دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
Anarchy نوشته: 6) دیدگاه شما در مورد خانواده و نقش سرکوبگری که می تواند بازی کند چیست ؟
خانواده هم باید در پرتو فرگشت بررسی شود. خانواده به شما ارزش ها
و فرهنگ کهن را که در سده و هزاره ها ریخت یافته است، تـَرامیدهد*.
ولی فرگشت، تنها دادن ارزش های کهن نیست، بساکه نگاه کردن به زمان،
و در کارآوردن نیاز ان و سامه های نوین در هر زمان است که رفتار های دیگری
را بایسته میکنند. ولی این دگرگونی هرگز بزرگ و ویرانگر گذشته نیست.
چیزهای اندک نو و سودمند، باید سر انجام چیز هایی را که کم کم از ارزش و
سودمندی به زیانمندی فرومیرویند، کنار زده و جای آنان را بگیرند. روشن است
که کهنه همواره با سرسختی از هستی و ارزش خود پدافند میکند و نو، چون
کودکی نوزاد، برای سزامندی زندگی و ارزش یابی، دست و پا زده و جیغ میزند
و چه بساکه این کودک به برنایی نرسد و بدست کهنه، نابود شود ولی سرانجام
آن نو هایی که بایسته هستند، راه خود را باز میکنند و بخشی از سامانه ی کهن
گردیده و کم کم پس از سالها و دهه ها و سده ها و شاید هزاره ها، خودشان،
بخشی از آن کهنه ها میشوند که این بار با نو ها در جنگ هستند. در این روند،
هم کهنه ها و هم نوها، سزامندی و هوده ی خودشان را دارند، چرا که هر کهنه ای
بد نیست و هر نوی بیگمان سودمند و خوب نمیباشد. برای همین ستیز میان کهنه
و نو یک پالایه و یک چالش است که تنها آن نوهایی که ارزش راستین و سودمندی
فربودین دارند، بتوانند در نبرد با کهنه پیروز شوند و تنها ان کهنه هایی که براستی
زیانبار شده اند، از میان بروند. گوهر فرگشت هم چیزی جز این نیست.
پس خانواده میتواند سرکوبگر باشد و میتواند در همان زمان سودمند باشد .
نو ها ناچار از نبرد همیشگی هستند تا ارزش خود را در کاروکنش و فربود نشان دهند.


*
ترادادن = منتقل کردن durchgeben، abgeben / to pass through؛ to transmit übermitteln

پارسیگر
نقل قول:خانواده هم باید در پرتو فرگشت[1] بررسی شود.
فرگشت=خوب؟
undead_knight نوشته: فرگشت=خوب؟
از بیخ و بـُن، ارزش های "خوب " و "بد" تنها با با زندگی و همین فرگشت برای ما پیدا شده اند.
طبیعت و جهان بخودی خود چیزی بنام خوب و بد ندارد. ماییم که انچه را که برای زیست و
فرازیست ما سودمند است و نیاز های زیستی مارا برآورده میسازد و به ما خوشی
( که یک پندار ویری بیش نیست) میدهد، خوب میدانیم. برای نمونه شما داشتن
دوست دختر خوشگل را خوب میدانید، چون ژن های شما در مغز شما این پندار
را پدید آورده اند، که شمارا بسوی ایشان کشیده و بجا ماندن زادمان شمارا با آوردن
فرزند، پایندان (ضامن) شوند. پس ما هر پدیده ای را که بزیان زندگی و و برآورده کردن
نیاز های ماست، "بد" و اهریمنی مینامیم و گرنه نه اهریمن در کار است و نه خدا.
ما میگوییم زمین لرزه بد است چون ماهارا میکشد، ولی زمین لرزه از تکان خوردن
پوسته ی زمین است که هیچ نمی داند که آدمهایی هم رویش هستند یا نه!

پارسیگر
سلام جناب مزدک بامداد.
دیدگاه شما در مورد بخشش و انتقام چیست؟ در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟ از طرفی دم از بخشش می زنند(منظورم بخشش از موضع قدرت است.) از طرفی هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
Anarchy نوشته: 7) چه تیپ افرادی را به عنوان دوست انتخاب کرده و میکنید ؟
دوستی لایه ها و تراز های گوناگون دارد. همان خودِ دشمن نبودن، دوستی در تراز پایین است!
از انیرو میتوانم بگویم که دوستانی در تراز های گوناگون دارم ولی آنکه دوست و یار و همراه دیرین است،
بروشنی کسی است در درازای زمان ، پیمان خود را نگه داشته، چه او با من هم اندیشه باشد یا نباشد.
من هتّا دوستی از علی اللهی ها دارم که خودش هم میداند که من ارزشی برای این امام ها و نمیگذارم که هیچ،
آنها را پلید هم میدانم، ولی از دیرباز ما به همدیگر یاری کرده ایم . من همچنین دوستانی در کردستان داشتم و دارم،
دوستانی آذری، بویژه در جلفا دارم، دوست فلستینی و .... از سوی دیگر باید پایه و بنیادی برای دوستی در دست باشد
وگرنه این دوستی دروغی بیش نیست. برای نمونه همخونی، بستگی خانوادگی، آشنایی در کار و پیشه، یکسان اندیشی،
نیک سرشتی هومنی و فرامنشی.
دوستی را چو نباشد بـُنیاد
حزم را بایدت از دست نداد
روشن است که دوستان فرهیخته تر، توانمند تر، کارساز تر و .. بهترند ولی از سوی دیگر، اگر شما هم به همان اندازه،
سودمند و توانا و یاور در جایی و کاری دیگر نباشید، این میشود انگلی و نه دوستی .

