دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - مزدك بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
مزدك بامداد نوشته: [SIZE=3][/SIZE]

در بخشی از سخنانتان گفتید پیامبر نام ابوجهل بر یکی از عموهای خویش نهاد
می شود دوباره بگویید نامش چه بود؟
mosafer نوشته: در بخشی از سخنانتان گفتید پیامبر نام ابوجهل بر یکی از عمو*های خویش نهاد
می شود دوباره بگویید نامش چه بود؟
ابوالحکم
"Abu al-Hakam", ("Father of wisdom", ),
عمرو ابن هشام - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


یاد و نام این نخستین اسلام ستیز خردمند گرامی باد!


*این خویشاوندی:
"افدر" (عمو) در بنمایه های اسلامی آمده است
ولی گفته میشود که پسر عموی پدر او بوده
و شاید در عرف عرب اینگونه نامیده میشده.
( از بنی مخزوم که هم نیا با بنی هاشم بودند)
Russell نوشته: نظرت را درباره‌یِ دیگر کسانی که دستی در تجدید زبان فارسی داشته‌اند بگو، مخصوصا کسانی مانند محمدعلی فروغی یا داریوش آشوری که از استفاده از واژگان عربی ابایی ندارند و سره نویسی نمیکنند.
اینها هم کارهای ارزشمندی کرده اند ولی به سویه ی "کارهای شدنی" بیشتر نگریسته و
راه سازشگرانه تری را پیش گرفته اند/بودند که آنهم ناگزیر باید به پارسی نویسی بیشتری
بینجامد، چرا که بهسازی های نیم بند تنها برای بازه ای از زمان کارساز هستند و سرانجام
باید یا باید زنگی زنگ و یا رومی روم بود، به زبان دیگر: یا پارسی بهنگام سره سازی و
فرنودمند و از پی ان زبان ماندگار دانشیک سرزمین فرهنگی"ایران" میشود میشود یا
جایش را به زبان جهانی انگلیسی داده و جایگاهی در برابر انگلیسی خواهد داشت که
برای نمونه اکنون گیلکی و قاسم آبادی! در سنجش با فارسی دارند و بدرد تراز های
بالاتر فرهنگی و دانشیک و اندیشیک نمیخورند.

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: همان که گفتید. + دروغپردازی بیشرم که همتایش کمتر دیده شده و سفسته گری
که همه ی آماجش ایران ستیزی است، چه از راه اسلامیسیم باشد و چه از راه
پان تورکیسم. ولی دیرتر که دید که پان تورکیسم ، کشش ندارد بیشتر به اسلامیسم
در افتاد و سپس دید که آنهم کشش ندارد، داو[1] میکرد که تنها در پی "فرهود[2]" در باره ی
ایران (باستان) است. بزرگمهر هم همین روند را داشت و با ورشکستگی اسلامیسم،
برآن[3] شد که اسلامیسم و .. را به میان نکشد و بگوید که هوادار فرهنگ یونان !! است
و از ان دریچه به ایران بتازد!
من خیلی از تاریخ ایران باستان نمیدونم . علاقه ای هم ندارم (دلیلش ایران ستیزی و اینها نیست - تاریخ معاصر را بیشتر دوست دارم چون با زندگیم گره خورده) ولی امروز یکی چیزی از شخصی شنیدم میخواستم بدانم درست است یا خیر !

وی میگفت : "داریوش به معنی دارا آریوش است ."

