دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
iranbanoo نوشته: 5-فرزندان خود را بر چه مبنایی پرورش دادید؟ستیزه با هرچه که نام دین و مذهب را یدک میکشد و یا آزاد در انتخاب نوع اعتقاد و نگرششان؟
فرزندانم را به هیچ راهی به زور نیاورده و یگانه در پرورش هوش و روانشان کوشیدم،
چون میدانم که کسی که باهوش باشد و آگاه هم بشود و زور فرهنگی و شستشوی
مغزی هم از سوی رسانه ها و دبستان و ( شنیدم که در جیب بری اسلامی، از
شستشوی مغزی در کودکستانها هم نمیگذرند این پلیدان
!) .. هم نباشد، و بویژه
اگر بی بهرگی ها و گره های روانی برخاسته از نداری و خود کوچک بینی هم از
میان رفته باشند، کسی دین زده و پی‌وَرز نمیشود. اگر خوب نگاه کنید بسیاری
از این خواهران زینب، آدم های زشت یا کودن هستند که به خوشگلها و دارا ها
رشک میورزند و این ها بودند که چهره ی دخترهای بدحجاب، تیغ میکشیدند
و چهره ی بیشترشان با عینک گنده ی تیره ای که مینهادند و دماغ های گنده ای
که داشتند، مانند کلاغ سیاه مینمودند.جوانان حزب الله و چه میدانم بسیج و
جند الله بسیار دو آتشه هم همینگونه از گره های روانی و رشک و زشتی
و کودنی رنج میبردند. گمان کنم در آلمان بود که یک آمارگیری کردند که چه
کسانی بسوی حزب های نئو نازی و یا سوسیال دمکرات و ... میروند و روشن
شد که آنهایی که کمترین نمره ها را در دبستان و آموزشگاه های پسین تر
داشتند بسوی پی‌وَرزی و بنیاد گرایی نازیستی و .. میروند و هوشمندان و
شاگرد زرنگ ها بسوی سوسیال دمکرات ها و ... پس شما انگاه یک گرفتاری
دارید که بچه تان کودن باشد یا اینکه از دید روانی خوب پرورش نیابد و آزارگر
بشود و بخواهد با این گروه ها و با دین گرایی ، سهش نیرومندی و برتری
بنماید تا گره روانی خود-اندک-بینی اش را برآورده سازد.
[ATTACH=CONFIG]2524[/ATTACH]

حیدری در گفت‌وگو با «خبرگزاری دانشجو»:
گفتم طلا که نگرفتم، حداقل با چادرم دل رهبر را شاد کنمE105


* بی بهرگی = محرومیت
پی‌وَرز = intolerant- متعصب

پارسیگر
سامان نوشته: جناب مزدک،
ظاهرا یکی از سوالهای مرا فراموش کردید جواب دهید.
آیا شما به این عقیده دارید که دموکراسی هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رهنمون شدن بشر به هدف اصلی که همانا بهبود وضع زندگانی اوست؟
با پوزش از جا افتادن و از یاد رفتن:
شما برای نمونه، برای میخ کردن تابلو به دیوار نیاز به میخ دارید،
گرچه آماج پایانی شما آویزان کردن تابلو و خوشی بردن از نگاره های
ان است ولی برای رسیدن به این آماج باید یک میخ بدست بیاورید،
که همزمان که یک ابزار است , بدست آوردن ان خودش یک آماج میباشد
و بی این میخ، این تابلو از دیوار آویزان نمیشود.
پس پاسخ شما این است که مردمسالاری یک پیشآماج ناگسستنی
و بایسته و نیز یک ابزار جدایی ناپذیر از آماج آرمانی بهروزی است که ما،
به گواهی آروین تاریخ، هیچ دگرگزین و بهگزین و جایگزینی برای آن نداریم.

