دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
Theodor Herzl نوشته: جناب مزدک چه چیزی احتیاج دارید که دوباره خدا باور بشوید ، چه چیزی ببینید نظرتان عوض میشود؟ چه مدرکی‌؟

اگر مادرم از مردگان زنده شود و من بار دیگر کودک شده و او مرا در آغوش بگیرد
و موهایم را نوازش نماید، به یزدانی که فرای دین هاست، آوری* میشوم.

*
آوری aavari = مؤمن


پارسیگر
Angela نوشته: 1- از چه زمانی به پارسی نویسی رو آوردید؟ و آیا این کار رو تحت تاثیر شخصی انجام دادید؟
من از دیرباز اینکار را دوست داشم ولی در زمان شاه،
چون فرهنگستان خودش روی واژه ها کار میکرد و هم
اینکه رسانه ی اندرتار نبود که بتوان آزادانه و گمنام
چیزی به پارسی بسیار سره نوشت ( جز چاپنامه
[روزنامه و نسک ..] و سخنرانی جایی برای پارسی گویی
نبود) دراینکار با خودداری پیش میرفتم ولی از زمانی
که کم کم سخنگاه ها پیدا شدند و نسک های رایانه ای و ...
سره نویسی را بیشتر و بیشتر بکار بستم، بسته به
این که در چه سخنگاه و چه گروه اندرتاری بودم،
کمتر یا بیشتر پارسی گویی میکردم. نخستین
آروین های سخنگاهی من در سخنگاه ایران کلیک
و ایران کلوب و گفتمان و ... بود و هنوز پارسی گویی
در میان کاربران آشنایی و روایی نداشت و دست
من مانند اکنون باز نبود و به ناچار بیشتر عربی- آلود
مینوشتم. من این را تا اندازه ای در پیروی از
احسان طبری و همچنین احمد کسروی پیش گرفتم.

مستحب است به عرض و اطلاع جنابان عالی برسانم
که من فی الواقع به همان میزان به لسان "فارسی"
تسلط و در آن بحر عمیق تبحر دارم که در "پارسیک"!!
E105


چاپنامه ( ها) = press / مطبوعات
پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: ۴- شاهزاده رضا کوروش پهلوی، تیری در ترکش سرمایه داران و "بزرگان" ایرانی
آنگاه که اسلامیست ها به پایان راه رسیده باشند.

مزدک گرامی این یک بند را بیشتر باز میکنید ؟ من دوزاریم نیوفتاد Sad
sonixax نوشته: مزدک گرامی این یک بند را بیشتر باز میکنید ؟ من دوزاریم نیوفتاد Sad

ببینید، سرمایه داران اینجوری هستند که اگر از سوی نیروی چپ سهش بیم کنند،
روی فاشیستی خود را نشان میدهند و کشتار ها میکنند و سپس که چپ ها تار و مار
شدند، باز روی خوش به دمکراسی ( سرمایه داری) نشان میدهند چون میان خودشان
میخواهند آزادانه کار و بهره‌کشی نمایند. پدید امدن فاشیسم در اروپا، یکی از پیامد های
ترس سرمایه داران از کمونیسم و پیشرفت آن از سوی شوروی بود.

