دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آقای مزدک من پرسشی دارم که شایدتنها شما در چند خط و به شکلی ساده بتوانید به من پاسخ دهید.
ما از کودکی در کشورمان در تلویزیون و رادیو و... دیده و شنیده ایم که اسرائیل کشوری جعلی است و با زور بنا شده. اما خیلی ساده(نمیخواهم دلیل و مدرک رو کنید) ممکن است برای من بگویید آیا واقعا کشور اسرائیل به حق بنا شده و یا آنگونه که می گویند با زور و کشتار و بیرون کردن مردم از خانه هایشان و غیر قانونی بوده؟؟
آیا در این درگیری اعراب مقصر هستند و این سرزمین یهودیان را غیر قانونی تصرف کرده بودند یا نه این اسرائیلی ها بودند که از سراسر جهان به هدف رسیدن به آرزوهای کتاب مقدسشان از روی جنازه کودکان و زنان عرب رد شده اند تا هدف دینی خود را تحقق بخشند؟؟؟
در مورد مالکیت آن سرزمین حق با کیست؟ اعراب یا اسرائیل؟
chipollini نوشته: آقای مزدک من پرسشی دارم که شایدتنها شما در چند خط و به شکلی ساده بتوانید به من پاسخ دهید.
ما از کودکی در کشورمان در تلویزیون و رادیو و... دیده و شنیده ایم که اسرائیل کشوری جعلی است و با زور بنا شده. اما خیلی ساده(نمیخواهم دلیل و مدرک رو کنید) ممکن است برای من بگویید آیا واقعا کشور اسرائیل به حق بنا شده و یا آنگونه که می گویند با زور و کشتار و بیرون کردن مردم از خانه هایشان و غیر قانونی بوده؟؟
آیا در این درگیری اعراب مقصر هستند و این سرزمین یهودیان را غیر قانونی تصرف کرده بودند یا نه این اسرائیلی ها بودند که از سراسر جهان به هدف رسیدن به آرزوهای کتاب مقدسشان از روی جنازه کودکان و زنان عرب رد شده اند تا هدف دینی خود را تحقق بخشند؟؟؟
در مورد مالکیت آن سرزمین حق با کیست؟ اعراب یا اسرائیل؟
اسرائیل.
از آنجا که اسلام دین فاشیستی است، و فاشیست ها نیاز به یک بز گناهکار دارند که همه ی
ناکارآمدی و گرفتاری های خودشان را به گردن آنها بیندازند، یهود و اسرائیل اکنون این رُل
را برای فاشیست های جمهوری اسلامی بازی میکند. خب، هرآینه این پیشینه ی تاریخی هم
دارد و در همان روزهای نخست اسلام، محمد با یهود دشمنی میکرد، چرا که زنش خدیجه،
ترسایی (مسیحی) بود و مسیحیان (تا همین جنگ جهانی ) با یهودیان دشمن بودند و آنها را
پاسخگوی مرگ عیسی بر چلیپا میدانستند و بارها هم در اروپا، یهودیان را به این بهانه، ولی
در بیخ برای چپاول پولهایشان و پس ندادن وام هایی که بدهکارشان بودند، کشتار کرده بودند.
(برای همین بود که محمد یک ترسایی را هم نکشت و هتّا ترسایان یمن و مصر برایش باژ و
کنیز میفرستادند و ترسایان اتیوپی [حبشه] هم گریختگان اسلامی مانند جعفر طیار را پناه داده
بودند، ولی محمد همه ی یهودیان عربستان را تار و مار و کشتار و چپاول نموده و زن و بچه شان
را به بردگی فروخت ) . اکنون هم رژیم فاشیستی ج.ا. به چند انگیزه در ستیز با اسرائیل است،
که یکی همان است که گرفتاری ها و بی عرضگی های مسلمین را به گردن کارشکنی های اسرائیل
بیندازد ولی انگیزه ی مهند تر، بدست آوردن هژمونی و چیرگی در خاور میانه ، است که به توده های
عرب و مسلمان نشان بدهد که گویا میخواهد سرزمین ورجاوند(مقدس) اسلام را از چنگ صهیونیسم
و کفار نجس ! رهایی بخشد. انگیزه ی سوم هم در سیاست جهانی جمهوری اسلامی است که به
همراه روس، با آمریکا در نبرد است و اسرائیل را که به نادرست دست نشانده ی امریکا میدانند ( در
جاییکه آمریکا هیچ رِلی در پدید آمدن اسرائیل نداشته)، به زیر تازش سیاسی و گاه ارتشتاری خود،
برای نمونه بدست حزب الله لبنان در چند سال پیش، برده اند. ولی خب، بی عرضگی مسلمین هر
سال آنهارا سست تر و پوزیسیون اسرائیل را استوار تر می سازد. برای نمونه عراق صدام که
اسرائیل ستیز بود، اکنون دستکم آشکارا چنین نیست. سوریه بدست خود مسلمین پاره پاره
شده و بشارالاسد هتّا مایه ندارد که کون خودش را بخاراند. برگردیم به سر سخن: تبلیغات جمهوری