پارسیگر
iranbanoo نوشته: 6-نظرتان در مورد پانترک ها چیست؟آیا حقی برایشان قائل هستید؟
من که هستم که برای آنها سزامندی خستو شوم؟ سزامندی هر
کس و گروهی از نیرو و توان او بر میخیزد و نیرو و توان هر کس از چگالی
راستی و نیکی کردار و گفتارش. روشن است که جهان پر از گروه هایی
است که در پی سروری و برتری هستند. این گروه ها دو ابزار نیاز دارند،
ابزار ایدئولوژیک، مانند دین و ایسم های گوناگون، و ابزار فیزیکی،
مانند هواداران و ارتش و چریک و پول و ... .
از آنجا که جهان بینی پان ترکان بر روی دروغ و فریب و بیسوادی و
ناآگاهی و خریت و اسلام پایه نهاده شده است، و ایدئولوگ های
برجسته و دانشمند و هوشمند هم ندارند، سرانجام به جایی
نخواهند رسید. پان ترکان، پول و پشتیبان توانگر و پولدار هم ندارند،
چون یکی باید خودش بسیار کودن باشد که روی این کودن ها
سرمایه گذاری نماید. اکنون بزرگان کشوری ترکیه روی ریل اسلام
افتاده و از ناسیونالیسم نا امید شده اند. آنها به تاریخ گدشته
و امپراتوری عثمانی مینگرند که سلطان عثمانی در آن، خلیفه
و امیرالمؤمنین هم بود. بیخود نیست که اردوغان سر کشتی
سیاست ترکیه را به سوی اسلامیسم کج نموده است و از
ناسیونالیسم و مدرنیسم آتاتورکی دورا گرفته.

پارسیگر
iranbanoo نوشته: 6/1-پان ایرانیسم چه؟از نظر شما افراط گر نیستند و ایدئولوژیشان گیرایی دارد؟
اینکه همه ی ایرانیان زیر یک آسمانه* و در یک کشور زندگی کنند،
بخودی‌خود ایده ی خوبی است ولی اینکه گروهی راستگرا این
ایده را به گاری خودشان ببندند که بازار این سرزمین ها به زیر
یک گروه سرمایه داری ویژه بیفتد، ایده ی خوبی نیست!
ایران یکپارچه زمانی خوب است که در آن، مردمسالاری،
دادگری همبودین، بهزیستی و هومنی باشد، وگرنه برای
یک کارگر بدبخت که نان شب ندارد چه دگرسانی دارد که
" اسلامیست" ها در کشور "ایران" به او فرمان برانند یا
" پان ایرانیست" ها در یک "ایران بزرگ" ؟ . ما دیگر در
زمانه ی هخامنشیان نیستیم که بخواهیم با گارد جاویدان
کشور ایران بزرگ بسازیم، امروز، سخن آغازین و پایانی
را آرمان هومنی و خوشبختی میزند و نه فزون خواهی های
سرمایه داران دینی ، نژادی، ملی، ....


*آسمانه = سقف roof / Dach

پارسیگر
MEHDI نوشته: سلام جناب مزدک بامداد.
دیدگاه شما در مورد بخشش و انتقام چیست؟ در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟ از طرفی دم از بخشش می زنند(منظورم بخشش از موضع قدرت است.) از طرفی هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
درود بر شما، سرکار مهدی
بخشایش و کین ورزی هرکدام در جای خود و یک یا چند رهگذر ویژه کاربرد دارند.
یک رهگذر بخشایش این است که کسی باشما دشمن است و با شما در ستیز،
ولی این دشمنی اش یک گناه نیست، یک هماوردی است. برای نمونه بر سر یک
زن یا جایگاه دیوانی و ... یا نمونه ی دو کشور و دو پادشاه که با هم میجنگند و
سرانجام یکی پیروز میشود. اگر بینگاریم که هیچ تبهکاری جنگی نشده و هردو
جوانمردانه جنگیده اند، کشور و پادشاه پیروز بایستی بخشایش را بکار گیرد و
مردم شکست خورده را کشتار ننموده یا برده نسازد ،. این بخشایش، بسود
بهزیستی و فرازیست ژن است و اینگونه، این دو تیره ، در پی این بخشایش
بزرگوارانه ، به دوستی و نزدیکی و بزرگی دست پیدا میکنند و اگر به وارونه،
یک کینه و جدایی و بدبختی دیرنده بجای می ماند ، درست مانند میان ما
و تازیان، چرا که تازیان پس از پیروزی ، پدر مارا درآورده و مادر مارا به کنیزی بردند!
ولی نمونه ی وارونه، نورمان ها انگلیس را گرفتند ولی ساکسونهارا کشتار
و آزار نکردند و با هم کشور آنگلوساکسون را که از پیش هم نیرومند تر بود
ساختند. آمریکا آلمان را گرفت ولی مردم را مانند بار پیش زیر فشار نبرد و
از آنها مانند جنگ جهانی یکم، تاوان جنگی نگرفت ( به هر انگیزه) و این به
آبادی آلمان و دوستی این دو کشور انجامید. یا برای نمونه کوروش بابل را
گرفت و بجای برده گیری، برده هاراهم آزاد کردو تا اکنون هم یهودیان از
ایرانیان سپاسگزارند و برای نمونه در جنگ ایران و عراق یواشکی به ما یاری
رساندند ( فرستادن جنگ افزار با داستان مک‌فارلین، یا بمباران سازه های
هسته ای صدام و ..) پس یک کار خوب و یک بخشایش، هزاران سال
دوستی و نیکی را پدید میتواند بیاورد. در زمینه کارهای سیاسی ،
اینگونه بخشایش ها بر شکست خوردگان رواست و روادشت و
مردم سالاری و سزامندی کمینگان هم همیجنوری پدید آمده است.
از او باژ بستان و کینه مجوی
نگه دار او را همی آبروی .
فردوسی .