لایه ی سرمایه داران ، هیچ پیمانی با اسلام یا جمهوری یا پادشاهی یا اهریمن یا
خدا یا گاوپرستی ندارند. آنها با هر جهانبینی و سامانه ای که بهره کشی آنها را
به بهترین روش فراهم نماید، سازگارند. در جنگ با چپ ها که میخواهند پولهایشان
را از دستشان بگیرند هم همواره با هم دوست هستند، به یکسان که چه ستیز
درونی بر سر بخور بخور با هم داشته باشند.
در روند واژگشت ١۳۵۷، نیروهای واژگشتی و چپ (دادخواه و سرمایه ستیز )
کوشا و فراوان بودند. یک واژگشت راستین این است که لایه های پایین فرمانروایی
را از لایه ها بالا بگیرند. ولی خب، سرمایه داران با همه ستیز درونی خودشان،
دلشان نمیخواهد که چپ ها فرمان را در دست بگیرند و در این یک نکته، همچنان
که گفتیم،با هم بسیار دوست و همراه هم هستند. درست است که در ١۳۵۷،
نوک سرمایه داری وابسته شاه، از میان رفت یا گریخت ولی دیگر سرمایه داران
بجای بودند ( مانند بازار و کارخانه داران ملی و ..) پس در آن زمان، سرمایه داران
ایران خود را دوباره سازماندهی کرده و کم کم با نمایندگانی چون عسگر اولادی
و هاشمی رفسنجانی و توکلی و .. نیروهای چپ اسلامی /توده ای تر را پس زدند
( بیشترشان را به جنگ فرستادند که کشته شوند!) و با سرکوب حزب توده ی ایران
و دیگر نیرو های واژگشتی ، چپ های اسلامی را نیز به گوشه گیری و خانه نشینی
راندند. با آمدن خامنه ای بار دیگر فرمانروایی راست ها و سرمایه داران دیگر استوار
شد و بخور بخور شگفت آوری از سوی آنان آغازید. این بیدادگری ها و رفتار های
توتالیتری مانند زورگویی برای حجاب وبار دیگر به بالا گرفتن جنبش های دادخواهانه
فرارویید و لایه های فرودست تر، اینبار به نام اسلام "سبز" و "بهبودگرا" و ..., خواهان
بهره وری بیشتری از این خوان دلارهای نفتی و .. گردیدند. اکنون در پی فروبند
( تحریم ) ها و گسترش نداری و بالا گرفتن تنش ها، یک گرایندی هست که کار
به شورش هم بکشد و سرمایه داران ناچار باشند با سامانه ی ولایت وقیح
خدانگهدار بگویند، ولی از انجا که نمیخواهند بار کار بدست چپ ها بیفتد، میتوانند
پرچم شاهزاده پهلوی را برافرازند که دوستی آمریکا را هم در پی دارد و هم انیکه
در ویر مردم، بویژه انهایی که " بیشینگان خاموش" نام نهاده میشوند و در رای گیری ها
یا نمیروند یا ناسازگارند، هنوز " زمان شاه" یک پندار نوستالژیک است که آنزمان
همه چی ارزان بود و همه خانه و ماشین داشتند و ... ، پهلوی هنوز خوشنام است
( بویژه پس از کشتارهای اسلامیست ها که رژیم شاه و ساواک را روسفید کرده و
از یاد ها فراموشاندند) و میتواند نیرویی را پشت سر خود گرد بیاورد و بویژه پشتیبانی
ایرانیان آمریکا و برون مرز را در پی دارد که با سرمایه های خود به ایران سرازیر خواهند
شد، شانسی پوپولیستی برای لگام زدن دوباره به نیروهای مردمی چپ راستین دارند
و میشود یک جمهوری/پادشاهی ملی-اسلامی "دمکراتیک" به مدل ترکیه پدید
بیاورند که فرگشت و ویرایشی از همان رژیم پیشین خواهد بود. چنین رویداد هایی
در تاریخ نمونه دارد، برای نمونه یک شاهزاده سیهانوک نامی بود که رفت و برگشت،
یا در انگلستان، الیور کرامول، رهبر پارلمان انگلیس ، در ستیزی با شاهدوستان،
چارلز یکم پادشاه انگلیس را گردن زد ولی پس از کرامول، پسر همان شاه از سوی
بزرگان انگلیس دوباره به پادشاهی رسید، یا لویی شانزدهم و هفدهم را نیروهای
واژگشتی فرانسه کشتند ولی پس از چند دهه، پس از شکست ناپلئون، لویی هیژدهم
دوباره بر سرکار آمد و فرانسه دوباره پادشاهی شد، یا در اسپانیا، ژنرال فرانکو، برای
جلوگیری از کمونیستی شدن اسپانیا، فاشیسم را رو کرد و پس از کشتارهای فراوان،
رژیم فاشیستی خود را بر پا کرد ولی پس از مردنش، سرمایه داران دوباره پسر شاه
پیشین، همین خوان کارلوس را شاه کردند. پس همچنان که گفتم، پس از این سالهای
سرکوب چپ ها و واژگشتیها، سرمایه داران میخواهند به روند "نورمال" برگردند و
آسوده پول درآورده و در لوکس و ناز بسر برند، از داد و ستد با آمریکا و جهان باختر
سود های سرشارتری ببرند وفرزندانشان را آسان به آمریکا و کانادا و بفرستند و ...
اینجوری هم مردم ایران از سرنگونی ولایت وقیح " شاد" میشوند و هم اینکه
سرمایه داران بهره‌کشی خود را از دست نمیدهند.