اسلامی و لولویی که از اسرائیل و صهیونیسم درست کرده، همه نارواست ولی این تبلیغات چنان
سخت و گسترده و آشتی ناپدیر است که هتّا بیشتر روشن ویران ایران هم در دام جمهوری اسلامی
میافتند. بویژه آنهایی که در درون ایران هستند، میدانند که کوچکترین ناسازگاری با این ستون
سیاسی جمهوری اسلامی، به مرگ سیاسی و یا هتّا فیزیکی خود آنان می انجامد. هتّا بیچاره خود
یهودیان ایران، که اندکی از انها بیش بجای نمانده اند هم ناچارند هر از گاهی " صهیونیسم را
محکوم کنند" و در تئاتر جمهوری اسلامی ناچار بازی نمایند. ولی هر سال گروه بیشتری از
آنها از ایران درمیروند و یکراست میروند به اسرائیل یا آمریکا . صهیونیسم هم نه تنها مافیا-گون
و چه میدانم فراماسون-گون و تبهکار گونه نیست، بساکه یک ایده ی آرمانی برای بازگشتن یهودیان
به کشور باستانی شان که در گذشته ی دور، دا[B]و[B]و[/B]د و سلیمان[/B] ساخته بودند، میباشد. کشور اسرائیل
نخست بدست آسوریان و سپس بدست رومیان و دیرتر بدست عرب یورشگر فروگرفته شد و تنها
کشوری که به یهودیان یاری نمود، ایرانیان بودند، چه در زمان کوروش و وچه در زمان ساسانیان
که برای زمان کوتاهی، ایرانیان، رومیان را از اسرائیل بیرون رانده و فرمانروایی بدست خود یهود
افتاد. سپس که خود ایران بدست چپاوگران اسلام و عرب افتاد، دیگر ما نتوانستیم کمکی به آنها
بکنیم و خلیفه عمر امد و مسجد را روی جایگاه پرستشگاه یهودیان ( هیکل سلیمان) ساخت که
امروزه بهش میگویند مسجد اقصی. ( همانگونه که مسلمین کلیسای سانتا سوفیا را در کنستانتینوپول،
یک مسجد کردند که امروزه بنام ایا صوفیا در استانبول ( نام کنونی کنستانتینوپول) پرآوازه است)
کوتاه سخن، آن سرزمین در بیخ از آن یهودیان بوده و آنها توانستند پس از جنگ جهانی دوم به
آنجا کوچ کنند و این سرزمین را که بدست عرب سالها ویرانه مانده بود، از عرب های خریداری
نموده و آنرا با سامانه های پیشرفته ی آبیاری و کشاورزی، آباد کنند. عرب که دید اینجا آباد
شد، ناگاه سر به کشتار یهود برداشتند و یهود ناچار شدند از خود پدافند نمایند و کم مانده بود که
همگی بدست عرب چپاولگر، که در سراسر تاریخ هیچ سازندگی از خود نداشته و تنها دسترنج
دیگران را چاپیده و تاراج نموده است، کشتار همگانی شوند که در واپسین روز ها برگ برگشت
و یهودیان پیروز شدند. پس از آن، چند کشور عربی با هم به اسرائیل تاختند ولی از بس بیعرضه و
قراضه بودند که جنگ را با شرمساری فراوان در چند روز باختند و اسرائیل توانست سرزمین های
بیشتری را بگیرد. هرآینه ولی اسرائیل دزد نبود و پیشنهاد داد که هر کشوری که با او آشتی کند،
سرزمین های فروگرفته اش را پس بدهد و همینجور هم شد، با مصر آشتی کرد و آبخستگون* "سینا"
به مصر پس داد. سوریه با اسرائیل آشتی نکرد و این بود که بلندی های گولان (جولان) در دست
ارتش اسرائیل ماند. در سراسر تاریخ خود، اسرائیل آشتی جو بوده و دیگران نخست به او تاخته اند.
برای نمونه چند سال پیش که حزب الله با ربودن ناجوانمردانه ی دو سرباز وظیفه ی جوان اسرائیلی
به جنگی بزرگ دامن زد که اسرائیل هم نامردی نکرد و حزب الله لبنان را درب و داغون نمود، بگونه ای
که حسن نصرالله گفت که اگر میدانستیم چنین میشود، آن آدم ربایی را انجام نمیدادیم ! اسرائیل همچنین
بارها هزاران زندانی عرب و شورشی و تروریست را در برابر انگشت شماری از شهروندان خود آزاد
کرده، که نشان میدهد که چه اندازه به جان و زندگی شهروندان خود گرانسنگی می دهد و چه اندازه
از نیرو و توان خود دل استوار است. از این گذشته، اسرائیل تنها کشور مردمسالار خاور میانه است
و دیگر کشور های آن بومسار* همگی قراضه و دیکتاتوری و ملاتوری هستند. من خودم امیدوارم که
روزی که جمهوری اسلامی زهر خود را از سرزمین ما بردارد و به آشغالدانی تاریخ برود، بار دیگر
ایران و اسرائیل باهم آشتی نموده و پایه بهروزی هر دو کشور و پیشرفت خاور میانه را باهم بنهند.