رهگذر دوم بخشایش این است که کسی ایرنگی را ناخواسته و
لغزشمندانه انجام داده باشد. در دادگاه هم پادافره "قتل غیر عمد"
برابر با "قتل عمد" نیست ( دستکم در کشور های پیشرفته و هومنی
و نه در قانون اسلام گندو). برای نمونه کسی پای مرا در اتوبوس لگد
کرده باشد و انگشتم شکسته باشد، خوب اینجا، او پوزشی میخواهد
و من بخشایشی میکنم، گرچه میتوانم کار را به دادگاه هم بکشانم.
گر پوزش نکو باشد ز کهتر
نکوتر باشد آمرزش ز مهتر.
ویس و رامین

یا یکی در ایران با ماشین من برخورد میکند و زیان و هزینه بالا می آورد،
من میبینم که یارو خودش بینواست، اینجاست که میتوانم ببخشایم ،
گرچه میتوانم پدرش را هم دربیاروم . (اینجا برای دلداری خودم هم
میگویم که چه خوب که خودم آسیب ندیدم !) خوب، این گونه بخشایش
هم بسود فرازیست بهینه ی ژن است، چرا که شما که دارا هستید
با چند میلیون زیان از میان نمیروید و آن ندار هم به خاک سیاه نمیافتد
که کلیه اش را بفروشد به من بدهد. از سوی دیگر من با روا کردن این
بخشایش و این جوانمردی در همبود، زمینه را برای فرزندان خود و
دیگر هومن ها فراهم میکنم که اگر یک فرزند من هم بینوا شد و یک
لغزشی کرد، این جوانمردی رواشده در همبود، او را از نابودی برهاند.
پس در این رهگذر هم بخشایش خردمندانه است.
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
فردوسی

رهگذر دیگر که کینه توزی بایسته و شایسته و بخشایش نایسته است
این است که کسی یا گروهی دست به گناه ( که در دید من هر کاری
است که به بدروزی و بدزیستی بینجامد) با خواست و آگاهی زده، دزدی
و دست درازی (تجاوز) و کشتار نموده باشد. در چنین جایی، بخشایش
و آمرزش ، بزیان فرازیست است، چرا که تبهکاری و تنهکاران را روایی و
امید بر پادافره ندیدن میدهد و آنها را گستاخ می سازد. هتّا اگر دزدی
در دزدیدن چیزی کامیاب نشده باشد هم باید دستگیر و پادافره شود.
( گرچه در اینجا هم پرسمان این است که گناه دزدی او تا چه اندازه
برروی دوشهای او و چه اندازه بر روی سامانه ی همبودین و رهبران
کشور است که این پرسمانی جداست و پیوندی به بایستگی گوشمالی
ندارد.) پس نمیشود که یکی دیگری را از روی آز و .. بکشد و سپس
که گیر افتاد، لابه کند که مرا ببخشایید! این را باید پیشتر می اندیشید.
چنین کسی را باید تا پایان زندگی اش زیر پیگرد برد تا تبهکاران و
هومن ستیزان هرگز خواب آسان نداشته باشند. برای همین هم بزه های
دیگر، به زیر پرده ی بخشایش " گذشت زمان" میروند ولی کشتار و
گناهان هومن ستیز، مانند گناهان جنگی و ،، بخشودگی ندارند.
نکویی بابدان کردن وبالست
ندانند این سخن جز هوشمندان
ز بهر آنکه با گرگان نکویی
بدی باشد به حال گوسفندان
سعدی