پارسیگر
Anarchy نوشته: 8) انسان کامل از دیدگاه شما چه خصوصیاتی باید داشته باشد ؟
زاب های "خوب" و "فرزام" ، در هر زمان و هر فرهنگ چیزهایی دیگر هستند،
برای نمونه در خاور زمین، از بس مردم هوشمند و دانا ، از زورمندان توسری
خورده اند که فروتنی، خاموشی و کم سخنی ، از فروزه های فرزامین* است!
یا بینوا-نمایی : پوشیدن پوشاک ساده، و ساده زیستی کاری خوب و درخور
( بویژه برای فریب دادن توده ها) بشمار میرود. "بی درد" بودن در خاور زمین بد
است، به تو میگویند " مرفهین بی درد "!! انگار که کسی را کشته باشید!
از سوی دیگر فروزه های یکسان و هنبازی هم هستند که در سراسر جهان
و در سراسر تاریخ، آزمون خود را پس داده و استوارانه، از خوبیها و هومنی ها
بشمار میروند، مانند مهر و پیمان، هوش و خرد، کار و کوشش، آرام و آشتی ،
دانش و پژوهش، هنر و سازندگی، زیبایی و آزادگی(نجابت و ..) . پس هرکو
این ها را در سرشت و خوی خود گردآورده باشد، به چکاد فرزامش پا نهاده است.


*فرزامین = کمالی (زاب)
فروزه های فرزامین = صفات عالیه ی کمالی


پارسیگر
درود بر مزدک بامداد

با نگر به تراز بالای دانشیک تان و آروین هایتان در این راه، چند ماتیکان سودمند از برای هوآگاهی خواستارم

سپاس
Anarchy نوشته: 9) فرزام گرایی از دیدگاه شما خوب است یا بد ؟
گاهی فرزام گرایی انگیزه ی سختگیری های نابجا و چشمداشت های نشدنی
و تلخی روزگار و نرسیدن به کارها و نیاز ها و آماج ها میشود. برای همین در
بسیاری از پروژه ها، یک گروه کنترل هوداد (کیفیت) است که فرزام بودن کارها
و فراورده ها را در [بازه ی برتافت]* (محدوده ی تساهل) آزمایش میکند و مـُهر
پذیرش روی ان میزند. شما هم برای پذیرش در دانشگاه پلی تکنیک ، نیاز ندارید
در رده ی نخست باشید ولی باید برای نمونه در میان هزار تن نخست در رده بندی
کنکور باشید. پس آدمی در پی آروین هزاره ها دریافته که هرچه بخواهیم به
فرزام ١۰۰% نزدیک شوید، هزینه و زمان ما افزایش فرآفزآیند (تصاعدی) دارد و
برای همین، گفته اند که برای نمونه، برای بهمان کالا و یا بهمان پروژه و
بیسار آزمون، فرزام ۸۰% یا ۹۰% یا ۷۰% یا هتّا ۵١% بسنده است.


*
بازه ی برتافت = tolerance interval

پارسیگر
Anarchy نوشته: 10) آیا به روش های مسلحانه برای مبارزه با حکومت های فاشیستی اعتقاد دارید ؟
نبرد شستاری و جنگ‌افزارین با خودکامگان و ستمگران و فرمانروایانی
که سزامندی های شهروندان را زیر پا مینهند در "دادنامه ی جهانی هومنی"
( منشور حقوق بشر) هم آمده است، بویژه این فاشیسم که تنها زبان زور را
بکار میگیرد و تنها هم زبان زور را در می یابد، برای نمونه همین جمهوری اسلامی
خودمان، هر چه جهانیان با زبان نرم با اینها سخن میگفتند، میگفتند اینها از ترس
و ناتوانی این سخنان را میگویند و ما در " موضع قدرت و صلابت"!! هستیم، یا
" حسین وار میجنگیم " دیرتر که زبان زور و فروبند (تحریم) بکار بردند، ناگهان
نوشیدن جام زهر و نرمش قهرمانانه و گفتگوی تمدن ها ! و " صلح امام حسن"
و اینها به میان آمده و ببر، موش شد! ولی اگر کسی هم زورش به فاشیست ها
نرسد، از انجا که فاشیسم یک جهانبینی مافیایی و آگاهی ستیز و کودن پرور ،
برای چپاول است، کم کم گروه های درونی مافیا در نبود اپوزیسیون، بجان همدیگر
میافتند، چون "بخور بخور", مانند موتور و یا یک دیو است که هی بنزینی برای سوزاندن
و چیزی برای تاراج و خونی برای ریختن درخواست میکند ( درست مانند سپاه اسلام
در زمان پیدایش اسلام) و بویژه اگر بنمایه ها کم بشوند، این دیو ، مایه ی پاره پاره
شدن گروه مافیایی و بجان هم افتادن انها میشود ( درست مانند جنگهای درونی
اسلامی میان علی و عایشه و معاویه و عثمان و ..) تا اینکه سرانجام خودش از
درون سرنگون شود. برای نمونه رژیم ژنرال فرانکو در اسپانیا که رژیمی فاشیستی
بود و همه اپوزیسون را هم کشت، و در جنگ جهانی هم پای ننهاد و برای همین
مانند ایتالیاو آلمان نازی سرنگون نشد ولی پس از زمان کوتاهی از ناکارآمدی و
گسیختگی درونی خودبخود به آشغالدانی تاریخ پیوست.


پارسیگر
میگن قدرت تخیل انسان ها نامحدوده!
آیا می تونید یه رنگ جدید رو تصور کنید؟؟ بگید ما هم بدونیم...
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40