یعنی دارنده تمام زیبایی ها . آیا این گفته درسته ؟
kourosh_bikhoda نوشته: آیا به جبر معتقدید یا اختیار؟ در صورت اعتقاد کلی یا بخشی به اختیار توضیح بدید که چطور انسان میتوانه سرنوشت خودش رو دگرگون کنه؟
داستان بایندگی و شایندگی ( جبر و اختیار) به این بر میگردد که آیا قانون انگیزمندی* ماده ،
فرزام هست یانه. به زبان دیگر، میدانیم که هر رویدادی دارای انگیزه است. پراسنج هایی
گرد هم امده اند که به پیدایش یک پدیده انجامیده اند. گرچه رفتار ما هومن ها، پیچیده
است ولی از دیدگاه مادی و دانشیک ، ما هم در زیر این قانون هستیم. در رفتار های ساده
میتوان این را دید. شما گرسنه میشوید، میروید توی یک رستوران، یا اگر در خانه باشید
میروید سراغ یخچال. پس بسته به انگیزه و بسته به اینکه کجا هستید(پراسنج ها) یک
کاری انجام میدهید که این همان پدیده ای است که روی میدهد. گاهی ما سهش آزادی
خواست و فرزامی شایندگی را داریم و گاهی نداریم و خود را در بند بایندگی می بینیم.
روشنگری این در یاخته های نورونی مغز ما نهفته است. دستگاه رایانه ای نورونی ما که
روان و منش را پدید میاورد، مانند یک انجمن رایزنی است که در آن دو یا چند تن بر سر
چاره یابی و گـُزیریابی باهم در ستیز و گفتگو هستند و سرانجام گروهی با در دست
داشتن فرنود های بهتر و گرانسنگ تر و همچنین بالا بودن فشار نیازها و خواست ها و ...
که گاه از هورمون ها و ژن ها پدید میاید، سرانجام به یک واکنش و کردار میرسند و به
آن روادید میدهند. از اینرو هرچه نیاز ها و فشار ها بیشتر، و گزینه هایی که در دسترس
هستند کمتر باشند، ما سهش بایندی و ناچاری بیشتری داریم. برای نمونه اگر دو روز
چیزی ننوشیده باشید، همه ی کوشش و نیروی خود را برای یافتن و نوشیدن آب میگذارید
و ناچاری شما هرچه بیشتر برای شما پدیدار میشود. بوارونه هرچه گزینه های بیشتر
و هرچه نیروهای این انجمن رایزنی برابر تر باشند، شما سهش آزادی در گزینش و شایندگی
دارید و گاه جوری که گزیریابی* برای شما سخت میشود، مانند اینکه در یک رستورانی
هرجور منوی خوب و خوشمزه باشد و شما بمانید که کدام را برگزینید. ولی در همین
ایستار های برابر هم باز قانون انگیزمندی مادی در کار است و در یک ترازویی که دو سوی
ان برابر هستند. یک پرِ کاه میتواند یکی از دو پیاله ی ترازو را سنگین تر و گـُزیر شما را
روشن کند. پس گرچه ما ناچار از قانون ماده پیروی میکنیم و روند گزیریابی و رفتار ما نیز
فرمانبر قانون ماده است ولی از انجا که در فیزیک، میتوانند ایستارهای تکینه پدید بیایند،
در جاهایی اندک و زیر سامه های که گفتیم، یک آزادی "شانسی" و پیشامدی
"کوانتومی" برای ما پیش میاید که بالاترین تراز ازادی خواست را میسهیم. برای انیکه
بدانیم که ایستار تکینه چیست، یک نمونه میاورم که در گفتمان های فلسفی در باره ی
شایندگی و بایندگی هم بسیار بکار میرود و آن این است که : ما میدانیم که خر هویج
را دوست داردن (قانون رفتاری) ، پس اگر خری گرسنه داشته باشیم و در جایی هویجی
آویزان کنیم، خر بسوی آن میرود و ما بیگمان میدانیم که خر در اینکار ناچار است و کار
او از روی بایندگی مادی و انگیزمندی رویداد ها پیش بینی پذیر میباشد. ولی اگر ما
دو هویج سراپا یکسان، در دو سوی و دو دورای ١۰۰% یکسان آویزان کنیم، با اینکه
قانون ماده و قانون رفتار دگرگون نشده، هرگز نمیتوانیم بگوییم که خر به سوی کدام
میرود و آیا از بیخ، خر خواهد توانست که در این ایستار تکینگی ، به یک گزیر برسد یا نه،
آیا ان انجمن رایزنی درونی مغز او، خواهد توانست یک گروه بیشینه بیایبد که رآیی
بالاتر از ۵۰% برای یکی از این هویج ها بدهند یانه، یا هتّا از ناتوانی در گزیریابی، آن
خر از گرسنگی خواهد مرد؟ پس گرچه قانون انگیزمندی مادی فرزام است ولی در
سامه های و پراسنج های ویژه، یک آزادی "راستین" گرایندی گزیر یابی در دست
هست ولی در بسیاری بسیار سامه ها که نزدیک به ١۰۰% هم هست، ما تنها
سهش آزادی کمابیش را داریم گرچه در فربود، از قانون بایندگی مادی پیروی میکنیم.
بر این پایه میتوان ماده‌گرایی( ماتریالیسم) را دارای آموزه ی بایندگی شمرد. پس در
پاسخ پرسش شما باید گفت کهآری[B] و نه[/B]! شوربختانه هر تک تک ما نمیتوانیم
سرنوشت خود را بسازیم، این طبیعت است که سرنوشت مارا میسازد و این قانون
مادی است که به رشته از رویداد ها و پدید ها می انجامد ولی از سوی دیگر، "ما"
بخشی از همین طبیعت هستیم و بر این پایه میتوانیم روی سرنوشت همدیگر هنایش
داشته و در دگریستن ان همباز باشیم، برای نمونه چیزی که من اکنون مینویسم و
از سامه های درونی من، در پیروی از قانون های مادی پدید امده، میتواند در مغز شما
راه یافته و روند گزیر یابی شمارا در آینده دگرگون نماید و اینگونه "سرنوشت" شما را
دگرگون نماید ولی همین دگرگونی هم چون از قانون پیروی نموده است، از آغاز
بخشی از سرنوشت "کوانتومی" شما بوده است !