رهگذری دیگر که بخشایش نارواست، بخشایش در گاه ناتوانی است.
برای نمونه شما دستتان به ستمگر و گناهکار نرسد و بگویید که او را
میبخشایم ! بخشایش باید همواره از آستانه ی پیروزی و چیرگی و
زمانی که سرنوشت آن دیگری در دست شماست انجام پذیرد یا
نپذیرد. برای همین ، کسانی که نمونه وار میگویند که بیایید هم
اکنون دیگر گناهان و ددمنشی های جمهوری اسلامی را ببخشاییم
و کینه هارا فراموش کنیم و آینده ی آرام ! بسازیم، دشمن فرازیست
و همکار ستمگران و خود از مردم ستیزان اند.
کنون جنگ با چشم گریان کنم
جهان چون دل خویش بریان کنم
[رستم در کین سیاوش]
فردوسی


MEHDI نوشته: ..هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
باید با نیروی درونی خرد این نیروی درونی را که گاه میتواند
کارساز هم باشد، سرکوب نمایید و بدین بیندیشید که رفتار
فرامنشی برای این خردمندانه است که شاید به خود شما هم برگردد.
چنین است آیین چرخ درشت
گهی پشت زین و گهی زین به پشت
فردوسی


پارسیگر
با سپاس فراوان از پاسخ طبق معمول خردمندانه تان.

فقط من الان باید چکار کنم؟ این شامل اون مواردی مثل هماوردی که شما گفتید نیست.دادگاهی که نمی توان کرد. بحث انتقام شخصی مطرح است.

نقل قول:
در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟

باید نرمش قهرمانانه نشان دهم؟ در گذشته بنا به روحیاتم عمل می کردم ولی می خوام دارای اصول مشخصی در این زمینه باشم تا تابع ارزش هایم باشم نه احساسم.
درود...
_ سر آغاز دین ستیزی شما ؟
_ به چه چیز اعتقاد دارید؟
_ در دنیای واقعی چقدر اهمیت می دهید بر پارسی سخن گفتن؟
_ بیشترین تاثیر را برای اسلام ستیزی بر چه کسی یا کسانی گذاشتید؟
_ شما نیز خداناباورید؟

' نوشته: ( شنیدم که در جیب بری اسلامی، از
شستشوی مغزی در کودکستانها هم نمیگذرند این پلیدان
!)
"مامان موهات دیده می شه ،خدا می بردت جهنم"
دقیقا جمله ای که در مهد به دخترم آموزش دادن و تا مدتها امان ما را بریده بود:e108:
MEHDI نوشته: با سپاس فراوان از پاسخ طبق معمول خردمندانه تان.
فقط من الان باید چکار کنم؟ این شامل اون مواردی مثل هماوردی که شما گفتید نیست.دادگاهی که نمی توان کرد. بحث انتقام شخصی مطرح است.
نقل قول:در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟
باید نرمش قهرمانانه نشان دهم؟ در گذشته بنا به روحیاتم عمل می کردم ولی می خوام دارای اصول مشخصی در این زمینه باشم تا تابع ارزش هایم باشم نه احساسم.
اگر براستی سخن گفتن و کوشش در آشتی سودی ندارد و آنکس براه راست
بر نمیگردد، این هم در همان گروه گناهکاران هست که گفتم، خود شما
شترنگ‌بازید و میدانید که بسته به توانایی هایی که داریم میتوانیم واکنش
نشان دهیم. اگر زورمان برسد او را به اندازه ی گناهش ادب میکنیم و اگر نرسد،
همچنان که سعدی فرموده، می شکیبیم که زمانه ی ناتوانی او رسیده و درون
چاهی بیفتد تا دمار از تبارش درآوریم. کسانی هستند که سالها و دهه ها
مهره میچینند که سرانجام روزی کین خود را از ستمگر خود باز ستانند و در
سراسر این سالها در برابر آن آنکس، لبخند به لب دارند.