پارسیگر
Angela نوشته: 2- نظرتون درمورد مردم انقلابی سال 57 و رهبران اونها چیه؟ آیا انقلاب 57 برآمده از ناآگاهی توده مردم بوده یا برعکس؟
درست است که مردم کم آگاه بودند ولی کینه ای میان مردم و روشن‌ویران از یکسو و رژیم از سوی دیگر ،
بویژه پس از کودتای ٢۸ امرداد پدید امده بود که با کارهای ساواک و کشتارهایی که از بازماندگان ٢۸ امرداد
انجام شد، بالا گرفته بود. دیگر جنبش های چریکی هم هتّا پدید آمده بودند و بدتر از همه ، واپسین کار
ناجور سیاسی شاهنشاه آریامهر این بود که حزب فرمایشی و زورکی رستاخیز را ساخت و گفت که
هرکس این را دوست ندارد، بیاید پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود، که این گامی به سختی فاشیستی
و آزادی ستیز و سنجش پذیر با کارهای جمهوری اسلامی است که میگوید یا اسلامی یا مرده!.
این ها زمینه ی واژگشت را فراهم کرده بودند و نیروهای اسلامی چپ ( نه اسلامیستهای راست کنونی)
هم بودند که همکاری میکردند، کسانی مانندطالقانی و منتظری خودشان زندان دیده و با چپ ها و
کمونیست ها داد و ستد اندیشه داشتند و به اندازه ی اینها خر نبودند. ولی کم کم دست راستی ها
که نمایندگان سرمایه داران بودند، با خیانت خمینی و راه دادن به اسلامیسم فاشیستی راستگرا،
دست بالا را گرفته و چپ هارا زدوده و واژگشت را "دزدیدند" . هم اکنون هم کسانی مانند موسوی با
کسانی مانند عسگراولادی را نمیتوان یکسان دانسته و در گروه "اسلامیست ها" جای داد.
اناکاوی ( تحلیل) کمونیستی باید همواره از روی وابستگی رده‌ای (طبقاتی) باشد و نه تنها جهان بینی.
کم بودن روشن‌ویران و فراوان بودن آخوندیسم راستگرا که پیامد کارهای همان شاهنشاه بود که
مسجد هارا باز و چپ ها و ملی هارا سرکوب نموده بود، توده های ناخرسند ولی دین زده و کم آگاه
را اسلامیزه و راه را برای سرمایه داران برای خوردن دوباره ی کشور باز کرد.
Angela نوشته: 3- بزرگترین ایراد و اشتباه حزب توده ایران از نظر شما؟ (البته به جز متحد شدن با اسلامیست ها, میخوام بدونم در آرا و اندیشه های حزبی به نظر شما چه اشتباهاتی وجود داشته؟)
همانگونه که گفتیم، در اناکاوی کمونیستی، چیزی بنام "اسلامیست ها" نداریم. اسلام گرایان
هم چپ و راست دارند و حزب توده ی ایران هم یک حزب کمونیستی بود، از این روش آناکاوی
سود میجست . اسلامیست هم به همه ی نیروی های اسلام گرا نمیگویند بساکه به بنیادگرایان
اسلامی میگویند که از بیخ و سرشت راستگرا میباشند. پس این حزب برای پیشبرد واژگشت
و نهادینه ی شدن ان، با نیروهای چپ اسلام همدست بود و تا زمانی که خمینی در راه نیروهای
سرمایه داری نیفتاده بود. حزب بود که همواره روی انجام دادن بند جیم و دال ( بخش کردن زمین های
کشاورزی و ..) پافشاری میکرد یا میگفت که جنگ ایران و عراق را پس از گرفتن خرمشهر پایان دهیم
( که دیرتر روشن شد که سیاست درستی بوده که راستگرایانی مانند رفسنجانی اینرا جلوگیری کردند
و خمینی گفت جنگ جنگ تا پیروزی و سپس جام زهر را هم نوشید!) حزب بود که از قانون کار ستمگرانه
احمد توکلی ، که به هزینه ی مردم رفت و در انگلیس دکترا گرفت، جلوگیری نمود. همه اینها زمینه ترس
سرمایه داران و سرکوب آن حزب را پدید آورد که دیرتر به فربود پیوست. حزب هیچ چاره ای و هیچ گزینه و
دیگرگزینی جز آنکه انجام داد, نداشت، اگر میخواست از مارکسیسم و سزامندی های کارگران پدافند نماید.
نه میتوانست و نه میخواست که با شاهدوستان ، که حزب را بیش از همه سرکوب نموده بودند، همآوا
شود و نه با ملی گرایانی راستگرا مانند بازرگان که در همان آغاز پس از واژگشت گفت که همه ی
حزب ها آزادند جز حزب توده که قانونا ً منحل شده است!!
حزب توده ی ایران از انجایی که جان رهبران اسلامی را از کودتای نوژه رهانیده بود، میپنداشت که
اگر راستگرایان هم پیروز شوند، دست بالا آنها را به زندان خواهند انداخت که همین جور هم بود
ولی کنشوری ارتشتاری* مجاهدین خلق بنام "فروغ جاویدان" که با کنشوری " مرصاد" ناکار شد،
انگیزه خشم خمینی و دادن فرمان کشتار زندانیان سیاسی (1367) مجاهدین شد که در این میان
راستگرایان, از راه پسر کودنش, فرمان کشتار هواداران و هموندان حزب را هم از او گرفتند و به آرزوی
کینه توزی خود رسیدند. هرآینه باید دانست که تاریخ بسیار دیرتر در باره هرکس و هر باهماد(حزب)
و گروه، داوری نیمائی ( منصفانه) خواهد نمود