* بومسار = منطقه /لوکالیته
آبخستگون = شبه جزیره penisula

پارسیگر
با درود بر مزدکِ فرزانه

- شادی و اندوه را چه می دانید؟ همچنین هرکدام را کجا شایسته می دانید؟
- روش اندیشه ی شما در برخورد با جهان بیرون و خودتان چگونه است؟ و چگونه پاسخ خود را می یابید؟ در این میان آماج ویژه ای هم دارید؟
درود بر شما مزدک عزیز.اندکی با شترنگ اشنایی دارم.ذهنم را این فرتور شما درگیر نمود.پاسخش را بدانم سپاس گذار میشمE40f
agn0stic نوشته: با سلام

من در ابتدای ورود به این سایت سوالی را مطرح کردم و گفتم چگونه در 1400 سال پیش در حالی که روابط ریاضی تا نهایتا چند رقم مطرح بوده آیه بسم الله الرحمن الرحیم چندین رابطه تا 73 رقم داشته:

http://www.quran-farsi.net/miricals2.htm

کاری به باقی ادعاهای این سایت و صحیح و غلط بودنش ندارم اما کل روابط بسم الله الرحمن الرحیم را بررسی کردم و صحیح بود اما دوستان گفتند صحیح بودنش هم دلیل بر معجزه بودنش نیست. گفتم از شما که به نظر من فرهیخته ترین کاربر سایت هستید این سوال را بپرسم.