اگر ما را خنجر بزنید، آیا خون مان نمیریزد؟؟
اگر ما را غلغلک بدهید، آیا نمیخندیم؟
اگر مارا جام زهر بنوشانید، آیا نمی میریم؟
پس اگر ما را خوار بدارید، نبایستی کینه بجوییم؟
[نمایشنامه ی بازرگان ونیزی، شکسپیر]
If you prick us, do we not bleed?
if you tickle us, do we not laugh?
if you poison us, do we not die?
and if you wrong us, shall we not revenge?





پارسیگر
بدبختی من همینجاست که دوست دارم انتقام بگیرم ولی نمی توانم با کینه جویی کنار بیایم. مطمئن نیستم انتقام گرفتن کار درستی باشد. بین عقل و احساس گیر افتادم. فکر نمی کنم با کینه جویی کمکی به پیشرفت خودم و جامعه کرده باشم. من عقده ام را سر او خالی می کنم او سر همسرش همسرش سر فرزندش، فرزندش سر همکلاسی و... این دومینو ادامه دارد. من چیز سازنده ای نمی بینم.

احساس می کنم اگر کینه جو باشم تفاوتی با او و میلیون ها نفر دیگر ندارم. تلافی کردن را رفتاری basic می بینم. می دانید که در جامعه ای هستیم که بیشتر مردمانش بلافاصله دچار سوء تفاهم می شوند و بهشان برمیخورد.

مثلا در جایی کارآموزی بودم باصاحب آن جا رفتار خوبی داشتم ولی بعد فهمیدم پشت سرم گفته از فلانی خوشم نمیاد چون آن روز که مرا در خیابان دیده مرا نادیده گرفته. درحالیکه من اصلا او را ندیده بودم. شما کافی است یکبار یادتان برود به طرف آقا بگویید یا احوال پرسی گرمی نکنید آنوقت باید انتظار کینه جویی داشته باشید. همین آدم برای من سرکار مشکل درست کرد تا جایی که بیخیال کارآموزی شدم. بارها دیده ام طرف زیر آب من یا شخص دیگری را زده چون نمی توانسته رقابت کند. من نمی توانم زیر آب او را بزنم چون خوشم نمیاد. با دیدن این رفتارها دوست دارم متفاوت باشم ولی در این جامعه گند اگر کمی شل بگیری به حساب بی عرضگی ات می گذارند اگر به نشانه احترام کمی خم شوی طرف سوارت می شود. اگر هم انتقام بگیرم برخلاف اصول اخلاقی ام عمل کردم چندباری هم که اینکار را کردم وجدان درد گرفتم و تغییر مثبتی در خودم و طرف مقابل ایجاد نکردم( دقیق تر اینکه تغییر منفی ایجاد کردم). از طرفی اگر هم کینه جویی نکنم چطور از این احساس روانی ناخوشایند خلاص شوم؟ آن وقت باید سر افراد خانواده که گناهی ندارند خالی کنم و هیج وقت هم ارضا نمی شوم و باید با تلخی زندگی کنم. یک عمر منتظر لحظه انتقام گرفتن به نظرم تباه کردن زندگی است.
MEHDI نوشته: بدبختی من همینجاست که دوست دارم انتقام بگیرم ولی نمی توانم با کینه جویی کنار بیایم. مطمئن نیستم انتقام گرفتن کار درستی باشد. بین عقل و احساس گیر افتادم. فکر نمی کنم با کینه جویی کمکی به پیشرفت خودم و جامعه کرده باشم. من عقده ام را سر او خالی می کنم او سر همسرش همسرش سر فرزندش، فرزندش سر همکلاسی و... این دومینو ادامه دارد. من چیز سازنده ای نمی بینم.

احساس می کنم اگر کینه جو باشم تفاوتی با او و میلیون ها نفر دیگر ندارم. تلافی کردن را رفتاری basic می بینم. می دانید که در جامعه ای هستیم که بیشتر مردمانش بلافاصله دچار سوء تفاهم می شوند و بهشان برمیخورد.