*کنشوری ارتشتاری/ارتشی konesh-vari e arteshtaarik = عملیات نظامی
آناکاوی = analyse - تحلیل
[gozine] گزینه = option
[digargozinدیگرگزین = alternative
پارسیگر
iranbanoo نوشته: 1-با توجه به وضعیت فرهنگی-سیاسی و مذهبی موجود ایران فکر میکنید نسل ما بیشتر در بیان اعتقادات و نظراتشان آزاد ترند یا نسل شما؟
دستکم این است که شما، راه های بیشتری برای سخن پراکنی دارید.
ما که نه اندرتار داشتیم و نه تلویزیون برونمرزی و دستگاه چاپگر خانگی
و ... یادم است که برای یک جزوه بیرون دادن چه رنجها و هزینه ها و
ریسک هایی باید میشد و یکی دو تا ایستگاه رادیویی، با چه دشواری ها
و پارازیت هایی روبرو بودند. برای اینکه هزینه چاپ و بیم گرفتاری کمتر باشد،
نسک ها و شبنامه ها با ریزترین وات های چاپی چیده و و با ریسک فراوان
در چاپخانه های درون کشور یا برخی هنگام، در برون کشور چاپ شده و
بدست مردم میرسید یا نمیرسید! در همین زمان، اسلامگرایانی مانند
شریعتی و مطهری، نسک های خود را به آسودگی و بی دردسر چاپ
میکردند و هتّا چاپنامه ای بنام " مکتب اسلام" به آزادی چاپ و فروخته
میشد. شکنجه های ساواک هم بسیار هراسناک بود ولی خب,
شکنجه گران اسلام روی انها را سفید کردند، چرا که دستکم چیزی
بنام تواب شدن و شستشوی مغزی برای اسلام زورکی و ... نبود .
ناخنی میکشدیند و بتری فرو میکردند ولی جز آن میشد در زندان هم
چیزی نوشت و یاد گرفت و هتّا تلویزیون دید. یکبار هماوردی بوکس
میان محمد علی کلی و جو فریزر در مقدسیه ( موگادیشو) هم در
زندان در تلویزیون پخش شده بود که اسلامیست های کودن برای
"حرام" بودن تلویزیون، نیامدند ببینند و دیرتر داستان را از دیگران
میپرسیدند! این داستان حرام دانستن تلویزیون و دوش و یخچال !
هم برای خودش جوکی است که باید در تاریخ برای پایوری گندو
بودن اسلام آگاشته شود!
تنها چیزی که ما بهتر از شما داشتیم این بود که این آزادی سخن
شما بیشتر در چارچوب اسلام است چون بیم مرگ برای "ارتداد"
در آن هست ولی برای ما چارچوبی جز زندان نبود!


