MEHDI نوشته: سپاس گذارم. من هم تلاش می کنم از دید پیامدهایی که هر عمل دارد به موضوع نگاه کنم و خوب یا بد بودنش را بسنجم.
در موضوع آدم کشی هم اگر کسی قصد کشتن بقیه را داشته باشد مسلما باید در صورت لزوم کشته شود تا جان بقیه را نگیرد. این منطقی است چون شما پیامدهای ملموس آن را می بینید. شما هنگام کشتن آن شخص، حس انتقام جویی و احساسی به موضوع ندارید بلکه اتفاقا می توانید از روی انسان دوستی اینکار را کنید اما حالا به انتقام جویی برگردیم. انتقام جویی برآمده از احساس کینه و نفرت است و من در مورد یک احساس صحبت می کنم نه یک فعل. من نمی توانم پیامد مثبتی برای انتقام جویی متصور شوم و فکر می کنم کینه و نفرت را در جامعه افزایش بدهد. نمی توانم مثال آدم کشی را به این موضوع تعمیم بدهم. من دنبال پیامد های مثبت انتقام جویی هستم تا قانع شوم نه اینکه از مثال دیگری که پیامدهای مثبتی دارد نتیجه گیری کنم که این هم پیامد مثبت دارد. انتقام جویی حس کینه و نفرت را در انسان پرورش می دهد و به عمد دنبال خرد کردن انسان دیگری است تا به این وسیله جواب طرف مقابل را داده باشد و ego بزرگ خود را ترمیم کند و به احساس آرامش برسد. احساس آرامشی که از زمین خوردن دیگری به دست می آید.
من معنی کینه روامند و دادوند را نمی فهمم. در صورت امکان توضیح دهید و یک مثال بزنید. مثلا در مورد مثال کارآموزی که زدم، یا در مورد مثال اینکه کسی به شما حرف نامربوطی می زند شما بفرمایید من چطور انتقام بگیرم یا بهتر است ببخشم و اگر بهتر است ببخشم شما چه راهکار عملی دارید.
خوب، شادم که نخست دستکم پذیرفتید که ارزش کارها با پیامد آنها برای
زندگی و بهروزی خود و همبود بدست میاید، برای نمونه در همان کشتن
پیامد نیکوی کینه جویی ، درست مانند پیامد نیکوی دادگاهی کردن و زندان و ..
است، چرا که یک بازدارنده را در مغز کسانی که میخواهند دست به تبهکاری
بزنند، پدید میاورد. روان ما که یک رایانه توره ی نورونی است، یکپارچه نیست،
دو یا چند تن در آن هستند که هرکدام میگویند این یا آن کار را انجام بده یا نکن.
فرنود هایی برای انجام دادن آن کار و یا به وارونه ی آن ، برای انجام ندادن آن
کارمیاورند pro & contra . اکنون اگر ترس از گوشمالی و پیامدهای این کار
بالا باشد، دیوار روانی بالاتری نیاز است که آن کار بد انجام بشود. به وارونه
اگر کسی که میخواهد دزدی کند، بداند که پیامد چندانی برایش ندارد و
شاید هم مانند دیگران بخشوده میشود، بلندای دیوار گزیر (تصمیم) او کوتاه تر
است. درست مانند دیوار کوتاه خانه ها که یکی را برای دزدی فرامیخواند،
و اگر این دیوار بلند تر بود، شاید یارو از انیکار چشم میپوشید. ما هومن ها
و جانوران دیگر هم همیجوری با واکنش طبیعت و زیستبوم و با خورد و
بازخورد feedback پیرامون مان به این تراز فرگشتیک رسیده ایم. پلیس
برای دزد پدید امده و پینه های دست از کار سخت پدید میایند. سهش
بیزاری (نفرت) و کینه هم بهخودیخود بد نیستند و طبعیت اینهارا برای همچو
روزهایی پدید آورده است . اینکه کینه جویی میتواند روامند و دادوند* باشد
یا نه، در نمونه ای گفتم. برای نمونه شما با یکی دیگر شترنگ بازی میکنید
و شما میبازید. اگر اکنون شما برای این ، از او کینه بدل بگیرید و بخواهید
ego خود را با آسیب رساندن به او خشنود کنید، کینه ی ورزی شما
ناروا و نادادوند است، چرا که شما در یک بازی نیمائی fair و با قانون بازی
باخته اید و او برای بردن شما دست به کاری بیرون از قانون بازی نزده.
مرغ هم زمانی به شما نوک میزند که دست به آشیانه اش ببرید. درست
است که در انیکار به رنج هم می افتد ولی این کار برای فرازیست و زیست
بهینه ی او بایسته است.
زندگی ما هم اینجور نیست که همه اش گل و بلبل باشد. داشتن روان و
دل نازک* زمانی خوب است که شما نیاز به پدافند نداشته باشید و یا کسان
دیگر پدافند از شمارا بدوش بکشند. برای نمونه زنان دل نازک ترند چون طبیعت،
خویشکاری جنگ و پدافند را بر روی شانه های مردان نهاده و به آنها ماهیچه
و تستسترون و آدرنالین بخشیده. گوسپند از اینرو گوسپندوار است و پدافند
ندارد که ما آدم ها او را رام کرده و پدافند او را بدوش گرفته ایم. میوه ی
گلابی باغی از گلابی جنگلی ( خوج) شیرین تر و نازک تر است، چون گلابی
جنگلی باید بخشی از انرژی اش را برای جنگ با خوره های گیاهی و جانوران و ..
بگسارد ولی گلابی باغی بدست آدمی نگهداری میشود، ما با خوره ها, با
ماده های شیمیایی میجنگیم و اینگونه ، این درخت میتواند بخود پروانه بدهد
که دل نازک و بی پدافند باشد و همه ی انرژی اش را به شیرینی و نازکی
میوه ویژگی دهد. شما هم اگر مانند آن دستان "آهویی در طویله ی خران"،
در آن استورگاه (طویله) که نامش جمهوری اسلامی است، بسیار آهوسان
باشید، درست مانند آن داستان، شکارچی در روز دیگر لاشه ی مرده ی شمارا
در طویله خواهد یافت.
پس اگر نگر و پند مرا بخواهید، باید نخست " یک چشمه از ضرب شست "
خود به آن یاور نشان بدهید و اینگونه، به ایشان این سیگنال را بدهید که شما
اگر تا کنون خاموش هستید از روی آزادگی ( نجابت) است و نه ترس و سستی.
پس از آن، این بازخورد در روان ایشان، در گزیرش های پسین اش، به چرخه ی
کنترل افزوده خواهد شد. بسته به اینکه کین و رشک او از شما چه اندازه باشد،
یا دست از این کار خواهد کشید و یا بار دیگر بخت خود را خواهد آزمود. آنگاه شما
باید ناز شست بیشتری را نشان داده و ولتاژ پاسخ را بالاتر ببرید. این چرخه تا
زمانی که در روان او، دیوار بسنده بلندی پدید بیاید باید دنبال و بازآوری (تکرار) شود.
اگر شما شاید از آغاز چنین میکردید، رایانه ی ایشان کار را به اینجا نمیرسانید.
چنانکه گفته اند: " جنگ اول به از صلح آخر"
•
*نازک = لطیف
روامند = حلال ( geboten/ recommended )
دادمند = قانونی ( legal )
دادوَند = مشروع ( legitim)
پارسیگر