مثلا در جایی کارآموزی بودم باصاحب آن جا رفتار خوبی داشتم ولی بعد فهمیدم پشت سرم گفته از فلانی خوشم نمیاد چون آن روز که مرا در خیابان دیده مرا نادیده گرفته. درحالیکه من اصلا او را ندیده بودم. شما کافی است یکبار یادتان برود به طرف آقا بگویید یا احوال پرسی گرمی نکنید آنوقت باید انتظار کینه جویی داشته باشید. همین آدم برای من سرکار مشکل درست کرد تا جایی که بیخیال کارآموزی شدم. بارها دیده ام طرف زیر آب من یا شخص دیگری را زده چون نمی توانسته رقابت کند. من نمی توانم زیر آب او را بزنم چون خوشم نمیاد. با دیدن این رفتارها دوست دارم متفاوت باشم ولی در این جامعه گند اگر کمی شل بگیری به حساب بی عرضگی ات می گذارند اگر به نشانه احترام کمی خم شوی طرف سوارت می شود. اگر هم انتقام بگیرم برخلاف اصول اخلاقی ام عمل کردم چندباری هم که اینکار را کردم وجدان درد گرفتم و تغییر مثبتی در خودم و طرف مقابل ایجاد نکردم( دقیق تر اینکه تغییر منفی ایجاد کردم). از طرفی اگر هم کینه جویی نکنم چطور از این احساس روانی ناخوشایند خلاص شوم؟ آن وقت باید سر افراد خانواده که گناهی ندارند خالی کنم و هیج وقت هم ارضا نمی شوم و باید با تلخی زندگی کنم. یک عمر منتظر لحظه انتقام گرفتن به نظرم تباه کردن زندگی است.


شوربختانه شما در همبودی گیر کرده اید که دارای فرگشتی رو به تباهی است.
فرزانگان برابر پخمه ها شمرده شده و روی زرد اند، دزدان را زرنگ می شمارند و
آدمکشان را نماینده ی خدا! . این بیماری، یاخته های تندرست را هم هرچه بیشتر،
چنگاروار در خود فرو میکشد. در اینجا تنها گزینه ای که برای آدمهای درستکار و
پاکدست می ماند، یا توسری خوری و برتافتن ستم در خاموشی است، یا
فریاد برآوردن و نابودی و یا گریز. شما در این میان بسته به زیستبوم پیرامون تنگ
خود، باید راه میانه ای پیدا کنید، کمی از سختی هارا برتابید، اندکی از ستم هارا
پاسخ دهید و کینش را بتوزید* و اگر بتوانید، از آن پیرامون اندکی دور شوید تا فشار
و تنش برروی شما کمتر شود. همه ی ما که کهرمان فرامنشی نیستیم که استوار
به ایستیم که سرمان را ببرند، ما میتوانیم آرمانهایمان را در دلهایمان نگه داریم و
چشم براه روز های بهتر، "اندکی" بهتر از دیگران باشیم که از نابودی بگریزیم.
اگر بسیار بهتر یا هتّا بسیار بدتر هم باشیم، این دگرسانی بزرگ بیرونی, به
نابودی ما می انجامد. کهرمانانه مردن زیباست ولی همواره دردی را درمان نمیکند،
گاه همین نرمش کهرمانانه تر است، اگر بتواند در آینده به درمان دردی بینجامد.
اینهم که چه اندازه از زندگی و انرژی خود را برای کین جویی میگذرایم بسته به
بزرگی و گرانسنگی کین است. اگر کین هم نجویید و سالها از آن بدکاری رنج
ببرید هم زندگی تان تباه شده است، دستکم کینه به شما انگیزه و انرژی ایستادگی
و اندیشه و چاره جویی میدهد.

"آنکه گفت آری و آنکه گفت نه "
از برتولت برشت
http://dl.iranmeet.com/ebook2/anke-goft-...et.com.zip



*کینه = بغض، دشمنی از روی تلافی و انتقام grudge /Groll
کینه ورزیدن =بغض کسی را در دل پروراندن
کینه جویی= (در پی) گرفتن انتقام avenge
کینه توزی ( کینه توختن)= انتقام را بجای آوردن to redeem an avenge = revenge
توختن = to execute، to redeem-erstatten, durchführen (ادا کردن) بجای آوردن، ترمیم to repair, recover /wiederherstellen
وام توختن = پس دادن وام tilgen-erstatten / to redeem
جنگ توختن = عملی کردن و اجرای جنگ، جنگ کردن to fight a war
گفته میشود که این واژه ورتشی از دوختن است که یک جور ترمیم و زدودن پارگی و انجام دادن کارهای انجام نشده و ناقص است


پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40