، سامانه هایی که با درشتی و تازیانه کار میکنند، بسیار
سخت جان و پایدار تر از سامانه های باریک هستند که بر روی
هومنی و فرامنشی پایه گذاری میشوند، چرا که یک سیب گندیده
میتواند یک سبد سیب را به گند بکشاند ، ولی یک سبد سیبی که
از پیش گندیده است، دیگر نگرانی ندارد!
برای همین سوسیالیسم تنها زمانی کامیاب خواهد شد که در
کشور بسیار پولداری که مردم آن در تراز فرهنگی و فرامنشیک بالا
بوده و از روزگار تلخ گذشته آموزه گرفته باشند و دارای دلاوری
شهروندی نیز بوده ( courage civique) باشند، پیاده شود
و ایدون ما در زمان گذر از سرمایه داری به کمونیسم و برزش
آن در سامه های گوناگون هستیم.
پس هرچه سامانه ای به طبیعت جنگلی نزدیک باشد، چون ساده تر
است، سخت جان تر هم هست، برای نمونه ویروس و میکرب ها را
نمیتوان به این زودی از میان برد. و یا بچه آهو که زاده میشود،
زود سر پا ایستاده می میدود. ولی سامانه ای پیچیده تر، آسیب پذیرتر
و نیازمند پرورش بیشتر است، مانند بچه ی آدم که باید ٢۰ سال
پرورش داد که کم کم خودش گلیم خودش را از آب بیرون بکشد
یا نه. ولی در برابر، سامانه ی پیچیده تر، بهزیستی بیشتر و تراز
هوداد و هستی بالا تری را فراهم میسازد و زندگی میکربی و زندگی
سگی، به خوبی زندگی هومنی نیست. یا نمونه دیگر: شما به "تبت"
بمب اتم بیندازید، ۴ تا بز و گاو میمیرند ولی دو هفته دیرتر باز هم
همه چی به روال خودش بر میگردد، چون سامانه شان ساده است
و با دو تا گاو میگردد. ولی در آمریکا اگر دو تسو کهربا و انرژی نباشد
سامانه های پیچیده و گرانسنگی در هم میریزند و میلیارد ها زیان پدید
میاید و هزاران تن کشته میشوند و در آسانسور ها خفه میشوند و ....
پس میبینید که تبت، یا عربستان، سخت جان تر از آمریکاست= آسیب ناپذیر تر
است چون به "ریشه" و "زمین" نزدیکتر است. ولی خب، چه کسی میخواهد
بجای زندگی در شهرمندی های پیشرفته، در تبت و بیابان ربع الخالی
زندگی کند؟ پس هر چه ما فرگشته تر و فرهنگ و شهرمندی ما نیز والاتر
میشود، شکنندگی و آسیب پذیری ان نیز افزایش می یابد و باید بیشتر از
آن پاسداری نمود.


پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40