چرا این روابط پیچیده معجزه نیستند؟

با تشکر
نخست باید در باره ی نخست‌مر (عدد اول) اندکی اندیشید.
همه شمارگان از چندبرابر های شمارگان نخست (اعداد اول) درست شده اند.
برای نمونه ۵۰% همه شماره ها، چندینه ای از ٢ هستند ( شمارگان جفت)
۳۳% همه شمارگان، چندینه ای از سه هستند
...
و بدینگونه، نزدیک ۵% همه شمارگان نیز, چندینه ای از ١۹ میباشند.
بر این پایه اگر بگردیم و از خودمان قانون در بیاوریم که چه میدانم،
رده ی بهمان شماره ها را با نخستین رقم آن بفزاییم یا بازی های دیگر،
سرانجام یکجا به یک چندبرابر ١۹ میرسیم. این یارو هم از این بازی
ها کرده و جاهایی هم تقلب نموده است، برای نمونه جمع ارزشهای
ابجدی بسم الله، ۷۸۶ است که چند برابری از ١۹ نیست! برای همین
آمده و بازی هایی درآورده که فرجامش همان باشد که ایشان میخواهد
وگرنه چرا خود جمع ازرش ابجدی بر ١۹ بخش پذیر نیست؟*
-----
فزون بر این، این داستان شماره ١۹ را نخستین بار کسی بنام رشاد خلیفه
درآورد و تقلب هایی کرد که مچش را گرفتند و دیرتر هم داو پیامبری کرد
که خود مسلمین گرامی، ترورش کردند !
رشاد خلیفه - WiKi



[TABLE="width: 599, align: right"]
[TR]
[TD]شماره كلمات
[/TD]
[TD]تعداد حروف
[/TD]
[TD]ارزشهای ابجدی
[/TD]
[TD]جمع ارزشها
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]1 ب س م
[/TD]
[TD]3
[/TD]
[TD]2/60/40
[/TD]
[TD]102
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]2 ا ل ل ه
[/TD]
[TD]4
[/TD]
[TD]1/30/30/5
[/TD]
[TD]66
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]3 ا ل رح م ن
[/TD]
[TD]6
[/TD]
[TD]1/30/200/8/40/50
[/TD]
[TD]329
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]4 ا ل ر ح ی م
[/TD]
[TD]6
[/TD]
[TD]1/30/200/8/10/40
[/TD]
[TD]289
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]
[/TD]
[TD] جمع 19
[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD]جمع ارزشها 786
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]







پارسیگر
جناب مزدک بامداد گرامی عمرتان پاینده . از سخنان شما بسیار بهره برده ام . بهره ای توام با لذت . نثر شما را دوست دارم . شاید کمتر کسی به زیبایی شما بتواند پارسی سره را بکار گیرد . از شما بسیار ممنونم . روشنگرانی چون شما مسیحان واقعی عالمند . :e303:
ashkan rajabi.61 نوشته: درود بر شما مزدک عزیز.اندکی با شترنگ اشنایی دارم.ذهنم را این فرتور شما درگیر نمود.پاسخش را بدانم سپاس گذار میشمE40f
اگر این پیک تان در باره ی آن چیستان شترنگ است
که پاسخش دیرتر آمده است و آن این است که تنها
جنبش شترنگ که از دو نیمه ساخته شده،
به کلات* رفتن است ( قلعه رفتن= رُخاد) و در آن نگاره،
نخست بخش یکم این جنبش، یا رفتن شاه به دو
خانه به سوی رُخ انجام شده و هنوز رُخ به این
سوی شاه نیامده و درست همین جا، بازیکن
شکست خورده، بازی را واگذار نموده و این چینش
برجای مانده و این چیستان را پدید آورده است !



* واژه ی قلعه یا همان قلعة (قلعت) تازی، از واژه ی کلات پارسی گرفته شده است
پارسیگر
آخرین باری که عقیده‌ی خود را تغییر دادید کی بود؟ منظور این است که آخرین بار کی پیش آمده که پی برده‌اید آنچه تاکنون فکر می‌کردید اشتباه بوده؟
کدام ویژگی‌های فیزیکی یک زن از نظر شما می‌تواند خیلی سکسی باشد؟ باسن برجسته، پستانِ برآمده، سیمای سکسی،... ؟
فرض کنید رئیس جمهور یک کشور کمونیستی شده‌اید، آیا اجازه می‌دهید احزاب لیبرال، کاپیتالیست و اسلامی در آن به آزادی فعالیت داشته باشند؟
نظرتان در مورد سروش دباغ چیست؟
در مورد شاه عباس صفوی و نادرشاه افشار و محمدخان قاجار نظرتان چیست؟
فیلمهای هالیوودی نگاه میکنید؟
نظرتان در مورد پیوند زناشویی چیست؟ خیانت در این پیوند در نظرتان چگونه است؟