پارسیگر
iranbanoo نوشته: 2-اگر ج.ا نمیبود و حکومتی دیگر(هرچه) بر سر قدرت میبود و اما مردم و وضعیت فرهنگی و مذهبی همین میبود آیا شما ترجیح میدادید در ایران باشید و یا همچنان زندگی با فرنگیان :)را ترجیح میدادید؟
در دهه های پیشین و در زمان شاه، فرنگ هم همچه پخی نبود .
شوربختانه باید بگویم که هر چه ما در این دهه ها پسرفت کردیم، فرنگ
پیشرفته تر و چپی تر و به اندیش تر و بافرهنگ تر شد، سبزهای
زیستبوم دوست پیدا شدند و اوباما پیدا شد و ... در کشور ما هم
احمدی نژاد پیدا شد و جنگلهارا بریدند و پارک ها و چمنزارها را به
آشغال کشیدند و امازاده بیژن ساختند و ... اگر رژیم دیگری در کار
بود که این جدایی و دورای ما از جهان پیشرفته اینهمه بالا نبود و
چگالی خریت و جانورسانی اینهمه ، بیگمان مانند هر کس دیگر
از خاک زادگاه خود بیشتر خوشم می آمد.

پارسیگر
iranbanoo نوشته: 3-با توجه به اعتقاداتتان آیا همسرتان را بر همین مبنا گزینش کردید؟
کبوتر با کبوتر، باز با باز
روشن است که اگر همسری میگزیدم که هی شله زرد پخته
و سفره امام حسن غریب انداخته و می گفت کی مرا زیارت
مشهد می بری ! و یا مانند این زنان خل و چلی که گاه در
تلویزیون IRIB ! میبینم بود، دیوانه میشدم ، چرا که
زیبایی چهره یک روز پاید و زیبایی اندیشه یک روزگار !

پارسیگر
iranbanoo نوشته: 4- در بین هم نسلان خود چه قدر احساس راحتی می کنید(منظورم این است که با توجه به نوع اندیشه شما و تفاوتتان با اکثریت هم نسلانتان آیا اصلا از هم نشینی با آنان حس راحتی دارید؟)
هم سالان من اگرهم همباور با من نباشند ولی در پی آروین دراز سالها، هتّا
کله خر ترینشان هم چیزهایی را دریافته و اندکی هم شده، نرم و آدم شده است.
براستی هم باید یکی بهره هوشی زیر هفتاد (= کانا) داشته باشد که از آروین
سالیان آموزه و پند نگیرد:
هر که نامــُخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ اموزگار
رودکی

از آنجایی که همسالان من هر دو رژیم را دیده اند و یادمان های یکسان فراوان داریم،
گاهی با هم به گذشته ها هم میرویم و از زمانهای جوانی یاد میکنیم و هتّا اسلام-
دوستان و دینداران هم از اینگونه سخن ها خوششان میاید و زمانی که میگوییم که
آن زمان اسلام ارج و گرام بیشتری میان مردم داشت، با دردمندی سخن مرا هم
میپذیرند و پرگاه میگویند: " خدا باعث و بانی این ها را لعنت کند!" ، گرچه اگر خوب
بنگریم خودشان هم در میان این " باعث و بانی " ها بوده اند. !!

پارسیگر
جناب مزدک،
ظاهرا یکی از سوالهای مرا فراموش کردید جواب دهید.
آیا شما به این عقیده دارید که دموکراسی هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رهنمون شدن بشر به هدف اصلی که همانا بهبود وضع زندگانی اوست؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40