[ATTACH=CONFIG]2709[/ATTACH]


*
انگیزمندی ( انگیزه مندی) = علّیت
گـُزیریابی = process of) decision making(
پارسیگر
sonixax نوشته: من خیلی از تاریخ ایران باستان نمیدونم . علاقه ای هم ندارم (دلیلش ایران ستیزی و اینها نیست - تاریخ معاصر را بیشتر دوست دارم چون با زندگیم گره خورده) ولی امروز یکی چیزی از شخصی شنیدم میخواستم بدانم درست است یا خیر !

وی میگفت : "داریوش به معنی دارا آریوش است ."

یعنی دارنده تمام زیبایی ها . آیا این گفته درسته ؟
نه کمی لغزش داشته و این هست:
دارا ی وه اوشه
دارای خوبی ها
و این "دارا" اینجا به چم "مالکیت" نیست،
به چم نگه داشتن و سرپا نگه داشتن و
زنده نگه داشتن و انیهاست،که امروزه
هم برای نمونه در واژه ی مهمانداری،
ممکلت داری و اینها هم هنوز دیده میشود.
پس میشود :
" کسی که خوبی ها و نیکی هارا سر پا و استوار نگه میدارد"

پارسیگر
@Ouroboros

مدیر حقیقی بخش صندلی داغ ، سوال اختصاصی از جناب مزدک بامداد ندارید E415 ؟
آنارشی جان سوال که بسیار است اما باید صفحات را تک‌تک بخوانم مبادا پرسشی تکراری باشد :e108:
علی الحساب چندتایی را که یقین دارم کسی پیشتر نپرسیده مطرح می‌کنم:
۱. پاسخ شما برای کسانی که دیالکتیک را روشی برای توجیه تناقضات فکری معرفی می‌کنند چیست؟
۲. آیا هیچ گونه آشنایی با آثار ویتگنشتاین، به خصوص ویتگنشتاین متاخر دارید؟ اگر بله، نظرتان درباره‌ی تحقیقات فلسفی چیست؟
۳. نظرتان پیرامون انتقاد لودویک فون میزس به اقتصاد سوسیالیستی چیست؟
۴. نظرتان درباره‌ی قضیه‌ی اوکیشیو چیست؟ آنرا چگونه پاسخ می‌دهید؟
۵. نگرتان پیرامون جنبش و تئوری آنارشیستی چیست؟
۶. نگرتان پیرامون روانشناسی فرگشتیک چیست؟
۷. آیا به وجود عینی نژاد و جنسیت باور دارید یا آنها برساخته‌هایی اجتماعی می‌پندارید؟
درود، من هم سوالاتی دارم، اما چون بیمِ آن دارم که تکراری باشند، فعلا آنها را میگذارم برای وقتی که جستار را به طور کامل خوانده باشم. حلا ولی پرسشم این است که دانش مزداهیک‌تان در چه حد است؟ همآورد می‌طلبید آیا؟E404E056
Ouroboros نوشته: پاسخ شما برای کسانی که دیالکتیک را روشی برای توجیه تناقضات فکری معرفی می‌کنند چیست؟
"توجیه" به خودی خود بدی کار را میرساند داشتن "پادستیزی اندیشه" (تناقض فکری) که
دیگر براستی یک بدبختی بزرگ میباشد! و از انیرو این پرسش شما رتوریک است.
من تنها میتوانم بگویم که مارکسیستها از این فرایافت برای نیکنمایی دروغین هیچ چیزی
سود نمیبرند چون ستیز درونی در اندیشه هایشان نیست، به وارونه مارکسیسم یکی از
کمتا ترین جهان بینی هاست که دارای سازگاری درونی میان بخش های خود است و
از اینرو در زمان بسیار اندکی، کامیابی های شگرف و هنایش های ماندگار داشته و
داستانش هم ، به وارون امید سرمایه داران و بهره کشان، پایان نگرفته است.

دیالکتیک، فرایافتی است که اگر بخواهیم ساده بگوییم، میکوشد که دگرنده بودن جهان
مادی را برساند و بر آن پای فشارد، دگرگونی هایی که گاه سامانه ای وارون سامانه ی
پیشین را پدید میاورند، یا ساختار های کهن را میشکنند و ارزش های گذشته را بی ارزش
مینمایند. این به این چم نیست که قانون ماده در دگرگونی است، قانون ماده یگانه و
استوار و بیدگرگونی است، چیزی که دگرگون میشود، چینش مادی است و نه ویژگی
و قانون های ماده؛ آب گاهی روان و گاهی یخ و گاهی بخار است ولی الکترون و پروتون
همواره همیدیگر را میربایند!

*
پادستیزی = contradiction




پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40