نظرتان را در مورد این کاربران بگویید:
Ouroboros
undead_knight
Anarchy
Russell
sonixax
Dariush

آپدیت: در مورد برخی از کاربران پیشتر گویا نوشته بودید.
Aydin نوشته: 4-از دید خودم ، انسان های خداناباور و ماده گرا ، اندکی خُشک! هستند ، برای نمونه در پرداخت شما در پرسش های آغازین به "عشق" دگرسانی آشکار میان باور شما و انگار بیشینه مردم ، آشکار است و موید گفته ماست.اکنون بفرمایید که چگونه می توان نگرش دانشیک و رمانتیک را یکجا گرد آورد ؟!
خرد و دانش و اینها، ابزار هایی هستند برای زندگی بهتر و خوشتر.
آماج همان چیزهای زیبا، مانند مهرورزی و روماتیک و شادی و آزادی و ...
میباشند. پس گرچه ما بدانیم که خوردن، تنها رسانیدن ماده های شیمیایی
سوخت به پیکر است و خوشی از خوردن، تنها یک برنامه ی پاداشی
است که در مغز رانده میشود، که شما در پی خوراک باشید، بازهم میتوان
از خوردن خوشی و آسودگی بدست آورد. همانگونه هم هست دوسیدن
و رومانتیک. ما گرچه ریشه و انگیزه ی دانشیک این کارهارا میدانیم،
ولی این جلوی مارا در خوشی بردن از این زیبایی ها نمیگیرد و تنها ما
را در راهمان آگاه تر کرده و کورکورانه به این چیز ها تن نمیسپاریم.
برای نمونه، تریاک هم خوشی میاورد ولی چون میدانیم که این به زیان
تندرستی و رواندرستی است، این آگاهی، مارا از آن کار باز میدارد.
خود من هم میکوشم تا جاییکه میشود از خوشی ها و هتّا اندوهان
، رمانتیک و هنر، خنیا و .. بهره ببرم، برای نمونه چندی پیش در
پایان هفته ای با چند نوه ام که فیلم هندی دوست دارند، فیلم
ملودرام A Love Legend (در فرانسه Veer-Zaara ) تماشا کردم
و در پایان غم انگیز آن هم گریستم . پس بایستی در گاه این کار ها،
مانند خورد و نوش و مهر و رمانتیک و ... دانش و انگیزه های مادی
این ها را فراموش کرد و از این آگاهی ها تنها در گزنیش راه بهتر
و درست تر و پدرود تر خوشی بردن ها و ... سود جست، چون:
ابزار نباید آماج را از میان ببرد، تنها باید به بهتر رسیدن به آن کاریار باشد.


پارسیگر
Dariush نوشته: آخرین باری که عقیده‌ی خود را تغییر دادید کی بود؟ منظور این است که آخرین بار کی پیش آمده که پی برده‌اید آنچه تاکنون فکر می‌کردید اشتباه بوده؟
یکی از بزرگترین کاستی های من، خوشبینی من است، بویژه در باره ی هومن ها.
همواره آنها را بهتر از آنچه که براستی هستند، برآورد کرده ام و در برخی
رهگذر ها، برخی از اینها تو زرد از آب درآمده اند. ولی بازهم میپندارم که
خوشبینی و بیگناه دانستن آنها، در هنگام ناآگاه بودن شما از سرشت راستین
آنها، بهتر از بدبینی و بدگمانی است. به هرروی در درازای سالها دریافته ام
که بدی و ستمگری در سرشت هومن، بیشتر از انچه است که همواره میپنداشتم
ولی امیدوارم چنان بالا نباشد که به سرنگونی زادمان و ژن هومن بینجامد، گرچه
برای طبیعت و جهان، یکسان است که ما باشیم و نباشیم، مانند دایناسور ها!


پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40